6.«اسم» نَا [1172] |
---|
ضمیر متصل غیر مرفوع صیغه 14 بمعنی ما را |
آیات |
---|
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (فاتحه: 6) ما را به راه راست هدايت كن ... (6) |
وَ إِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَ إِذَا خَلَوْا إِلَي شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ (بقره: 14) و هنگامى كه افراد باايمان را ملاقات مىكنند، و مىگويند: «ما ايمان آوردهايم!» (ولى) هنگامى كه با شيطانهاى خود خلوت مىكنند، مىگويند: «ما با شمائيم! ما فقط (آنها را) مسخره مىكنيم!» (14) |
وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَي عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (بقره: 23) و اگر در باره آنچه بر بنده خود [پيامبر] نازل كردهايم شك و ترديد داريد، (دست كم) يك سوره همانند آن بياوريد و گواهان خود را- غير خدا- براى اين كار، فرا خوانيد اگر راست مىگوييد! (23) |
قَالُوا سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (بقره: 32) فرشتگان عرض كردند: «منزهى تو! ما چيزى جز آنچه به ما تعليم دادهاى، نمىدانيم تو دانا و حكيمى.» (32) |
وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (بقره: 39) و كسانى كه كافر شدند، و آيات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند و هميشه در آن خواهند بود. (39) |
وَ ظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوي كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَ مَا ظَلَمُونَا وَ لَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (بقره: 57) و ابر را بر شما سايبان قرار داديم و «من» [شيره مخصوص و لذيذ درختان] و «سلوى» [مرغان مخصوص شبيه كبوتر] را بر شما فرستاديم (و گفتيم:) «از نعمتهاى پاكيزهاى كه به شما روزى دادهايم بخوريد!» (ولى شما كفران كرديد!) آنها به ما ستم نكردند بلكه به خود ستم مىنمودند. (57) |
وَ إِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَي لَنْ نَصْبِرَ عَلَي طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَ قِثَّائِهَا وَ فُومِهَا وَ عَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَي بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْرَاً فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَ بَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَ كَانُوا يَعْتَدُونَ (بقره: 61) و (نيز به خاطر بياوريد) زمانى را كه گفتيد: «اى موسى! هرگز حاضر نيستيم به يك نوع غذا اكتفاء كنيم! از خداى خود بخواه كه از آنچه زمين مىروياند، از سبزيجات و خيار و سير و عدس و پيازش، براى ما فراهم سازد.» موسى گفت: «آيا غذاى پستتر را به جاى غذاى بهتر انتخاب مىكنيد؟! (اكنون كه چنين است، بكوشيد از اين بيابان) در شهرى فرود آئيد زيرا هر چه خواستيد، در آنجا براى شما هست.» و (مهر) ذلت و نياز، بر پيشانى آنها زده شد و باز گرفتار خشم خدايى شدند چرا كه آنان نسبت به آيات الهى، كفر مىورزيدند و پيامبران را به ناحق مىكشتند. اينها به خاطر آن بود كه گناهكار و متجاوز بودند. (61) |
وَ إِذْ قَالَ مُوسَي لِقَوْمِهِ إِنَّ اللهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوَاً قَالَ أَعُوذُ بِاللهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ (بقره: 67) و (به ياد آوريد) هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: «خداوند به شما دستور مىدهد ماده گاوى را ذبح كنيد (و قطعهاى از بدن آن را به مقتولى كه قاتل او شناخته نشده بزنيد، تا زنده شود و قاتل خويش را معرفى كند و غوغا خاموش گردد.)» گفتند: «آيا ما را مسخره مىكنى؟» (موسى) گفت: «به خدا پناه مىبرم از اينكه از جاهلان باشم!» (67) |
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَ فَارِضٌ وَ لاَ بِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَلِكَ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ (بقره: 68) گفتند: « (پس) از خداى خود بخواه كه براى ما روشن كند اين ماده گاو چگونه ماده گاوى باشد؟» گفت: خداوند مىفرمايد: «ماده گاوى است كه نه پير و از كار افتاده باشد، و نه بكر و جوان بلكه ميان اين دو باشد. آنچه به شما دستور داده شده، (هر چه زودتر) انجام دهيد.» (68) |
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ (بقره: 69) گفتند: «از پروردگار خود بخواه كه براى ما روشن سازد رنگ آن چگونه باشد؟ «گفت: خداوند مىگويد: «گاوى باشد زرد يك دست، كه رنگ آن، بينندگان را شاد و مسرور سازد.» (69) |
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَ إِنَّا إِنْ شَاءَ اللهُ لَمُهْتَدُونَ (بقره: 70) گفتند: «از خدايت بخواه براى ما روشن كند كه چگونه گاوى بايد باشد؟ زيرا اين گاو براى ما مبهم شده! و اگر خدا بخواهد ما هدايت خواهيم شد!» (70) |
وَ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّامَاً مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللهِ عَهْدَاً فَلَنْ يُخْلِفَ اللهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَي اللهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (بقره: 80) و گفتند: «هرگز آتش دوزخ، جز چند روزى، به ما نخواهد رسيد.» بگو: «آيا پيمانى از خدا گرفتهايد؟!- و خداوند هرگز از پيمانش تخلف نمىورزد- يا چيزى را كه نمىدانيد به خدا نسبت مىدهيد»؟! (80) |
وَ قَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلاً مَا يُؤْمِنُونَ (بقره: 88) و (آنها از روى استهزا) گفتند: دلهاى ما در غلاف است! (و ما از گفته تو چيزى نمىفهميم. آرى، همين طور است!) خداوند آنها را به خاطر كفرشان، از رحمت خود دور ساخته، (به همين دليل، چيزى درك نمىكنند) و كمتر ايمان مىآورند. (88) |
وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَ يَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقَاً لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (بقره: 91) و هنگامى كه به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل فرموده، ايمان بياوريد!» مىگويند: «ما به چيزى ايمان مىآوريم كه بر خود ما نازل شده است.» و به غير آن، كافر مىشوند در حالى كه حق است و آياتى را كه بر آنها نازل شده، تصديق مىكند. بگو: «اگر (راست مىگوييد، و به آياتى كه بر خودتان نازل شده) ايمان داريد، پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين، به قتل مىرسانديد؟!» (91) |
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَقُولُوا رَاعِنَا وَ قُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَ لِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ (بقره: 104) اى افراد باايمان! (هنگامى كه از پيغمبر تقاضاى مهلت براى درك آيات قرآن مىكنيد) نگوييد: «راعنا» بلكه بگوييد: «انظرنا». (زيرا كلمه اول، هم به معنى «ما را مهلت بده!»، و هم به معنى «ما را تحميق كن!» مىباشد و دستاويزى براى دشمنان است.) و (آنچه به شما دستور داده مىشود) بشنويد! و براى كافران (و استهزاكنندگان) عذاب دردناكى است. (104) |
وَ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ لَوْلاَ يُكَلِّمُنَا اللهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ (بقره: 118) افراد ناآگاه گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمىگويد؟! و يا چرا آيه و نشانهاى براى خود ما نمىآيد؟!» پيشينيان آنها نيز، همين گونه سخن مىگفتند دلها و افكارشان مشابه يكديگر است ولى ما (به اندازه كافى) آيات و نشانهها را براى اهل يقين (و حقيقتجويان) روشن ساختهايم. (118) |
إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرَاً وَ نَذِيرَاً وَ لاَ تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ (بقره: 119) ما تو را به حق، براى بشارت و بيم دادن (مردم جهان) فرستاديم و تو مسئول (گمراهى) دوزخيان (پس از ابلاغ رسالت) نيستى! (119) |
وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (بقره: 127) و (نيز به ياد آوريد) هنگامى را كه ابراهيم و اسماعيل، پايههاى خانه (كعبه) را بالا مىبردند، (و مىگفتند:) «پروردگارا! از ما بپذير، كه تو شنوا و دانايى! (127) |
رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَ تُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (بقره: 128) پروردگارا! ما را تسليم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتى كه تسليم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذير، كه تو توبهپذير و مهربانى! (128) |
رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (بقره: 129) پروردگارا! در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيز، تا آيات تو را بر آنان بخواند، و آنها را كتاب و حكمت بياموزد، و پاكيزه كند زيرا تو توانا و حكيمى (و بر اين كار، قادرى)!» (129) |
قُولُوا آمَنَّا بِاللهِ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَ مَا أُنْزِلَ إِلَي إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَ مَا أُوتِيَ مُوسَي وَ عِيسَي وَ مَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (بقره: 136) بگوييد: «ما به خدا ايمان آوردهايم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و پيامبران از فرزندان او نازل گرديد، و (همچنين) آنچه به موسى و عيسى و پيامبران (ديگر) از طرف پروردگار داده شده است، و در ميان هيچ يك از آنها جدايى قائل نمىشويم، و در برابر فرمان خدا تسليم هستيم (و تعصبات نژادى و اغراض شخصى، سبب نمىشود كه بعضى را بپذيريم و بعضى را رها كنيم.)» (136) |
قُلْ أَتُحَاجُّونَنَا فِي اللهِ وَ هُوَ رَبُّنَا وَ رَبُّكُمْ وَ لَنَا أَعْمَالُنَا وَ لَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ (بقره: 139) بگو: «آيا در باره خداوند با ما محاجه مىكنيد؟! در حالى كه او، پروردگار ما و شماست و اعمال ما از آن ما، و اعمال شما از آن شماست و ما او را با اخلاص پرستش مىكنيم، (و موحد خالصيم).» (139) |
كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ (بقره: 151) همانگونه (كه با تغيير قبله، نعمت خود را بر شما كامل كرديم،) رسولى از خودتان در ميان شما فرستاديم تا آيات ما را بر شما بخواند و شما را پاك كند و به شما، كتاب و حكمت بياموزد و آنچه را نمىدانستيد، به شما ياد دهد. (151) |
الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِاللهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره: 156) آنها كه هر گاه مصيبتى به ايشان مىرسد، مىگويند: «ما از آنِ خدائيم و به سوى او بازمىگرديم!» (156) |
وَ قَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ وَ مَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ (بقره: 167) و (در اين هنگام) پيروان مىگويند: «كاش بار ديگر به دنيا برمىگشتيم، تا از آنها [پيشوايان گمراه] بيزارى جوييم، آن چنان كه آنان (امروز) از ما بيزارى جستند! (آرى،) خداوند اين چنين اعمال آنها را به صورت حسرتزايى به آنان نشان مىدهد و هرگز از آتش (دوزخ) خارج نخواهند شد! (167) |
وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَ لَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ شَيْءً وَ لاَ يَهْتَدُونَ (بقره: 170) و هنگامى كه به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده است، پيروى كنيد!» مىگويند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروى مىنماييم.» آيا اگر پدران آنها، چيزى نمىفهميدند و هدايت نيافتند (باز از آنها پيروى خواهند كرد)؟! (170) |
فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرَاً فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ (بقره: 200) و هنگامى كه مناسكِ (حج) خود را انجام داديد، خدا را ياد كنيد، همانند يادآورى از پدرانتان (آن گونه كه رسم آن زمان بود) بلكه از آن هم بيشتر! (در اين مراسم، مردم دو گروهند:) بعضى از مردم مىگويند: «خداوندا! به ما در دنيا، (نيكى) عطا كن!» ولى در آخرت، بهرهاى ندارند. (200) |
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ (بقره: 201) و بعضى مىگويند: «پروردگارا! به ما در دنيا (نيكى) عطا كن! و در آخرت نيز (نيكى) مرحمت فرما! و ما را از عذابِ آتش نگاه دار!» (201) |
أَلَمْ تَرَ إِلَي الْمَلَإِ مِنْ بَنَي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَي إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكَاً نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَنْ لاَ تُقَاتِلُوا قَالُوا وَ مَا لَنَا أَنْ لاَ نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَ أَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِيلاً مِنْهُمْ وَاللهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (بقره: 246) آيا مشاهده نكردى جمعى از بنى اسرائيل را بعد از موسى، كه به پيامبر خود گفتند: «زمامدار (و فرماندهى) براى ما انتخاب كن! تا (زير فرمان او) در راه خدا پيكار كنيم. پيامبر آنها گفت: «شايد اگر دستور پيكار به شما داده شود، (سرپيچى كنيد، و) در راه خدا، جهاد و پيكار نكنيد!» گفتند: «چگونه ممكن است در راه خدا پيكار نكنيم، در حالى كه از خانهها و فرزندانمان رانده شدهايم، (و شهرهاى ما به وسيله دشمن اشغال، و فرزندان ما اسير شدهاند)؟!» اما هنگامى كه دستور پيكار به آنها داده شد، جز عدّه كمى از آنان، همه سرپيچى كردند. و خداوند از ستمكاران، آگاه است. (246) |
وَ قَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكَاً قَالُوا أَنَّي يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (بقره: 247) و پيامبرشان به آنها گفت: «خداوند (طالوت) را براى زمامدارى شما مبعوث (و انتخاب) كرده است.» گفتند: «چگونه او بر ما حكومت كند، با اينكه ما از او شايستهتريم، و او ثروت زيادى ندارد؟!» گفت: «خدا او را بر شما برگزيده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشيده است. خداوند، ملكش را به هر كس بخواهد، مىبخشد و احسان خداوند، وسيع است و (از لياقت افراد براى منصبها) آگاه است.» (247) |
فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاَقُوا اللهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللهِ وَاللهُ مَعَ الصَّابِرِينَ (بقره: 249) و هنگامى كه طالوت (به فرماندهى لشكر بنى اسرائيل منصوب شد، و) سپاهيان را با خود بيرون برد، به آنها گفت: «خداوند، شما را به وسيله يك نهر آب، آزمايش مىكند آنها (كه به هنگام تشنگى،) از آن بنوشند، از من نيستند و آنها كه جز يك پيمانه با دست خود، بيشتر از آن نخورند، از من هستند» جز عده كمى، همگى از آن آب نوشيدند. سپس هنگامى كه او، و افرادى كه با او ايمان آورده بودند، (و از بوته آزمايش، سالم بهدر آمدند،) از آن نهر گذشتند، (از كمى نفرات خود، ناراحت شدند و عدهاى) گفتند: «امروز، ما توانايى مقابله با (جالوت) و سپاهيان او را نداريم.» اما آنها كه مىدانستند خدا را ملاقات خواهند كرد (و به روز رستاخيز، ايمان داشتند) گفتند: «چه بسيار گروههاى كوچكى كه به فرمان خدا، بر گروههاى عظيمى پيروز شدند!» و خداوند، با صابران و استقامتكنندگان) است. (249) |
وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرَاً وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَي الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ (بقره: 250) و هنگامى كه در برابر (جالوت) و سپاهيان او قرار گرفتند گفتند: «پروردگارا! پيمانه شكيبايى و استقامت را بر ما بريز! و قدمهاى ما را ثابت بدار! و ما را بر جمعيّت كافران، پيروز بگردان! (250) |
آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللهِ وَ مَلاَئِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ (بقره: 285) پيامبر، به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ايمان آورده است. (و او، به تمام سخنان خود، كاملًا مؤمن مىباشد.) و همه مؤمنان (نيز)، به خدا و فرشتگان او و كتابها و فرستادگانش، ايمان آوردهاند (و مىگويند:) ما در ميان هيچ يك از پيامبران او، فرق نمىگذاريم (و به همه ايمان داريم). و (مؤمنان) گفتند: «ما شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا! (انتظارِ) آمرزش تو را (داريم) و بازگشت (ما) به سوى توست.» (285) |
لاَ يُكَلِّفُ اللهُ نَفْسَاً إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ عَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَ لاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرَاً كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَ لاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلاَنَا فَانْصُرْنَا عَلَي الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ (بقره: 286) خداوند هيچ كس را، جز به اندازه تواناييش، تكليف نمىكند. (انسان،) هر كار (نيكى) را انجام دهد، براى خود انجام داده و هر كار (بدى) كند، به زيان خود كرده است. (مؤمنان مىگويند:) پروردگارا! اگر ما فراموش يا خطا كرديم، ما را مؤاخذه مكن! پروردگارا! تكليف سنگينى بر ما قرار مده، آن چنان كه (به خاطر گناه و طغيان،) بر كسانى كه پيش از ما بودند، قرار دادى! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداريم، بر ما مقرّر مدار! و آثار گناه را از ما بشوى! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مايى، پس ما را بر جمعيّت كافران، پيروز گردان! (286) |
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبَابِ (آلعمران: 7) او كسى است كه اين كتاب (آسمانى) را بر تو نازل كرد، كه قسمتى از آن، آيات «محكم» [صريح و روشن] است كه اساس اين كتاب مىباشد (و هر گونه پيچيدگى در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، برطرف مىگردد.) و قسمتى از آن، «متشابه» است [آياتى كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مىرود ولى با توجه به آيات محكم، تفسير آنها آشكار مىگردد.] اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگيزى كنند (و مردم را گمراه سازند) و تفسير (نادرستى) براى آن مىطلبند در حالى كه تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمىدانند. (آنها كه به دنبال فهم و دركِ اسرارِ همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهى) مىگويند: «ما به همه آن ايمان آورديم همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل، متذكر نمىشوند (و اين حقيقت را درك نمىكنند). (7) |
رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْـكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (آلعمران: 8) (راسخانِ در علم، مىگويند:) «پروردگارا! دلهايمان را، بعد از آنكه ما را هدايت كردى، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوى خود، رحمتى بر ما ببخش، زيرا تو بخشندهاى! (8) |
رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لاَ رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ (آلعمران: 9) پروردگارا! تو مردم را، براى روزى كه ترديدى در آن نيست، جمع خواهى كرد زيرا خداوند، از وعده خود، تخلّف نمىكند. (ما به تو و رحمت بىپايانت، و به وعده رستاخيز و قيامت ايمان داريم.)» (9) |
كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ (آلعمران: 11) (عادت آنان در انكار و تحريفِ حقايق،) همچون عادتِ آل فرعون و كسانى است كه پيش از آنها بودند آيات ما را تكذيب كردند، و خداوند آنها را به (كيفر) گناهانشان گرفت و خداوند، شديد العقاب است. (11) |
الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ (آلعمران: 16) همان كسانى كه مىگويند: «پروردگارا! ما ايمان آوردهايم پس گناهان ما را بيامرز، و ما را از عذابِ آتش، نگاهدار!» (16) |
ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّامَاً مَعْدُودَاتٍ وَ غَرَّهُمْ فِي دِينِهِمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ (آلعمران: 24) اين عمل آنها، به خاطر آن است كه مىگفتند: «آتش (دوزخ)، جز چند روزى به ما نمىرسد. (و كيفر ما، به خاطر امتيازى كه بر اقوام ديگر داريم، بسيار محدود است.)» اين افترا (و دروغى كه به خدا بسته بودند،) آنها را در دينشان مغرور ساخت (و گرفتار انواع گناهان شدند). (24) |
فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَي مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَي اللهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللهِ آمَنَّا بِاللهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (آلعمران: 52) هنگامى كه عيسى از آنان احساس كفر (و مخالفت) كرد، گفت: «كيست كه ياور من به سوى خدا (براى تبليغ آيين او) گردد؟» حواريان [شاگردانِ مخصوصِ او] گفتند: «ما ياوران خداييم به خدا ايمان آورديم و تو (نيز) گواه باش كه ما اسلام آوردهايم. (52) |
رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ (آلعمران: 53) پروردگارا! به آنچه نازل كردهاى، ايمان آورديم و از فرستاده (تو) پيروى نموديم ما را در زمره گواهان بنويس!» (53) |
فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللهِ عَلَي الْكَاذِبِينَ (آلعمران: 61) هر گاه بعد از علم و دانشى كه (در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم. (61) |
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَي كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ أَنْ لاَ نَعْبُدَ إِلاَّ اللهَ وَ لاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْءً وَ لاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضَاً أَرْبَابَاً مِنْ دُونِ اللهِ فَإِنْ تَوَلَّوا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (آلعمران: 64) بگو: «اى اهل كتاب! بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم و بعضى از ما، بعضى ديگر را- غير از خداى يگانه- به خدايى نپذيرد.» هر گاه (از اين دعوت،) سرباز زنند، بگوييد: «گواه باشيد كه ما مسلمانيم!» (64) |
وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِليْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمَاً ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَ يَقُولُونَ عَلَي اللهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (آلعمران: 75) و در ميان اهل كتاب، كسانى هستند كه اگر ثروت زيادى به رسم امانت به آنها بسپارى، به تو باز مىگردانند و كسانى هستند كه اگر يك دينار هم به آنان بسپارى، به تو باز نمىگردانند مگر تا زمانى كه بالاى سر آنها ايستاده (و بر آنها مسلّط) باشى! اين بخاطر آن است كه مىگويند: «ما در برابر امّيّين [غير يهود]، مسئول نيستيم.» و بر خدا دروغ مىبندند در حالى كه مىدانند (اين سخن دروغ است). (75) |
قُلْ آمَنَّا بِاللهِ وَ مَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَ مَا أُنْزِلَ عَلَي إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَ مَا أُوتِيَ مُوسَي وَ عِيسَي وَالنَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (آلعمران: 84) بگو: «به خدا ايمان آورديم و (همچنين) به آنچه بر ما و بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديده و آنچه به موسى و عيسى و (ديگر) پيامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است ما در ميان هيچ يك از آنان فرقى نمىگذاريم و در برابرِ (فرمان) او تسليم هستيم.» (84) |
وَ مَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَنْ قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ إِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَي الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ (آلعمران: 147) سخنشان تنها اين بود كه: «پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و از تندرويهاى ما در كارها، چشمپوشى كن! قدمهاى ما را استوار بدار! و ما را بر جمعيّت كافران، پيروز گردان! (147) |
ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسَاً يَغْشَي طَائِفَةً مِنْكُمْ وَ طَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِاللهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لاَ يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَهُنَا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَي مَضَاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلِيَ اللهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (آلعمران: 154) سپس بدنبال اين غم و اندوه، آرامشى بر شما فرستاد. اين آرامش، بصورت خواب سبكى بود كه (در شب بعد از حادثه احد،) گروهى از شما را فرا گرفت اما گروه ديگرى در فكر جان خويش بودند (و خواب به چشمانشان نرفت.) آنها گمانهاى نادرستى- همچون گمانهاى دوران جاهليت- درباره خدا داشتند و مىگفتند: «آيا چيزى از پيروزى نصيب ما مىشود؟!» بگو: «همه كارها (و پيروزيها) به دست خداست!» آنها در دل خود، چيزى را پنهان مىدارند كه براى تو آشكار نمىسازند مىگويند: «اگر ما سهمى از پيروزى داشتيم، در اين جا كشته نمىشديم!» بگو: «اگر هم در خانههاى خود بوديد، آنهايى كه كشتهشدن بر آنها مقرر شده بود، قطعاً به سوى آرامگاههاى خود، بيرون مىآمدند (و آنها را به قتل مىرساندند). و اينها براى اين است كه خداوند، آنچه در سينههايتان پنهان داريد، بيازمايد و آنچه را در دلهاى شما (از ايمان) است، خالص گرداند و خداوند از آنچه در درون سينههاست، با خبر است. (154) |
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَ قَالُوا لِإِخْوانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزَّيً لَوْ كَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَ مَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللهُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَاللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (آلعمران: 156) اى كسانى كه ايمان آوردهايد! همانند كافران نباشيد كه چون برادرانشان به مسافرتى مىروند، يا در جنگ شركت مىكنند (و از دنيا مىروند و يا كشته مىشوند)، مىگويند: «اگر آنها نزد ما بودند، نمىمردند و كشته نمىشدند!» (شما از اين گونه سخنان نگوييد،) تا خدا اين حسرت را بر دل آنها [كافران] بگذارد. خداوند، زنده مىكند و مىميراند (و زندگى و مرگ، به دست اوست) و خدا به آنچه انجام مىدهيد، بيناست. (156) |
الَّذِينَ قَالُوا لِإِخْوانِهِمْ وَ قَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (آلعمران: 168) (منافقان) آنها هستند كه به برادران خود- در حالى كه از حمايت آنها دست كشيده بودند- گفتند: «اگر آنها از ما پيروى مىكردند، كشته نمىشدند!» بگو: « (مگر شما مىتوانيد مرگ افراد را پيشبينى كنيد؟!) پس مرگ را از خودتان دور سازيد اگر راست مىگوييد!» (168) |
الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانَاً وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ (آلعمران: 173) اينها كسانى بودند كه (بعضى از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [لشكر دشمن] براى (حمله به) شما اجتماع كردهاند از آنها بترسيد!» اما اين سخن، بر ايمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را كافى است و او بهترين حامى ماست.» (173) |
الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَنْ لاَ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّي يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَ بِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (آلعمران: 183) (اينها) همان كسانى (هستند) كه گفتند: «خداوند از ما پيمان گرفته كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم تا (اين معجزه را انجام دهد:) يك قربانى بياورد، كه آتش [صاعقه آسمانى] آن را بخورد!» بگو: «پيامبرانى پيش از من، براى شما آمدند و دلايل روشن، و آنچه را گفتيد آوردند پس چرا آنها را به قتل رسانديد اگر راست مىگوييد؟!» (183) |
الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللهَ قِيَامَاً وَ قُعُودَاً وَ عَلَي جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ (آلعمران: 191) همانها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته، و آن گاه كه بر پهلو خوابيدهاند، ياد مىكنند و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند (و مىگويند:) بار الها! اينها را بيهوده نيافريدهاى! منزهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار! (191) |
رَبَّنَا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ (آلعمران: 192) پروردگارا! هر كه را تو (بخاطر اعمالش،) به آتش افكنى، او را خوار و رسوا ساختهاى! و براى افراد ستمگر، هيچ ياورى نيست! (192) |
رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيَاً يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَ تَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ (آلعمران: 193) پروردگارا! ما صداى منادى (تو) را شنيديم كه به ايمان دعوت مىكرد كه: «به پروردگار خود، ايمان بياوريد!» و ما ايمان آورديم پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و بديهاى ما را بپوشان! و ما را با نيكان (و در مسير آنها) بميران! (193) |
رَبَّنَا وَ آتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَي رُسُلِكَ وَ لاَ تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لاَ تُخْلِفُ الْمِيعَادَ (آلعمران: 194) پروردگارا! آنچه را به وسيله پيامبرانت به ما وعده فرمودى، به ما عطا كن! و ما را در روز رستاخيز، رسوا مگردان! زيرا تو هيچ گاه از وعده خود، تخلف نمىكنى. (194) |
مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ يَقُولُونَ سَمِعْنَا وَ عَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَ رَاعِنَا لَيَّاً بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْنَاً فِي الدِّينِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرَاً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَ لَكِنْ لَعَنَهُمُ اللهُ بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً (نساء: 46) بعضى از يهود، سخنان را از جاى خود، تحريف مىكنند و (به جاى اينكه بگويند: «شنيديم و اطاعت كرديم»)، مىگويند: «شنيديم و مخالفت كرديم! و (نيز مىگويند:) بشنو! كه هرگز نشنوى! و (از روى تمسخر مىگويند:) راعنا [ما را تحميق كن!]» تا با زبان خود، حقايق را بگردانند و در آيين خدا، طعنه زنند. ولى اگر آنها (به جاى اين همه لجاجت) مىگفتند: «شنيديم و اطاعت كرديم و سخنان ما را بشنو و به ما مهلت ده (تا حقايق را درك كنيم)»، براى آنان بهتر، و با واقعيت سازگارتر بود. ولى خداوند، آنها را بخاطر كفرشان، از رحمت خود دور ساخته است از اين رو جز عدّه كمى ايمان نمىآورند. (46) |
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارَاً كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودَاً غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللهَ كَانَ عَزِيزَاً حَكِيمَاً (نساء: 56) كسانى كه به آيات ما كافر شدند، بزودى آنها را در آتشى وارد مىكنيم كه هر گاه پوستهاى تنشان (در آن) بريان گردد (و بسوزد)، پوستهاى ديگرى به جاى آن قرار مىدهيم، تا كيفر (الهى) را بچشند. خداوند، توانا و حكيم است (و روى حساب، كيفر مىدهد). (56) |
وَ لَوْ أَنَّا كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِيَارِكُمْ مَا فَعَلُوهُ إِلاَّ قَلِيلٌ مِنْهُمْ وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْرَاً لَهُمْ وَ أَشَدَّ تَثْبِيتَاً (نساء: 66) اگر (همانند بعضى از امتهاى پيشين،) به آنان دستور مىداديم: «يكديگر را به قتل برسانيد»، و يا: «از وطن و خانه خود، بيرون رويد»، تنها عده كمى از آنها عمل مىكردند! و اگر اندرزهايى را كه به آنان داده مىشد انجام مىدادند، براى آنها بهتر بود و موجب تقويت ايمان آنها مىشد. (66) |
وَ إِذَاً لَآتَيْنَاهُمْ مِنْ لَدُنَّا أَجْرَاً عَظِيمَاً (نساء: 67) و در اين صورت، پاداش بزرگى از ناحيه خود به آنها مىداديم. (67) |
وَ مَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيَّاً وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرَاً (نساء: 75) چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و كودكانى كه (به دست ستمگران) تضعيف شدهاند، پيكار نمىكنيد؟! همان افراد (ستمديدهاى) كه مىگويند: «پروردگارا! ما را از اين شهر (مكه)، كه اهلش ستمگرند، بيرون ببر! و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده! و از جانب خود، يار و ياورى براى ما تعيين فرما! (75) |
أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَ قَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلا أَخَّرْتَنَا إِلَي أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَي وَ لاَ تُظْلَمُونَ فَتِيلاً (نساء: 77) آيا نديدى كسانى را كه (در مكّه) به آنها گفته شد: «فعلا) دست از جهاد بداريد! و نماز را برپا كنيد! و زكات بپردازيد!» (امّا آنها از اين دستور، ناراحت بودند)، ولى هنگامى كه (در مدينه) فرمان جهاد به آنها داده شد، جمعى از آنان، از مردم مىترسيدند، همان گونه كه از خدا مىترسند، بلكه بيشتر! و گفتند: «پروردگارا! چرا جهاد را بر ما مقرّر داشتى؟! چرا اين فرمان را تا زمان نزديكى تأخير نينداختى؟!» به آنها بگو: «سرمايه زندگى دنيا، ناچيز است! و سراى آخرت، براى كسى كه پرهيزگار باشد، بهتر است! و به اندازه رشته شكافِ هسته خرمايى، به شما ستم نخواهد شد! (77) |
إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللهُ وَ لاَ تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمَاً (نساء: 105) ما اين كتاب را بحق بر تو نازل كرديم تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در ميان مردم قضاوت كنى و از كسانى مباش كه از خائنان حمايت نمايى! (105) |
يَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَابَاً مِنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَي أَكْبَرَ مِنْ ذَلِكَ فَقَالُوا أَرِنَا اللهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَنْ ذَلِكَ وَ آتَيْنَا مُوسَي سُلْطَانَاً مُبِينَاً (نساء: 153) اهل كتاب از تو مىخواهند كتابى از آسمان (يك جا) بر آنها نازل كنى (در حالى كه اين يك بهانه است) آنها از موسى، بزرگتر از اين را خواستند، و گفتند: «خدا را آشكارا به ما نشان ده!» و بخاطر اين ظلم و ستم، صاعقه آنها را فرا گرفت. سپس گوساله (سامرى) را، پس از آن همه دلايل روشن كه براى آنها آمد، (به خدايى) انتخاب كردند، ولى ما از آن درگذشتيم (و عفو كرديم) و به موسى، برهان آشكارى داديم. (153) |
فَبِمَـا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَ كُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللهِ وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً (نساء: 155) (ولى) بخاطر پيمانشكنى آنها، و انكار آيات خدا، و كشتن پيامبران بناحق، و بخاطر اينكه (از روى استهزا) مىگفتند: «بر دلهاى ما، پرده افكنده (شده و سخنان پيامبر را درك نمىكنيم!» رانده درگاه خدا شدند.) آرى، خداوند بعلّت كفرشان، بر دلهاى آنها مهر زده كه جز عده كمى (كه راه حق مىپويند و لجاج ندارند،) ايمان نمىآورند. (155) |
وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللهِ وَ مَا قَتَلُوهُ وَ مَا صَلَبُوهُ وَ لَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَ مَا قَتَلُوهُ يَقِينَاً (نساء: 157) و گفتارشان كه: «ما، مسيح عيسى بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم!» در حالى كه نه او را كشتند، و نه بر دار آويختند لكن امر بر آنها مشتبه شد. و كسانى كه در مورد (قتل) او اختلاف كردند، از آن در شك هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پيروى مىكنند و قطعاً او را نكشتند! (157) |
إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَي نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنَا إِلَي إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَ عِيسَي وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هَارُونَ وَ سُلَيْمانَ وَ آتَيْنَا دَاوُدَ زَبُورَاً (نساء: 163) ما به تو وحى فرستاديم همان گونه كه به نوح و پيامبران بعد از او وحى فرستاديم و (نيز) به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط [بنى اسرائيل] و عيسى و ايّوب و يونس و هارون و سليمان وحى نموديم و به داوود زبور داديم. (163) |
وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ (مائده: 10) و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، اهل دوزخند. (10) |
وَ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَي أَخَذْنَا مِيثَاقَهُمْ فَنَسُوا حَظَّاً مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ سَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللهُ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ (مائده: 14) و از كسانى كه ادّعاى نصرانيّت (و يارى مسيح) داشتند (نيز) پيمان گرفتيم ولى آنها قسمت مهمّى را از آنچه به آنان تذكّر داده شده بود فراموش كردند از اين رو در ميان آنها، تا دامنه قيامت، عداوت و دشمنى افكنديم. و خداوند، (در قيامت) آنها را از آنچه انجام مىدادند (و نتايج آن)، آگاه خواهد ساخت. (14) |
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرَاً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَ يَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ وَ كِتَابٌ مُبِينٌ (مائده: 15) اى اهل كتاب! پيامبر ما، كه بسيارى از حقايق كتاب آسمانى را كه شما كتمان مىكرديد روشن مىسازد، به سوى شما آمد و از بسيارى از آن، (كه فعلًا افشاى آن مصلحت نيست،) صرف نظر مىنمايد. (آرى،) از طرف خدا، نور و كتاب آشكارى به سوى شما آمد. (15) |
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَي فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِيرٍ وَ لاَ نَذِيرٍ فَقَدْ جَاءَكُمْ بَشِيرٌ وَ نَذِيرٌ وَاللهُ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (مائده: 19) اى اهل كتاب! رسول ما، پس از فاصله و فترتى ميان پيامبران، به سوى شما آمد در حالى كه حقايق را براى شما بيان مىكند تا مبادا (روز قيامت) بگوييد: «نه بشارت دهندهاى به سراغ ما آمد، و نه بيم دهندهاى»! (هم اكنون، پيامبر) بشارتدهنده و بيمدهنده، به سوى شما آمد! و خداوند بر همه چيز تواناست. (19) |
قَالُوا يَا مُوسي إِنَّ فِيهَا قَوْمَاً جَبَّارِينَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّي يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ (مائده: 22) گفتند: «اى موسى! در آن (سرزمين)، جمعيّتى (نيرومند و) ستمگرند و ما هرگز وارد آن نمىشويم تا آنها از آن خارج شوند اگر آنها از آن خارج شوند، ما وارد خواهيم شد!» (22) |
قَالُوا يَا مُوسَي إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدَاً مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقَاتِلاَ إِنَّا هَهُنَا قَاعِدُونَ (مائده: 24) (بنى اسرائيل) گفتند: «اى موسى! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد نخواهيم شد! تو و پروردگارت برويد و (با آنان) بجنگيد، ما همين جا نشستهايم»! (24) |
قَالَ رَبِّ إِنِّي لاَ أَمْلِكُ إِلاَّ نَفْسِي وَ أَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ (مائده: 25) (موسى) گفت: «پروردگارا! من تنها اختيار خودم و برادرم را دارم، ميان ما و اين جمعيّت گنهكار، جدايى بيفكن!» (25) |
مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَي بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسَاً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعَاً وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعَاً وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرَاً مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ (مائده: 32) به همين جهت، بر بنى اسرائيل مقرّر داشتيم كه هر كس، انسانى را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روى زمين بكشد، چنان است كه گويى همه انسانها را كشته و هر كس، انسانى را از مرگ رهايى بخشد، چنان است كه گويى همه مردم را زنده كرده است. و رسولان ما، دلايل روشن براى بنى اسرائيل آوردند، اما بسيارى از آنها، پس از آن در روى زمين، تعدّى و اسراف كردند. (32) |
إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدَيً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللهِ وَ كَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلاَ تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَ لاَ تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنَاً قَلِيلاً وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ (مائده: 44) ما تورات را نازل كرديم در حالى كه در آن، هدايت و نور بود و پيامبران، كه در برابر فرمان خدا تسليم بودند، با آن براى يهود حكم مىكردند و (همچنين) علما و دانشمندان به اين كتاب كه به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داورى مىنمودند. بنا بر اين، (بخاطر داورى بر طبق آيات الهى،) از مردم نهراسيد! و از من بترسيد! و آيات مرا به بهاى ناچيزى نفروشيد! و آنها كه به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نمىكنند، كافرند. (44) |
فَتَرَي الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَي أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَي اللهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلَي مَا أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ (مائده: 52) (ولى) كسانى را كه در دلهايشان بيمارى است مىبينى كه در (دوستى با آنان)، بر يكديگر پيشى مىگيرند، و مىگويند: «مىترسيم حادثهاى براى ما اتفاق بيفتد (و نياز به كمك آنها داشته باشيم!)» شايد خداوند پيروزى يا حادثه ديگرى از سوى خود (به نفع مسلمانان) پيش بياورد و اين دسته، از آنچه در دل پنهان داشتند، پشيمان گردند! (52) |
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِاللهِ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَ أَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ (مائده: 59) بگو: «اى اهل كتاب! آيا به ما خرده مىگيريد؟ (مگر ما چه كردهايم) جز اينكه به خداوند يگانه، و به آنچه بر ما نازل شده، و به آنچه پيش از اين نازل گرديده، ايمان آوردهايم. و اين، بخاطر آن است كه بيشتر شما، از راه حق، خارج شدهايد.» (59) |
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَي ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْبَانَاً وَ أَنَّهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ (مائده: 82) بطور مسلّم، دشمنترين مردم نسبت به مؤمنان را، يهود و مشركان خواهى يافت و نزديكترين دوستان به مؤمنان را كسانى مىيابى كه مىگويند: «ما نصارى هستيم» اين بخاطر آن است كه در ميان آنها، افرادى عالم و تارك دنيا هستند و آنها (در برابر حق) تكبّر نمىورزند. (82) |
وَ إِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَي الرَّسُولِ تَرَي أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ (مائده: 83) و هر زمان آياتى را كه بر پيامبر (اسلام) نازل شده بشنوند، چشمهاى آنها را مىبينى كه (از شوق،) اشك مىريزد، بخاطر حقيقتى كه دريافتهاند آنها مىگويند: «پروردگارا! ايمان آورديم پس ما را با گواهان (و شاهدان حق، در زمره ياران محمد) بنويس! (83) |
وَ مَا لَنَا لاَ نُؤْمِنُ بِاللهِ وَ مَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَ نَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ (مائده: 84) چرا ما به خدا و آنچه از حق به ما رسيده است، ايمان نياوريم، در حالى كه آرزو داريم پروردگارمان ما را در زمره صالحان قرار دهد؟!» (84) |
وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ (مائده: 86) و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، همانها اهل دوزخند. (86) |
وَ أَطِيعُوا اللهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلِّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَي رَسُولِنَا الْبَلاَغُ الْمُبِينُ (مائده: 92) اطاعت خدا و اطاعت پيامبر كنيد! و (از مخالفت فرمان او) بترسيد! و اگر روى برگردانيد، (مستحق مجازات خواهيد بود و) بدانيد بر پيامبر ما، جز ابلاغ آشكار، چيز ديگرى نيست (و اين وظيفه را در برابر شما، انجام داده است). (92) |
وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَي مَا أَنْزَلَ اللهُ وَ إِلَي الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَ لَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ شَيْءً وَ لاَ يَهْتَدُونَ (مائده: 104) و هنگامى كه به آنها گفته شود: «به سوى آنچه خدا نازل كرده، و به سوى پيامبر بياييد!»، مىگويند: «آنچه از پدران خود يافتهايم، ما را بس است!» آيا اگر پدران آنها چيزى نمىدانستند، و هدايت نيافته بودند (باز از آنها پيروى مىكنند)؟! (104) |
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَأَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِنْ بَعْدِ الصَّلاَةِ فَيُقْسِمَانِ بِاللهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لاَ نَشْتَرِي بِهِ ثَمَنَاً وَ لَوْ كَانَ ذَا قُرْبَي وَ لاَ نَكْتُمُ شَهَادَةَ اللهِ إِنَّا إِذَاً لَمِنَ الْآثِمِينَ (مائده: 106) اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسد، در موقع وصيت بايد از ميان شما، دو نفر عادل را به شهادت بطلبد يا اگر مسافرت كرديد، و مصيبت مرگ شما فرا رسيد، (و در آن جا مسلمانى نيافتيد،) دو نفر از غير خودتان را به گواهى بطلبيد، و اگر به هنگام اداى شهادت، در صدق آنها شك كرديد، آنها را بعد از نماز نگاه مىداريد تا سوگند ياد كنند كه: «ما حاضر نيستيم حق را به چيزى بفروشيم، هر چند در مورد خويشاوندان ما باشد! و شهادت الهى را كتمان نمىكنيم، كه از گناهكاران خواهيم بود!» (106) |
فَإِنْ عُثِرَ عَلَي أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْمَاً فَآخَرَانِ يَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْأَوْلَيَانِ فَيُقْسِمَانِ بِاللهِ لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِنْ شَهَادَتِهِمَا وَ مَا اعْتَدَيْنَا إِنَّا إِذَاً لَمِنَ الظَّالِمِينَ (مائده: 107) و اگر اطلاعى حاصل شود كه آن دو، مرتكب گناهى شدهاند (و حق را كتمان كردهاند)، دو نفر از كسانى كه نسبت به ميت، اولى هستند، به جاى آنها قرار مىگيرند، و به خدا سوگند ياد مىكنند كه: «گواهى ما، از گواهى آن دو، به حق نزديكتر است! و ما تجاوزى نكردهايم كه اگر چنين كرده باشيم، از ظالمان خواهيم بود!» (107) |
يَوْمَ يَجْمَعُ اللهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (مائده: 109) (از) روزى (بترسيد) كه خداوند، پيامبران را جمع مىكند، و به آنها مىگويد: « (در برابر دعوت شما،) چه پاسخى به شما داده شد؟»، مىگويند: «ما چيزى نمىدانيم تو خود، از همه اسرار نهان آگاهى.» (109) |
وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَي الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَ بِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ (مائده: 111) و (به ياد آور) زمانى را كه به حواريون وحى فرستادم كه: «به من و فرستاده من، ايمان بياوريد!» آنها گفتند: «ايمان آورديم، و گواه باش كه ما مسلمانيم!» (111) |
إِذْ قَالَ الْحَوارِيُّونَ يَا عِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُوا اللهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (مائده: 112) در آن هنگام كه حواريون گفتند: «اى عيسى بن مريم! آيا پروردگارت مىتواند مائدهاى از آسمان بر ما نازل كند؟» او (در پاسخ) گفت: «از خدا بپرهيزيد اگر با ايمان هستيد!» (112) |
قَالُوا نُرِيدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْهَا وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَ نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنَا وَ نَكُونَ عَلَيْهَا مِنَ الشَّاهِدِينَ (مائده: 113) گفتند: « (ما نظر بدى نداريم،) مىخواهيم از آن بخوريم، و دلهاى ما (به رسالت تو) مطمئن گردد و بدانيم به ما راست گفتهاى و بر آن، گواه باشيم.» (113) |
قَالَ عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدَاً لِأََوَّلِنَا وَ آخِرِنَا وَ آيَةً مِنْكَ وَارْزُقْنَا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ (مائده: 114) عيسى بن مريم عرض كرد: «خداوندا! پروردگارا! از آسمان مائدهاى بر ما بفرست! تا براى اول و آخر ما، عيدى باشد، و نشانهاى از تو و به ما روزى ده! تو بهترين روزى دهندگانى!» (114) |
ثُمَّ لَمْ تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلاَّ أَنْ قَالُوا وَاللهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ (انعام: 23) سپس پاسخ و عذر آنها، چيزى جز اين نيست كه مىگويند: «به خداوندى كه پروردگار ماست سوگند كه ما مشرك نبوديم!» (23) |
وَ لَوْ تَرَي إِذْ وُقِفُوا عَلَي النَّارِ فَقَالُوا يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَ لاَ نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (انعام: 27) كاش (حال آنها را) هنگامى كه در برابر آتش (دوزخ) ايستادهاند، ببينى! مىگويند: اى كاش (بار ديگر، به دنيا) بازگردانده مىشديم، و آيات پروردگارمان را تكذيب نمىكرديم، و از مؤمنان مىبوديم! (27) |
وَ قَالُوا إِنْ هِيَ إِلاَّ حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَ مَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ (انعام: 29) آنها گفتند: «چيزى جز اين زندگى دنياى ما نيست و ما هرگز برانگيخته نخواهيم شد!» (29) |
وَ لَوْ تَرَي إِذْ وُقِفُوا عَلَي رَبِّهِمْ قَالَ أَلَيْسَ هَذَا بِالْحَقِّ قَالُوا بَلَي وَ رَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ (انعام: 30) اگر آنها را به هنگامى كه در پيشگاه پروردگارشان ايستادهاند، ببينى! (به آنها) مىگويد: «آيا اين حق نيست؟» مىگويند: «آرى، قسم به پروردگارمان (حق است!)» مىگويد: «پس مجازات را بچشيد به سزاى آنچه انكار مىكرديد!» (30) |
قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللهِ حَتَّي إِذَا جَاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُوا يَا حَسْرَتَنَا عَلَي مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَي ظُهُورِهِمْ أَلاَ سَاءَ مَا يَزِرُونَ (انعام: 31) آنها كه لقاى پروردگار را تكذيب كردند، مسلماً زيان ديدند (و اين تكذيب، ادامه مى يابد) تا هنگامى كه ناگهان قيامت به سراغشان بيايد مىگويند: «اى افسوس بر ما كه درباره آن، كوتاهى كرديم!» و آنها (بار سنگين) گناهانشان را بر دوش مىكشند چه بد بارى بر دوش خواهند داشت! (31) |
وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَي مَا كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّي أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَ لاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللهِ وَ لَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ (انعام: 34) پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند و در برابر تكذيبها، صبر و استقامت كردند و (در اين راه،) آزار ديدند، تا هنگامى كه يارى ما به آنها رسيد. (تو نيز چنين باش! و اين، يكى از سنتهاى الهى است) و هيچ چيز نمىتواند سنن خدا را تغيير دهد و اخبار پيامبران به تو رسيده است. (34) |
وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا صُمٌّ وَ بُكْمٌّ فِي الظُّلُمَاتِ مَنْ يَشَإِ اللهُ يُضْلِلْهُ وَ مَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (انعام: 39) آنها كه آيات ما را تكذيب كردند، كرها و لالهايى هستند كه در تاريكيها قرار دارند. هر كس را خدا بخواهد (و مستحق باشد،) گمراه مىكند و هر كس را بخواهد (و شايسته بداند،) بر راه راست قرار خواهد داد. (39) |
فَلَوْلاَ إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَ لَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (انعام: 43) چرا هنگامى كه مجازات ما به آنان رسيد، (خضوع نكردند و) تسليم نشدند؟! بلكه دلهاى آنها قساوت پيدا كرد و شيطان، هر كارى را كه مىكردند، در نظرشان زينت داد! (43) |
وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ (انعام: 49) و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند، عذاب (پروردگار) بخاطر نافرمانيها به آنان مىرسد. (49) |
وَ كَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا أَهَؤُلاَءِ مَنَّ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنَا أَلَيْسَ اللهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ (انعام: 53) و اين چنين بعضى از آنها را با بعض ديگر آزموديم (توانگران را بوسيله فقيران) تا بگويند: «آيا اينها هستند كه خداوند از ميان ما (برگزيده، و) بر آنها منّت گذارده (و نعمت ايمان بخشيده است؟!» آيا خداوند، شاكران را بهتر نمىشناسد؟! (53) |
وَ إِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءً بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (انعام: 54) هر گاه كسانى كه به آيات ما ايمان دارند نزد تو آيند، به آنها بگو: «سلام بر شما پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض كرده هر كس از شما كار بدى از روى نادانى كند، سپس توبه و اصلاح (و جبران) نمايد، (مشمول رحمت خدا مىشود چرا كه) او آمرزنده مهربان است.» (54) |
وَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ يُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّي إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَ هُمْ لاَ يُفَرِّطُونَ (انعام: 61) او بر بندگان خود تسلّط كامل دارد و مراقبانى بر شما مىگمارد تا زمانى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد (در اين موقع،) فرستادگان ما جان او را مىگيرند و آنها (در نگاهدارى حساب عمر و اعمال بندگان،) كوتاهى نمىكنند. (61) |
قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعَاً وَ خُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ (انعام: 63) بگو: «چه كسى شما را از تاريكيهاى خشكى و دريا رهايى مىبخشد؟ در حالى كه او را با حالت تضرع (و آشكارا) و در پنهانى مىخوانيد (و مىگوييد:) اگر از اين (خطرات و ظلمتها) ما را رهايى مىبخشد، از شكرگزاران خواهيم بود.» (63) |
وَ إِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّي يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِنْ مَا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (انعام: 68) هر گاه كسانى را ديدى كه آيات ما را استهزا مىكنند، از آنها روى بگردان تا به سخن ديگرى بپردازند! و اگر شيطان از ياد تو ببرد، هرگز پس از ياد آمدن با اين جمعيّت ستمگر منشين! (68) |
قُلْ أَنَدْعُوا مِنْ دُونِ اللهِ مَا لاَ يَنْفَعُنَا وَ لاَ يَضُرُّنَا وَ نُرَدُّ عَلَي أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَي الْهُدَي ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَي اللهِ هُوَ الْهُدَي وَ أُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ (انعام: 71) بگو: «آيا غير از خدا، چيزى را بخوانيم (و عبادت كنيم) كه نه سودى به حال مال دارد، نه زيانى و (به اين ترتيب،) به عقب برگرديم بعد از آنكه خداوند ما را هدايت كرده است؟! همانند كسى كه بر اثر وسوسههاى شيطان، در روى زمين راه را گم كرده، و سرگردان مانده است در حالى كه يارانى هم دارد كه او را به هدايت دعوت مىكنند (و مىگويند:) به سوى ما بيا!» بگو: «تنها هدايت خداوند، هدايت است و ما دستور داديم كه تسليم پروردگار عالميان باشيم. (71) |
وَ تِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَي قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ (انعام: 83) اينها دلايل ما بود كه به ابراهيم در برابر قومش داديم! درجات هر كس را بخواهيم (و شايسته بدانيم،) بالا مىبريم پروردگار تو، حكيم و داناست. (83) |
وَ لَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَي كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ مَا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ وَ مَا نَرَي مَعَكُمْ شُفَعَاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ مَا كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ (انعام: 94) و (روز قيامت به آنها گفته مىشود:) همه شما تنها به سوى ما بازگشت نموديد، همانگونه كه روز اوّل شما را آفريديم! و آنچه را به شما بخشيده بوديم، پشت سر گذارديد! و شفيعانى را كه شريك در شفاعت خود مىپنداشتيد، با شما نمىبينيم! پيوندهاى شما بريده شده است و تمام آنچه را تكيهگاه خود تصوّر مىكرديد، از شما دور و گم شدهاند! (94) |
وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتَي وَ حَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلاً مَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلاَّ أَنْ يَشَاءَ اللهُ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ (انعام: 111) (و حتّى) اگر فرشتگان را بر آنها نازل مىكرديم، و مردگان با آنان سخن مىگفتند، و همه چيز را در برابر آنها جمع مىنموديم، هرگز ايمان نمىآوردند مگر آنكه خدا بخواهد! ولى بيشتر آنها نمىدانند! (111) |
وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعَاً يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَ قَالَ أَوْلِيَاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْواكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلاَّ مَا شَاءَ اللهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ (انعام: 128) در آن روز كه (خدا) همه آنها را جمع و محشور ميسازد، (مىگويد:) اى جمعيّت شياطين و جن! شما افراد زيادى از انسانها را گمراه ساختيد! دوستان و پيروان آنها از ميان انسانها مىگويند: «پروردگارا! هر يك از ما دو گروه [پيشوايان و پيروان گمراه] از ديگرى استفاده كرديم (ما به لذّات هوس آلود و زودگذر رسيديم و آنها بر ما حكومت كردند) و به اجلى كه براى ما مقرّر داشته بودى رسيديم.» (خداوند) مىگويد: «آتش جايگاه شماست جاودانه در آن خواهيد ماند، مگر آنچه خدا بخواهد» پروردگار تو حكيم و داناست. (128) |
يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَي أَنْفُسِنَا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَ شَهِدُوا عَلَي أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ (انعام: 130) (در آن روز به آنها مىگويد:) اى گروه جنّ و انس! آيا رسولانى از شما به سوى شما نيامدند كه آيات مرا برايتان بازگو مىكردند، و شما را از ملاقات چنين روزى بيم مى دادند؟! آنها مىگويند: «بر ضدّ خودمان گواهى مىدهيم (آرى،) ما بد كرديم)» و زندگى (پر زرق و برق) دنيا آنها را فريب داد و به زيان خود گواهى مىدهند كه كافر بودند! (130) |
وَ جَعَلُوا لِاللهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالْأَنْعَامِ نَصِيبَاً فَقَالُوا هَذَا لِاللهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هَذَا لِشُرَكَائِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلاَ يَصِلُ إِلَي اللهِ وَ مَا كَانَ لِاللهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَي شُرَكَائِهِمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ (انعام: 136) آنها [مشركان] سهمى از آنچه خداوند از زراعت و چهارپايان آفريده، براى او قرار دادند (و سهمى براى بتها!) و بگمان خود گفتند: «اين مال خداست! و اين هم مال شركاى ما [يعنى بتها] است!» آنچه مال شركاى آنها بود، به خدا نمىرسيد ولى آنچه مال خدا بود، به شركايشان مىرسيد! (آرى، اگر سهم بتها با كمبودى مواجه مىشد، مال خدا را به بتها مىدادند امّا عكس آن را مجاز نمىدانستند!) چه بد حكم مىكنند (كه علاوه بر شرك، حتّى خدا را كمتر از بتها مىدانند)! (136) |
وَ قَالُوا مَا فِي بُطُونِ هَذِهِ الْأَنْعَامِ خَالِصَةٌ لِذُكُورِنَا وَ مُحَرَّمٌ عَلَي أَزْوَاجِنَا وَ إِنْ يَكُنْ مَيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكَاءُ سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ (انعام: 139) و گفتند: «آنچه (از بچّه) در شكم اين حيوانات است، مخصوص مردان ماست و بر همسران ما حرام است! امّا اگر مرده باشد [مرده متولّد شود]، همگى در آن شريكند.» بزودى (خدا) كيفر اين توصيف (و احكام دروغين) آنها را مىدهد او حكيم و داناست. (139) |
وَ عَلَي الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ وَ مِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُمَا إِلاَّ مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَايَا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِبَغْيِهِمْ وَ إِنَّا لَصَادِقُونَ (انعام: 146) و بر يهوديان، هر حيوان ناخندار [حيواناتى كه سم يكپارچه دارند] را حرام كرديم و از گاو و گوسفند، پيه و چربيشان را بر آنان تحريم نموديم مگر چربيهايى كه بر پشت آنها قرار دارد، و يا در دو طرف پهلوها، و يا آنها كه با استخوان آميخته است اين را بخاطر ستمى كه مىكردند به آنها كيفر داديم و ما راست مىگوييم. (146) |
سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللهُ مَا أَشْرَكْنَا وَ لاَ آبَاؤُنَا وَ لاَ حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّي ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُونَ (انعام: 148) بزودى مشركان (براى تبرئه خويش) مىگويند: «اگر خدا مىخواست، نه ما مشرك مىشديم و نه پدران ما و نه چيزى را تحريم مىكرديم!» كسانى كه پيش از آنها بودند نيز، همين گونه دروغ مىگفتند و سرانجام (طعم) كيفر ما را چشيدند. بگو: «آيا دليل روشنى (بر اين موضوع) داريد؟ پس آن را به ما نشان دهيد؟ شما فقط از پندارهاى بىاساس پيروى مىكنيد، و تخمينهاى نابجا مىزنيد.» (148) |
قُلْ هَلُمَّ شُهَدَاءَكُمُ الَّذِينَ يَشْهَدُونَ أَنَّ اللهَ حَرَّمَ هَذَا فَإِنْ شَهِدُوا فَلاَ تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَ لاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَالَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ هُمْ بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ (انعام: 150) بگو: «گواهان خود را، كه گواهى مىدهند خداوند اينها را حرام كرده است، بياوريد!» اگر آنها (بدروغ) گواهى دهند، تو با آنان (همصدا نشو! و) گواهى نده! و از هوى و هوس كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند، و كسانى كه به آخرت ايمان ندارند و براى خدا شريك قائلند، پيروى مكن! (150) |
أَنْ تَقُولُوا إِنَّمَا أُنْزِلَ الْكِتَابُ عَلَي طَائِفَتَيْنِ مِنْ قَبْلِنَا وَ إِنْ كُنَّا عَنْ دِرَاسَتِهِمْ لَغَافِلِينَ (انعام: 156) (ما اين كتاب را با اين امتيازات نازل كرديم) تا نگوييد: «كتاب آسمانى تنها بر دو طايفه پيش از ما [يهود و نصارى] نازل شده بود و ما از بحث و بررسى آنها بى خبر بوديم»! (156) |
أَوْ تَقُولُوا لَوْ أَنَّا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْكِتَابُ لَكُنَّا أَهْدَي مِنْهُمْ فَقَدْ جَاءَكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدَيً وَ رَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَّبَ بِآيَاتِ اللهِ وَ صَدَفَ عَنْهَا سَنَجْزِي الَّذِينَ يَصْدِفُونَ عَنْ آيَاتِنَا سُوءَ الْعَذَابِ بِمَا كَانُوا يَصْدِفُونَ (انعام: 157) يا نگوييد: «اگر كتاب آسمانى بر ما نازل مىشد، از آنها هدايت يافتهتر بوديم»! اينك آيات و دلايل روشن از جانب پروردگارتان، و هدايت و رحمت براى شما آمد! پس، چه كسى ستمكارتر است از كسى كه آيات خدا را تكذيب كرده، و از آن روى گردانده است؟! اما بزودى كسانى را كه از آيات ما روى مىگردانند، بخاطر همين اعراض بىدليلشان، مجازات شديد خواهيم كرد! (157) |
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلاَئِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لاَ يَنْفَعُ نَفْسَاً إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرَاً قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ (انعام: 158) آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان (مرگ) به سراغشان آيند، يا خداوند (خودش) به سوى آنها بيايد، يا بعضى از آيات پروردگارت (و نشانههاى رستاخيز)؟! اما آن روز كه بعضى از آيات پروردگارت تحقّق پذيرد، ايمانآوردن افرادى كه قبلًا ايمان نياوردهاند، يا در ايمانشان عمل نيكى انجام ندادهاند، سودى به حالشان نخواهد داشت! بگو: « (اكنون كه شما چنين انتظارات نادرستى داريد،) انتظار بكشيد ما هم انتظار (كيفر شما را) مىكشيم!» (158) |
وَ كَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا فَجَاءَهَا بَأْسُنَا بَيَاتَاً أَوْ هُمْ قَائِلُونَ (اعراف: 4) چه بسيار شهرها و آباديها كه آنها را (بر اثر گناه فراوانشان) هلاك كرديم! و عذاب ما شبهنگام، يا در روز هنگامى كه استراحت كرده بودند، به سراغشان آمد. (4) |
فَمَا كَانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا إِلاَّ أَنْ قَالُوا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ (اعراف: 5) و در آن موقع كه عذاب ما به سراغ آنها آمد، سخنى نداشتند جز اينكه گفتند: «ما ظالم بوديم!» (ولى اين اعتراف به گناه، ديگر دير شده بود و سودى به حالشان نداشت.) (5) |
وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ (اعراف: 9) و كسانى كه ميزانهاى (عمل) آنها سبك است، افرادى هستند كه سرمايه وجود خود را، بخاطر ظلم و ستمى كه نسبت به آيات ما مىكردند، از دست دادهاند. (9) |
قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ (اعراف: 23) گفتند: «پروردگارا! ما به خويشتن ستم كرديم! و اگر ما را نبخشى و بر ما رحم نكنى، از زيانكاران خواهيم بود!» (23) |
يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ (اعراف: 27) اى فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد، آن گونه كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد، و لباسشان را از تنشان بيرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد! چه اينكه او و همكارانش شما را مىبينند از جايى كه شما آنها را نمىبينيد (امّا بدانيد) ما شياطين را اولياى كسانى قرار داديم كه ايمان نمىآورند! (27) |
وَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللهَ لاَ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَي اللهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (اعراف: 28) و هنگامى كه كار زشتى انجام مىدهند مىگويند: «پدران خود را بر اين عمل يافتيم و خداوند ما را به آن دستور داده است!» بگو: «خداوند (هرگز) به كار زشت فرمان نمىدهد! آيا چيزى به خدا نسبت مىدهيد كه نمىدانيد؟!» (28) |
وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (اعراف: 36) و آنها كه آيات ما را تكذيب كنند، و در برابر آن تكبّر ورزند، اهل دوزخند جاودانه در آن خواهند ماند. (36) |
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَي عَلَي اللهِ كَذِبَاً أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ أُولَئِكَ يَنَالُهُمْ نَصِيبُهُمْ مِنَ الْكِتَابِ حَتَّي إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُوا أَيْنَ مَا كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَ شَهِدُوا عَلَي أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ (اعراف: 37) چه كسى ستمكارتر است از آنها كه بر خدا دروغ مىبندند، يا آيات او را تكذيب مى كنند؟! آنها نصيبشان را از آنچه مقدّر شده (از نعمتها و مواهب اين جهان) مىبرند تا زمانى كه فرستادگان ما [فرشتگان قبض ارواح] به سراغشان روند و جانشان را بگيرند از آنها مىپرسند: «كجايند معبودهايى كه غير از خدا مىخوانديد؟! (چرا به يارى شما نمىآيند؟!)» مىگويند: «آنها (همه) گم شدند (و از ما دور گشتند!)» و بر ضدّ خود گواهى مىدهند كه كافر بودند! (37) |
قَالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِي النَّارِ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّي إِذَا ادَّارَكُوا فِيهَا جَمِيعَاً قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولاَهُمْ رَبَّنَا هَؤُلاَءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابَاً ضِعْفَاً مِنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لَكِنْ لاَ تَعْلَمُونَ (اعراف: 38) (خداوند به آنها) مىگويد: «در صفّ گروههاى مشابه خود از جنّ و انس در آتش وارد شويد!» هر زمان كه گروهى وارد مىشوند، گروه ديگر را لعن مىكنند تا همگى با ذلّت در آن قرار گيرند. (در اين هنگام) گروه پيروان درباره پيشوايان خود مىگويند: «خداوندا! اينها بودند كه ما را گمراه ساختند پس كيفر آنها را از آتش دو برابر كن! (كيفرى براى گمراهيشان، و كيفرى بخاطر گمراه ساختن ما.)» مىفرمايد: «براى هر كدام (از شما) عذاب مضاعف است ولى نمىدانيد! (چرا كه پيروان اگر گرد پيشوايان گمراه را نگرفته بودند، قدرتى بر اغواى مردم نداشتند.)» (38) |
وَ قَالَتْ أُولاَهُمْ لِأُخْرَاهُمْ فَمَا كَانَ لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ (اعراف: 39) و پيشوايان آنها به پيروان خود مىگويند: «شما امتيازى بر ما نداشتيد پس بچشيد عذاب (الهى) را در برابر آنچه انجام مىداديد! (39) |
إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ لاَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّي يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُـجْرِمِينَ (اعراف: 40) كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند، و در برابر آن تكبّر ورزيدند، (هرگز) درهاى آسمان به رويشان گشوده نمىشود و (هيچ گاه) داخل بهشت نخواهند شد مگر اينكه شتر از سوراخ سوزن بگذرد! اين گونه، گنهكاران را جزا مىدهيم! (40) |
وَ نَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ وَ قَالُوا الْحَمْدُ لِاللهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلاَ أَنْ هَدَانَا اللهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَ نُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (اعراف: 43) و آنچه در دلها از كينه و حسد دارند، برمىكنيم (تا در صفا و صميميّت با هم زندگى كنند) و از زير (قصرها و درختان) آنها، نهرها جريان دارد مىگويند: «ستايش مخصوص خداوندى است كه ما را به اين (همه نعمتها) رهنمون شد و اگر خدا ما را هدايت نكرده بود، ما (به اينها) راه نمىيافتيم! مسلّماً فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند!» و (در اين هنگام) به آنان ندا داده مىشود كه: «اين بهشت را در برابر اعمالى كه انجام مىداديد، به ارث برديد!» (43) |
وَ نَادَي أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقَّاً فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقَّاً قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللهِ عَلَي الظَّالِمِينَ (اعراف: 44) و بهشتيان دوزخيان را صدا مىزنند كه: «آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود، همه را حق يافتيم آيا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق يافتيد؟!» در اين هنگام، ندادهندهاى در ميان آنها ندا مىدهد كه: «لعنت خدا بر ستمگران باد! (44) |
وَ إِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاءَ أَصْحَابِ النَّارِ قَالُوا رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (اعراف: 47) و هنگامى كه چشمشان به دوزخيان مىافتد مىگويند: «پروردگارا! ما را با گروه ستمگران قرار مده!» (47) |
وَ نَادَي أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللهُ قَالُوا إِنَّ اللهَ حَرَّمَهُمَا عَلَي الْكَافِرِينَ (اعراف: 50) و دوزخيان، بهشتيان را صدا مىزنند كه: « (محبّت كنيد) و مقدارى آب، يا از آنچه خدا به شما روزى داده، به ما ببخشيد!» آنها (در پاسخ) مىگويند: «خداوند اينها را بر كافران حرام كرده است!» (50) |
الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْوَاً وَ لَعِبَاً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ نَنْسَاهُمْ كَمَا نَسُوا لِقَاءَ يَوْمِهِمْ هَذَا وَ مَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ (اعراف: 51) همانها كه دين و آيين خود را سرگرمى و بازيچه گرفتند و زندگى دنيا آنان را مغرور ساخت امروز ما آنها را فراموش مىكنيم، همان گونه كه لقاى چنين روزى را فراموش كردند و آيات ما را انكار نمودند. (51) |
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنَا مِنْ شُفَعَاءَ فَيَشْفَعُوا لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ (اعراف: 53) آيا آنها جز انتظار تأويل آيات (و فرا رسيدن تهديدهاى الهى) دارند؟ آن روز كه تأويل آنها فرا رسد، (كار از كار گذشته، و پشيمانى سودى ندارد و) كسانى كه قبلًا آن را فراموش كرده بودند مىگويند: «فرستادگان پروردگار ما، حق را آوردند آيا (امروز) شفيعانى براى ما وجود دارند كه براى ما شفاعت كنند؟ يا (به ما اجازه داده شود به دنيا) بازگرديم، و اعمالى غير از آنچه انجام مىداديم، انجام دهيم؟!» (ولى) آنها سرمايه وجود خود را از دست دادهاند و معبودهايى را كه به دروغ ساخته بودند، همگى از نظرشان: گم مىشوند. (نه راه بازگشتى دارند، و نه شفيعانى!) (53) |
قَالَ الْمَلَأَُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ (اعراف: 60) (ولى) اشراف قومش به او گفتند: «ما تو را در گمراهى آشكارى مىبينيم!» (60) |
فَكَذَّبُوهُ فَأَنْجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَاً عَمِينَ (اعراف: 64) امّا سرانجام او را تكذيب كردند و ما او و كسانى را كه با وى در كشتى بودند، رهايى بخشيديم و كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند، غرق كرديم چه اينكه آنها گروهى نابينا (و كوردل) بودند. (64) |
قَالَ الْمَلَأَُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ (اعراف: 66) اشراف كافر قوم او گفتند: «ما تو را در سفاهت (و نادانى و سبك مغزى) مىبينيم، و ما مسلّماً تو را از دروغگويان مىدانيم!» (66) |
قَالُوا أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ مَا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْصَّادِقِينَ (اعراف: 70) گفتند: «آيا به سراغ ما آمدهاى كه تنها خداى يگانه را بپرستيم، و آنچه را پدران ما مىپرستند، رها كنيم؟! پس اگر راست مىگويى آنچه را (از بلا و عذاب الهى) به ما وعده مىدهى، بياور»! (70) |
فَأَنجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ قَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَ مَا كَانُوا مُؤْمِنِينَ (اعراف: 72) سرانجام، او و كسانى را كه با او بودند، برحمت خود نجات بخشيديم و ريشه كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند و ايمان نياوردند، قطع كرديم! (72) |
قَالَ الْمَلَأَُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحَاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ (اعراف: 75) (ولى) اشراف متكبر قوم او، به مستضعفانى كه ايمان آورده بودند، گفتند: «آيا (براستى) شما يقين داريد كه صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟!» آنها گفتند: «ما به آنچه او بدان مأموريت يافته، ايمان آوردهايم.» (75) |
قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ (اعراف: 76) متكبران گفتند: « (ولى) ما به آنچه شما به آن ايمان آوردهايد، كافريم!» (76) |
فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَ عَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَ قَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ (اعراف: 77) سپس «ناقه» را پى كردند، و از فرمان پروردگارشان سرپيچيدند و گفتند: «اى صالح! اگر تو از فرستادگان (خدا) هستى، آنچه ما را با آن تهديد مىكنى، بياور!» (77) |
وَ إِنْ كَانَ طَائِفَةٌ مِنْكُمْ آمَنُوا بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ وَ طَائِفَةٌ لَمْ يُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا حَتَّي يَحْكُمَ اللهُ بَيْنَنَا وَ هُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ (اعراف: 87) و اگر گروهى از شما به آنچه من به آن فرستاده شدهام ايمان آوردهاند، و گروهى ايمان نياوردهاند، صبر كنيد تا خداوند ميان ما داورى كند، كه او بهترين داوران است! (87) |
قَالَ الْمَلَأَُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَ لَوْ كُنَّا كَارِهِينَ (اعراف: 88) اشراف زورمند و متكبّر از قوم او گفتند: «اى شعيب! به يقين، تو و كسانى را كه به تو ايمان آوردهاند، از شهر و ديار خود بيرون خواهيم كرد، يا به آيين ما بازگرديد!» كفت: «آيا (مىخواهيد ما را بازگردانيد) اگر چه مايل نباشيم؟! (88) |
قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَي اللهِ كَذِبَاً إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللهُ مِنْهَا وَ مَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَعُودَ فِيهَا إِلاَّ أَنْ يَشَاءَ اللهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمَاً عَلَي اللهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ (اعراف: 89) اگر ما به آيين شما بازگرديم، بعد از آنكه خدا ما را از آن نجات بخشيده، به خدا دروغ بستهايم و شايسته نيست كه ما به آن بازگرديم مگر اينكه خدايى كه پروردگار ماست بخواهد علم پروردگار ما، به همه چيز احاطه دارد. تنها بر خدا توكل كردهايم. پروردگارا! ميان ما و قوم ما بحق داورى كن، كه تو بهترين داورانى!» (89) |
ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّي عَفَوْا وَ قَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لاَ يَشْعُرُونَ (اعراف: 95) سپس (هنگامى كه اين هشدارها در آنان اثر نگذاشت)، نيكى (و فراوانى نعمت و رفاه) را به جاى بدى (و ناراحتى و گرفتارى) قرار داديم آن چنان كه فزونى گرفتند، (و همهگونه نعمت و بركت يافتند، و مغرور شدند،) و گفتند: « (تنها ما نبوديم كه گرفتار اين مشكلات شديم) به پدران ما نيز ناراحتيهاى جسمى و مالى رسيد.» چون چنين شد، آنها را ناگهان (به سبب اعمالشان) گرفتيم (و مجازات كرديم)، در حالى كه نمىفهميدند. (95) |
أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَي أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا بَيَاتَاً وَ هُمْ نَائِمُونَ (اعراف: 97) آيا اهل اين آباديها، از اين ايمنند كه عذاب ما شبانه به سراغ آنها بيايد در حالى كه در خواب باشند؟! (97) |
أَوَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرَي أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا ضُحَيً وَ هُمْ يَلْعَبُونَ (اعراف: 98) آيا اهل اين آباديها، از اين ايمنند كه عذاب ما هنگام روز به سراغشان بيايد در حالى كه سرگرم بازى هستند؟! (98) |
ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَي بِآيَاتِنَا إِلَي فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ فَظَلَمُوا بِهَا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ (اعراف: 103) سپس بدنبال آنها [پيامبران پيشين] موسى را با آيات خويش به سوى فرعون و اطرافيان او فرستاديم اما آنها (با عدم پذيرش)، به آن (آيات) ظلم كردند. ببين عاقبت مفسدان چگونه بود! (103) |
وَ جَاءَ الْسَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قَالُوا إِنَّ لَنَا لَأََجْرَاً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبينَ (اعراف: 113) ساحران نزد فرعون آمدند و گفتند: «آيا اگر ما پيروز گرديم، اجر و پاداش مهمى خواهيم داشت؟!» (113) |
قَالُوا إِنَّا إِلَي رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ (اعراف: 125) (ساحران) گفتند: « (مهم نيست،) ما به سوى پروردگارمان بازمىگرديم! (125) |
وَ مَا تَنْقِمُ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِآيَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرَاً وَ تَوَفَّنَا مُسْلِمِينَ (اعراف: 126) انتقام تو از ما، تنها بخاطر اين است كه ما به آيات پروردگار خويش- هنگامى كه به سراغ ما آمد- ايمان آورديم. بار الها! صبر و استقامت بر ما فرو ريز! (و آخرين درجه شكيبايى را به ما مرحمت فرما!) و ما را مسلمان بميران!» (126) |
وَ قَالَ الْمَلَأَُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَي وَ قَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ يَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَ نَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ (اعراف: 127) و اشراف قوم فرعون (به او) گفتند: «آيا موسى و قومش را رها مىكنى كه در زمين فساد كنند، و تو و خدايانت را رها سازد؟!» گفت: «بزودى پسرانشان را مىكشيم، و دخترانشان را زنده نگه مىداريم (تا به ما خدمت كنند) و ما بر آنها كاملًا مسلّطيم!» (127) |
قَالُوا أُوذِينَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنَا وَ مِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَي رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَ يَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ (اعراف: 129) گفتند: «پيش از آنكه به سوى ما بيايى آزار ديديم، (هم اكنون) پس از آمدنت نيز آزار مىبينيم! (كى اين آزارها سر خواهد آمد؟)» گفت: «اميد است پروردگارتان دشمن شما را هلاك كند، و شما را در زمين جانشين (آنها) سازد، و بنگرد چگونه عمل مىكنيد!» (129) |
فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هَذِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَي وَ مَنْ مَعَهُ أَلاَ إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللهِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ (اعراف: 131) (اما آنها نه تنها پند نگرفتند، بلكه) هنگامى كه نيكى (و نعمت) به آنها مىرسيد، مىگفتند: «بخاطر خود ماست.» ولى موقعى كه بدى (و بلا) به آنها مىرسيد، مىگفتند: «از شومى موسى و كسان اوست»! آگاه باشيد سرچشمه همه اينها، نزد خداست ولى بيشتر آنها نمىدانند! (131) |
وَ قَالُوا مَهْمَا تَأْتِنَا بِهِ مِنْ آيَةٍ لِتَسْحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ (اعراف: 132) و گفتند: «هر زمان نشانه و معجزهاى براى ما بياورى كه سحرمان كنى، ما به تو ايمان نمىآوريم!» (132) |
وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قَالُوا يَا مُوسَي ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِنْدَكَ لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الْرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَنِي إِسْرَائِيلَ (اعراف: 134) هنگامى كه بلا بر آنها مسلط مىشد، مىگفتند: «اى موسى! از خدايت براى ما بخواه به عهدى كه با تو كرده، رفتار كند! اگر اين بلا را از ما مرتفع سازى، قطعاً به تو ايمان مىآوريم، و بنى اسرائيل را با تو خواهيم فرستاد!» (134) |
فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَ كَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ (اعراف: 136) سرانجام از آنها انتقام گرفتيم، و آنان را در دريا غرق كرديم زيرا آيات ما را تكذيب كردند، و از آن غافل بودند. (136) |
وَ جَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَي قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَي أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا يَا مُوسَي اجْعَلْ لَنَا إِلَهَاً كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (اعراف: 138) و بنى اسرائيل را (سالم) از دريا عبور داديم (ناگاه) در راه خود به گروهى رسيدند كه اطراف بتهايشان، با تواضع و خضوع، گرد آمده بودند. (در اين هنگام، بنى اسرائيل) به موسى گفتند: «تو هم براى ما معبودى قرار ده، همانگونه كه آنها معبودان (و خدايانى) دارند!» گفت: «شما جمعيّتى جاهل و نادان هستيد! (138) |
وَ لَمَّا جَاءَ مُوسَي لِمِيقَاتِنَا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَنْ تَرَانِي وَ لَكِنِ انْظُرْ إِلَي الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّي رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكَّاً وَ خَرَّ مُوسَي صَعِقَاً فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ (اعراف: 143) و هنگامى كه موسى به ميعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببينم!» گفت: «هرگز مرا نخواهى ديد! ولى به كوه بنگر، اگر در جاى خود ثابت ماند، مرا خواهى ديد!» اما هنگامى كه پروردگارش بر كوه جلوه كرد، آن را همسان خاك قرار داد و موسى مدهوش به زمين افتاد. چون به هوش آمد، عرض كرد: «خداوندا! منزهى تو (از اينكه با چشم تو را ببينم)! من به سوى تو بازگشتم! و من نخستين مؤمنانم!» (143) |
سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِي الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لاَ يُؤْمِنُوا بِهَا وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لاَ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَ كَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ (اعراف: 146) بزودى كسانى را كه در روى زمين بناحق تكبّر مىورزند، از (ايمان به) آيات خود، منصرف مىسازم! آنها چنانند كه اگر هر آيه و نشانهاى را ببينند، به آن ايمان نمىآورند اگر راه هدايت را ببينند، آن را راه خود انتخاب نمىكنند و اگر طريق گمراهى را ببينند، آن را راه خود انتخاب مىكنند! (همه اينها) بخاطر آن است كه آيات ما را تكذيب كردند، و از آن غافل بودند! (146) |
وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَ لِقَاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (اعراف: 147) و كسانى كه آيات، و ديدار رستاخيز را تكذيب (و انكار) كنند، اعمالشان نابود مى گردد آيا جز آنچه را عمل مىكردند پاداش داده مىشوند؟! (147) |
وَ لَمَّا سُقِطَ فِي أَيْدِيهِمْ وَ رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قَالُوا لَئِنْ لَمْ يَرْحَمْنَا رَبُّنَا وَ يَغْفِرْ لَنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ (اعراف: 149) و هنگامى كه حقيقت به دستشان افتاد، و ديدند گمراه شدهاند، گفتند: «اگر پروردگارمان به ما رحم نكند، و ما را نيامرزد، بطور قطع از زيانكاران خواهيم بود!» (149) |
قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِأَخِي وَ أَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (اعراف: 151) (موسى) گفت: «پروردگارا! من و برادرم را بيامرز، و ما را در رحمت خود داخل فرما، و تو مهربانترين مهربانانى!» (151) |
وَاخْتَارَ مُوسَي قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلاً لِمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَ تَهْدِي مَنْ تَشَاءُ أَنْتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ (اعراف: 155) موسى از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براى ميعادگاه ما برگزيد و هنگامى كه زمينلرزه آنها را فرا گرفت (و هلاك شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر مىخواستى، مى توانستى آنها و مرا پيش از اين نيز هلاك كنى! آيا ما را به آنچه سفيهانمان انجام دادهاند، (مجازات و) هلاك مىكنى؟! اين، جز آزمايش تو، چيز ديگر نيست كه هر كس را بخواهى (و مستحق بدانى)، به وسيله آن گمراه مىسازى و هر كس را بخواهى (و شايسته ببينى)، هدايت مىكنى! تو ولىّ مايى، و ما را بيامرز، بر ما رحم كن، و تو بهترين آمرزندگانى! (155) |
وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُمْ بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ (اعراف: 156) و براى ما، در اين دنيا و سراى ديگر، نيكى مقرّر فرما چه اينكه ما به سوى تو بازگشت كردهايم! « (خداوند در برابر اين تقاضا، به موسى) گفت:» مجازاتم را به هر كس بخواهم مىرسانم و رحمتم همه چيز را فراگرفته و آن را براى آنها كه تقوا پيشه كنند، و زكات را بپردازند، و آنها كه به آيات ما ايمان مىآورند، مقرّر خواهم داشت! (156) |
وَ قَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطَاً أُمَمَاً وَ أَوْحَيْنَا إِلَي مُوسَي إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنَاً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ وَ ظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَ أَنْزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَي كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَ مَا ظَلَمُونَا وَ لَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (اعراف: 160) ما آنها را به دوازده گروه- كه هر يك شاخهاى (از دودمان اسرائيل) بود- تقسيم كرديم. و هنگامى كه قوم موسى (در بيابان) از او تقاضاى آب كردند، به او وحى فرستاديم كه: «عصاى خود را بر سنگ بزن!» ناگهان دوازده چشمه از آن بيرون جست آن چنان كه هر گروه، چشمه و آبشخور خود را مىشناخت. و ابر را بر سر آنها سايبان ساختيم و بر آنها «مَن» و «سَلوى» فرستاديم (و به آنان گفتيم:) از روزيهاى پاكيزهاى كه به شما دادهايم، بخوريد! (و شكر خدا را بجا آوريد! آنها نافرمانى و ستم كردند ولى) به ما ستم نكردند، لكن به خودشان ستم مىنمودند. (160) |
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الْأَدْنَي وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا وَ إِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثَاقُ الْكِتَابِ أَنْ لاَ يَقُولُوا عَلَي اللهِ إِلاَّ الْحَقَّ وَ دَرَسُوا مَا فِيهِ وَالدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ (اعراف: 169) پس از آنها، فرزندانى جاى آنها را گرفتند كه وارث كتاب (آسمانى، تورات) شدند (امّا با اين حال،) متاع اين دنياى پست را گرفته، (بر اطاعت فرمان خدا ترجيح مىدهند) و مىگويند: « (اگر ما گنهكاريم توبه مىكنيم و) بزودى بخشيده خواهيم شد!» اما اگر متاع ديگرى همانند آن به دستشان بيفتد، آن را (نيز) مىگيرند، (و باز حكم خدا را پشت سر مىافكنند.) آيا پيمان كتاب (خدا) از آنها گرفته نشده كه بر خدا (دروغ نبندند، و) جز حق نگويند، و آنان بارها آن را خواندهاند؟! و سراى آخرت براى پرهيزگاران بهتر است، آيا نمىفهميد؟! (169) |
وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ وَ أَقَامُوا الصَّلاَةَ إِنَّا لاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ (اعراف: 170) و آنها كه به كتاب (خدا) تمسّك جويند، و نماز را برپا دارند، (پاداش بزرگى خواهند داشت زيرا) ما پاداش مصلحان را ضايع نخواهيم كرد! (170) |
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَي أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَي شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ (اعراف: 172) و (به خاطر بياور) زمانى را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خويشتن ساخت (و فرمود:) «آيا من پروردگار شما نيستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مىدهيم!» (چنين كرد مبادا) روز رستاخيز بگوييد: «ما از اين، غافل بوديم (و از پيمان فطرى توحيد بىخبر مانديم)»! (172) |
أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ (اعراف: 173) يا بگوييد: «پدرانمان پيش از ما مشرك بودند، ما هم فرزندانى بعد از آنها بوديم (و چارهاى جز پيروى از آنان نداشتيم) آيا ما را به آنچه باطلگرايان انجام دادند مجازات مىكنى؟!» (173) |
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ (اعراف: 175) و بر آنها بخوان سرگذشت آن كس را كه آيات خود را به او داديم ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شيطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد! (175) |
وَ لَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَ لَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَي الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذَلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (اعراف: 176) و اگر مىخواستيم، (مقام) او را با اين آيات (و علوم و دانشها) بالا مىبرديم (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست پس او را به حال خود رها كرديم) و او به پستى گراييد، و از هواى نفس پيروى كرد! مثل او همچون سگ (هار) است كه اگر به او حمله كنى، دهانش را باز، و زبانش را برون مىآورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همين كار را مىكند (گويى چنان تشنه دنياپرستى است كه هرگز سيراب نمىشود! (اين مثل گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند اين داستانها را (براى آنها) بازگو كن، شايد بينديشند (و بيدار شوند)! (176) |
سَاءَ مَثَلاً الْقَوْمُ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَ أَنْفُسَهُمْ كَانُوا يَظْلِمُونَ (اعراف: 177) چه بد مثلى دارند گروهى كه آيات ما را تكذيب كردند و آنها تنها به خودشان ستم مىنمودند! (177) |
وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لاَ يَعْلَمُونَ (اعراف: 182) و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند، به تدريج از جايى كه نمىدانند، گرفتار مجازاتشان خواهيم كرد. (182) |
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِيفَاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَيْتَنَا صَالِحَاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ (اعراف: 189) او خدايى است كه (همه) شما را از يك فرد آفريد و همسرش را نيز از جنس او قرار داد، تا در كنار او بياسايد. سپس هنگامى كه با او آميزش كرد، حملى سبك برداشت، كه با وجود آن، به كارهاى خود ادامه مىداد و چون سنگين شد، هر دو از خداوند و پروردگار خود خواستند «اگر فرزند صالحى به ما دهى، از شاكران خواهيم بود!» (189) |
وَ إِذَا تُتْلَي عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ (انفال: 31) و هنگامى كه آيات ما بر آنها خوانده مىشود، مىگويند: «شنيديم (چيز مهمّى نيست) ما هم اگر بخواهيم مثل آن را مىگوييم اينها همان افسانههاى پيشينيان است!» (ولى دروغ مىگويند، و هرگز مثل آن را نمىآورند.) (31) |
وَ إِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ (انفال: 32) و (به خاطر بياور) زمانى را كه گفتند: «پروردگارا! اگر اين حق است و از طرف توست، بارانى از سنگ از آسمان بر ما فرود آر! يا عذاب دردناكى براى ما بفرست!» (32) |
وَاعْلَمُوا أَنَّ مَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِاللهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَي وَالْيَتَامَي وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللهِ وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَي عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَي الْجَمْعَانِ وَاللهُ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (انفال: 41) بدانيد هر گونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل، روز درگيرى دو گروه (باايمان و بىايمان) [روز جنگ بدر] نازل كرديم، ايمان آوردهايد و خداوند بر هر چيزى تواناست! (41) |
إِنْ لاَ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَ أَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَ جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَي وَ كَلِمَةُ اللهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (توبه: 40) اگر او را يارى نكنيد، خداوند او را يارى كرد (و در مشكلترين ساعات، او را تنها نگذاشت) آن هنگام كه كافران او را (از مكّه) بيرون كردند، در حالى كه دوّمين نفر بود (و يك نفر بيشتر همراه نداشت) در آن هنگام كه آن دو در غار بودند، و او به همراه خود مىگفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در اين موقع، خداوند سكينه (و آرامش) خود را بر او فرستاد و با لشكرهايى كه مشاهده نمىكرديد، او را تقويت نمود و گفتار (و هدف) كافران را پايين قرار داد، (و آنها را با شكست مواجه ساخت) و سخن خدا (و آيين او)، بالا (و پيروز) است و خداوند عزيز و حكيم است! (40) |
إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَ يَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ (توبه: 50) هر گاه نيكى به تو رسد، آنها را ناراحت مىكند و اگر مصيبتى به تو رسد، مىگويند: «ما تصميم خود را از پيش گرفتهايم.» و بازمىگردند در حالى كه خوشحالند! (50) |
قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلاَّ مَا كَتَبَ اللهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَ عَلَي اللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (توبه: 51) بگو: «هيچ حادثهاى براى ما رخ نمىدهد، مگر آنچه خداوند براى ما نوشته و مقرّر داشته است او مولا (و سرپرست) ماست و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكّل كنند!» (51) |
قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَي الْحُسْنَيَيْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصِيبَكُمُ اللهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ (توبه: 52) بگو: «آيا درباره ما، جز يكى از دو نيكى را انتظار داريد؟! (: يا پيروزى يا شهادت) ولى ما انتظار داريم كه خداوند، عذابى از سوى خودش (در آن جهان) به شما برساند، يا (در اين جهان) به دست ما (مجازات شويد) اكنون كه چنين است، شما انتظار بكشيد، ما هم با شما انتظار مىكشيم!» (52) |
وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللهُ سَيُؤْتِينَا اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلَي اللهِ رَاغِبُونَ (توبه: 59) (در حالى كه) اگر به آنچه خدا و پيامبرش به آنان داده راضى باشند، و بگويند: «خداوند براى ما كافى است! و بزودى خدا و رسولش، از فضل خود به ما مىبخشند ما تنها رضاى او را مىطلبيم.» (براى آنها بهتر است)! (59) |
وَ مِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ (توبه: 75) بعضى از آنها با خدا پيمان بسته بودند كه: «اگر خداوند ما را از فضل خود روزى دهد، قطعاً صدقه خواهيم داد و از صالحان (و شاكران) خواهيم بود!» (75) |
وَ إِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللهِ وَ جَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قَالُوا ذَرْنَا نَكُنْ مَعَ الْقَاعِدِينَ (توبه: 86) و هنگامى كه سورهاى نازل شود (و به آنان دستور دهد) كه: «به خدا ايمان بياوريد! و همراه پيامبرش جهاد كنيد!»، افرادى از آنها [گروه منافقان] كه توانايى دارند، از تو اجازه مىخواهند و مىگويند: «بگذار ما با قاعدين [آنها كه از جهاد معافند] باشيم!» (86) |
يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لاَ تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَ سَيَرَي اللهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَي عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (توبه: 94) هنگامى كه بسوى آنها (كه از جهاد تخلّف كردند) باز گرديد، از شما عذرخواهى مىكنند بگو: «عذرخواهى نكنيد، ما هرگز به شما ايمان نخواهيم آورد! چرا كه خدا ما را از اخبارتان آگاه ساخته و خدا و رسولش، اعمال شما را مىبينند سپس به سوى كسى كه داناى پنهان و آشكار است بازگشت داده مىشويد و او شما را به آنچه انجام مىداديد، آگاه مىكند (و جزا مىدهد!)» (94) |
إِنَّ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ (يونس: 7) آنها كه ايمان به ملاقات ما (و روز رستاخيز) ندارند، و به زندگى دنيا خشنود شدند و بر آن تكيه كردند، و آنها كه از آيات ما غافلند، (7) |
وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجَالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءَنَا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ (يونس: 11) اگر همان گونه كه مردم در به دست آوردن «خوبى» ها عجله دارند، خداوند در مجازاتشان شتاب مىكرد، (بزودى) عمرشان به پايان مىرسيد (و همگى نابود مىشدند) ولى كسانى را كه ايمان به لقاى ما ندارند، به حال خود رها مىكنيم تا در طغيانشان سرگردان شوند! (11) |
وَ إِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِدَاً أَوْ قَائِمَاً فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنَا إِلَي ضُرٍّ مَسَّهُ كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (يونس: 12) هنگامى كه به انسان زيان (و ناراحتى) رسد، ما را (در هر حال:) در حالى كه به پهلو خوابيده، يا نشسته، يا ايستاده است، مىخواند امّا هنگامى كه ناراحتى را از او برطرف ساختيم، چنان مىرود كه گويى هرگز ما را براى حل مشكلى كه به او رسيده بود، نخوانده است! اين گونه براى اسرافكاران، اعمالشان زينت داده شده است (كه زشتى اين عمل را درك نمىكنند)! (12) |
وَ إِذَا تُتْلَي عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَي إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (يونس: 15) و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنها خوانده مىشود، كسانى كه ايمان به لقاى ما (و روز رستاخيز) ندارند مىگويند: «قرآنى غير از اين بياور، يا آن را تبديل كن! (و آيات نكوهش بتها را بردار)» بگو: «من حق ندارم كه از پيش خود آن را تغيير دهم فقط از چيزى كه بر من وحى مىشود، پيروى مىكنم! من اگر پروردگارم را نافرمانى كنم، از مجازات روز بزرگ (قيامت) مىترسم!» (15) |
وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَ لاَ يَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هَؤُلاَءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللهَ بِمَا لاَ يَعلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَ لاَ فِي الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَي عَمَّا يُشْرِكُونَ (يونس: 18) آنها غير از خدا، چيزهايى را مىپرستند كه نه به آنان زيان مىرساند، و نه سودى مىبخشد و مىگويند: «اينها شفيعان ما نزد خدا هستند!» بگو: «آيا خدا را به چيزى خبر مىدهيد كه در آسمانها و زمين سراغ ندارد؟!» منزه است او، و برتر است از آن همتايانى كه قرار مىدهند! (18) |
وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذَا لَهُمْ مَكْرٌ فِي آيَاتِنَا قُلِ اللهُ أَسْرَعُ مَكْرَاً إِنَّ رُسُلَنَا يَكْتُبُونَ مَا تَمْكُرُونَ (يونس: 21) هنگامى كه به مردم، پس از ناراحتى كه به آنها رسيده است، رحمتى بچشانيم، در آيات ما نيرنگ مىكنند (، و براى آن نعمت و رحمت توجيهات ناروا مىكنند) بگو: «خداوند سريعتر از شما مكر [چارهجويى] مىكند و رسولان [فرشتگان] ما، آنچه نيرنگ مىكنيد (و نقشه مىكشيد)، مىنويسند!» (21) |
هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّي إِذَا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَ جَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَ جَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ (يونس: 22) او كسى است كه شما را در خشكى و دريا سير مىدهد زمانى كه در كشتى قرار مىگيريد، و بادهاى موافق آنان را (بسوى مقصد) حركت ميدهد و خوشحال مىشوند، ناگهان طوفان شديدى مىوزد و امواج از هر سو به سراغ آنها مىآيد و گمان مىكنند هلاك خواهند شد در آن هنگام، خدا را از روى اخلاص مىخوانند كه: «اگر ما را از اين گرفتارى نجات دهى، حتماً از سپاسگزاران خواهيم بود!» (22) |
فَلَمَّا أَنْجَاهُمْ إِذَا هُمْ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَي أَنْفُسِكُمْ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرجِعُكُمْ فَنُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (يونس: 23) امّا هنگامى كه خدا آنها را رهايى بخشيد، (باز) به ناحق، در زمين ستم ميكنند. اى مردم! ستمهاى شما، به زيان خود شماست! از زندگى دنيا بهره (ميبريد)، سپس بازگشت شما بسوى ماست و ما، شما را به آنچه عمل ميكرديد، خبر ميدهيم! (23) |
إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّي إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلاً أَوْ نَهَارَاً فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدَاً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (يونس: 24) مثل زندگى دنيا، همانند آبى است كه از آسمان نازل كردهايم كه در پى آن، گياهان (گوناگون) زمين- كه مردم و چهارپايان از آن مىخورند- مىرويد تا زمانى كه زمين، زيبايى خود را يافته و آراسته مىگردد، و اهل آن مطمئن مىشوند كه مىتوانند از آن بهرهمند گردند، (ناگهان) فرمان ما، شبهنگام يا در روز، (براى نابودى آن) فرامىرسد (سرما يا صاعقهاى را بر آن مسلّط مىسازيم) و آن چنان آن را درو مىكنيم كه گويى ديروز هرگز (چنين كشتزارى) نبوده است! اين گونه، آيات خود را براى گروهى كه مىانديشند، شرح مىدهيم! (24) |
فَكَفَي بِاللهِ شَهِيدَاً بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ إِنْ كُنَّا عَنْ عِبَادَتِكُمْ لَغَافِلِينَ (يونس: 29) (آنها در پاسخ مىگويند:) همين بس كه خدا ميان ما و شما گواه باشد، اگر ما از عبادت شما غافل بوديم! (29) |
وَ إِنْ مَا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللهُ شَهِيدٌ عَلَي مَا يَفْعَلُونَ (يونس: 46) اگر ما، پارهاى از مجازاتهايى را كه به آنها وعده دادهايم، (در حال حيات تو (به تو نشان دهيم، و يا) پيش از آنكه گرفتار عذاب شوند،) تو را از دنيا ببريم، در هر حال، بازگشتشان به سوى ماست سپس خداوند بر آنچه آنها انجام مىدادند گواه است! (46) |
مَتَاعٌ فِي الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ نُذِيقُهُمُ الْعَذَابَ الشَّدِيدَ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ (يونس: 70) بهرهاى (ناچيز) از دنيا دارند سپس بازگشتشان بسوى ماست و بعد، به آنها مجازات شديد به سزاى كفرشان مىچشانيم! (70) |
فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَ جَعَلْنَاهُمْ خَلائِفَ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ (يونس: 73) امّا آنها او را تكذيب كردند! و ما، او و كسانى را كه با او در كشتى بودند، نجات داديم و آنان را جانشين (و وارث كافران) قرار داديم و كسانى را كه آيات ما را تكذيب كردند، غرق نموديم! پس ببين عاقبت كار كسانى كه انذار شدند (و به انذار الهى اهميّت ندادند)، چگونه بود! (73) |
ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَي وَ هَارُونَ إِلَي فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ بِآيَاتِنَا فَاسْتَكْبَرُوا وَ كَانُوا قَوْمَاً مُجْرِمِينَ (يونس: 75) بعد از آنها، موسى و هارون را با آيات خود به سوى فرعون و اطرافيانش فرستاديم اما آنها تكبّر كردند (و زير بار حق نرفتند چرا كه) آنها گروهى مجرم بودند! (75) |
فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُبِينٌ (يونس: 76) و هنگامى كه حق از نزد ما بسراغ آنها آمد، گفتند: «اين، سحرى است آشكار!» (76) |
قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آباءَنَا وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاءُ فِي الْأَرْضِ وَ مَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ (يونس: 78) گفتند: «آيا آمدهاى كه ما را، از آنچه پدرانمان را بر آن يافتيم، منصرف سازى و بزرگى (و رياست) در روى زمين، از آن شما دو تن باشد؟! ما (هرگز) به شما ايمان نمىآوريم!» (78) |
فَقَالُوا عَلَي اللهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (يونس: 85) گفتند: «تنها بر خدا توكل داريم پروردگارا! ما را مورد شكنجه گروه ستمگر قرار مده! (85) |
وَ نَجِّنَا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ (يونس: 86) و ما را با رحمتت از (دست) قوم كافر رهايى بخش! (86) |
وَ قَالَ مُوسَي رَبَّنَا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِينَةً وَ أَمْوَالاً فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَي أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَي قُلُوبِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُوا حَتَّي يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ (يونس: 88) موسى گفت: «پروردگارا! تو فرعون و اطرافيانش را زينت و اموالى (سرشار) در زندگى دنيا دادهاى، پروردگارا! در نتيجه (بندگانت را) از راه تو گمراه مىسازند! پروردگارا! اموالشان را نابود كن! و (بجرم گناهانشان،) دلهايشان را سخت و سنگين ساز، به گونهاى كه ايمان نياورند تا عذاب دردناك را ببينند!» (88) |
فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَ إِنَّ كَثِيرَاً مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ (يونس: 92) ولى امروز، بدنت را (از آب) نجات مىدهيم، تا عبرتى براى آيندگان باشى! و بسيارى از مردم، از آيات ما غافلند! (92) |
ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا كَذَلِكَ حَقَّاً عَلَيْنَا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ (يونس: 103) سپس (هنگام نزول بلا و مجازات،) فرستادگان خود و كسانى را كه (به آنان) ايمان مىآورند، نجات مىدهيم و همين گونه، بر ما حق است كه مؤمنان (به تو) را (نيز) رهايى بخشيم! (103) |
وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَؤُوسٌ كَفُورٌ (هود: 9) و اگر از جانب خويش، نعمتى به انسان بچشانيم، سپس آن را از او بگيريم، بسيار نوميد و ناسپاس خواهد بود! (9) |
فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَرَاً مِثْلَنَا وَ مَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَ مَا نَرَي لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ (هود: 27) اشراف كافر قومش (در پاسخ او) گفتند: «ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمىبينيم! و كسانى را كه از تو پيروى كردهاند، جز گروهى اراذل سادهلوح، مشاهده نمىكنيم و براى شما فضيلتى نسبت به خود نمىبينيم بلكه شما را دروغگو تصور مىكنيم!» (27) |
قَالُوا يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (هود: 32) (نوح) گفت: «اگر خدا اراده كند، خواهد آورد و شما قدرت فرار (از آن را) نخواهيد داشت! (32) |
وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَ وَحْيِنَا وَ لاَ تُخَاطِبْنِي فِي الَّذينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ (هود: 37) و (اكنون) در حضور ما و طبق وحى ما، كشتى بساز! و درباره آنها كه ستم كردند شفاعت مكن، كه (همه) آنها غرق شدنى هستند!» (37) |
وَ يَصْنَعُ الْفُلْكَ وَ كُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌَ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ (هود: 38) او مشغول ساختن كشتى بود، و هر زمان گروهى از اشراف قومش بر او مىگذشتند، او را مسخره مىكردند (ولى نوح) گفت: «اگر ما را مسخره مىكنيد، ما نيز شما را همين گونه مسخره خواهيم كرد! (38) |
حَتَّي إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَ فَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَ أَهْلَكَ إِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ وَ مَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ (هود: 40) (اين وضع هم چنان ادامه يافت) تا آن زمان كه فرمان ما فرا رسيد، و تنور جوشيدن گرفت (به نوح) گفتيم: «از هر جفتى از حيوانات (از نر و ماده) يك زوج در آن (كشتى) حمل كن! همچنين خاندانت را (بر آن سوار كن)- مگر آنها كه قبلًا وعده هلاك آنان داده شده [همسر و يكى از فرزندانت]- و همچنين مؤمنان را!» اما جز عده كمى همراه او ايمان نياوردند! (40) |
وَ هِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَ نَادَي نُوحٌ ابْنَهُ وَ كَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَ لاَ تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ (هود: 42) و آن كشتى، آنها را از ميان امواجى همچون كوهها حركت ميداد (در اين هنگام،) نوح فرزندش را كه در گوشهاى بود صدا زد: «پسرم! همراه ما سوار شو، و با كافران مباش!» (42) |
قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِنَّا وَ بَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَ عَلَي أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ (هود: 48) (به نوح) گفته شد: «اى نوح! با سلامت و بركاتى از ناحيه ما بر تو و بر تمام امتهايى كه با تواند، فرود آى! و امتهاى نيز هستند كه ما آنها را از نعمتها بهرهمند خواهيم ساخت، سپس عذاب دردناكى از سوى ما به آنها مىرسد (، چرا كه اين نعمتها را كفران مىكنند!)» (48) |
قَالُوا يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَ مَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَنْ قَوْلِكَ وَ مَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ (هود: 53) گفتند: «اى هود! تو دليل روشنى براى ما نياوردهاى! و ما خدايان خود را بخاطر حرف تو، رها نخواهيم كرد! و ما (اصلًا) به تو ايمان نمىآوريم! (53) |
إِنْ نَقُولُ إِلاَّ اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللهَ وَاشْهَدُوا أَنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ (هود: 54) ما (درباره تو) فقط مىگوييم: بعضى از خدايان ما، به تو زيان رسانده (و عقلت را ربوده) اند!» (هود) گفت: «من خدا را به شهادت مىطلبم، شما نيز گواه باشيد كه من بيزارم از آنچه شريك (خدا) قرار مىدهيد ... (54) |
وَ لَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا هُودَاً وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ نَجَّيْنَاهُمْ مِنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ (هود: 58) و هنگامى كه فرمان ما فرا رسيد، «هود» و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمت خود نجات داديم و آنها را از عذاب شديد، رهايى بخشيديم! (58) |
قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينَا مَرْجُوَّاً قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَنْ نَعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَ إِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ (هود: 62) گفتند: «اى صالح! تو پيش از اين، مايه اميد ما بودى! آيا ما را از پرستش آنچه پدرانمان مىپرستيدند، نهى مىكنى؟! در حالى كه ما، در مورد آنچه به سوى آن دعوتمان مىكنى، در شك و ترديد هستيم!» (62) |
فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحَاً وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ مِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيرُ (هود: 66) و هنگامى كه فرمان (مجازات) ما فرا رسيد، صالح و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمت خود (از آن عذاب) و از رسوايى آن روز، رهايى بخشيديم چرا كه پروردگارت قوى و شكست ناپذير است! (66) |
وَ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَي قَالُوا سَلاَمَاً قَالَ سَلاَمٌ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ (هود: 69) فرستادگان ما [فرشتگان] براى ابراهيم بشارت آوردند گفتند: «سلام!» (او نيز) گفت: «سلام!» و طولى نكشيد كه گوساله بريانى (براى آنها) آورد. (69) |
فَلَمَّا رَأَي أَيْدِيَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَي قَوْمِ لُوطٍ (هود: 70) (اما) هنگامى كه ديد دست آنها به آن نمىرسد (و از آن نمىخورند، كار) آنها را زشت شمرد و در دل احساس ترس نمود. به او گفتند: «نترس! ما به سوى قوم لوط فرستاده شدهايم!» (70) |
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَ جَاءَتْهُ الْبُشْرَي يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ (هود: 74) هنگامى كه ترس ابراهيم فرو نشست، و بشارت به او رسيد، درباره قوم لوط با ما مجادله مىكرد ... (74) |
وَ لَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطَاً سِيءَ بِهِمْ وَ ضَاقَ بِهِمْ ذَرْعَاً وَ قَالَ هَذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ (هود: 77) و هنگامى كه رسولان ما [فرشتگان عذاب] به سراغ لوط آمدند، از آمدنشان ناراحت شد و قلبش پريشان گشت و گفت: «امروز روز سختى است!» (زيرا آنها را نشناخت و ترسيد قوم تبهكار مزاحم آنها شوند.) (77) |
قَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ (هود: 79) گفتند: «تو كه مىدانى ما تمايلى به دختران تو نداريم و خوب مىدانى ما چه مىخواهيم!» (79) |
قَالُوا يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ لاَ يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ (هود: 81) (فرشتگان عذاب) گفتند: «اى لوط! ما فرستادگان پروردگار توايم! آنها هرگز دسترسى به تو پيدا نخواهند كرد! در دل شب، خانوادهات را (از اين شهر) حركت ده! و هيچ يك از شما پشت سرش را نگاه نكند مگر همسرت، كه او هم به همان بلايى كه آنها گرفتار مىشوند، گرفتار خواهد شد! موعد آنها صبح است آيا صبح نزديك نيست؟!» (81) |
فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَ أَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ (هود: 82) و هنگامى كه فرمان ما فرا رسيد، آن (شهر و ديار) را زير و رو كرديم و بارانى از سنگ [گِلهاى متحجر] متراكم بر روى هم، بر آنها نازل نموديم ... (82) |
قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ (هود: 87) گفتند: «اى شعيب! آيا نمازت به تو دستور مىدهد كه آنچه را پدرانمان مىپرستيدند، ترك كنيم يا آنچه را مىخواهيم در اموالمان انجام ندهيم؟! تو كه مرد بردبار و فهميدهاى هستى!» (87) |
قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرَاً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفَاً وَ لَوْلاَ رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَ مَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ (هود: 91) گفتند: «اى شعيب! بسيارى از آنچه را مىگويى، ما نمىفهميم! و ما تو را در ميان خود، ضعيف مىيابيم و اگر (بخاطر) قبيله كوچكت نبود، تو را سنگسار مىكرديم و تو در برابر ما قدرتى ندارى!» (91) |
وَ لَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبَاً وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ (هود: 94) و هنگامى كه فرمان ما فرا رسيد، شعيب و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمت خود نجات داديم و آنها را كه ستم كردند، صيحه (آسمانى) فرو گرفت و در ديار خود، به رو افتادند (و مردند) ... (94) |
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَي بِآيَاتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُبِينٍ (هود: 96) ما، موسى را با آيات خود و دليل آشكارى فرستاديم ... (96) |
فَلاَ تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمَّا يَعْبُدُ هَؤُلاَءِ مَا يَعْبُدُونَ إِلاَّ كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ (هود: 109) پس شكّ و ترديدى (در باطل بودن) معبودهايى كه آنها مىپرستند، به خود راه مده! آنها همانگونه اين معبودها را پرستش مىكنند كه پدرانشان قبلًا مىپرستيدند، و ما نصيب آنان را بىكم و كاست خواهيم داد! (109) |
وَ قُلْ لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلَي مَكَانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ (هود: 121) و به آنها كه ايمان نمىآورند، بگو: «هر چه در قدرت داريد، انجام دهيد! ما هم انجام مىدهيم! (121) |
وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ (هود: 122) و انتظار بكشيد! ما هم منتظريم! (122) |
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنَاً عَرَبِيَّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (يوسف: 2) ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم، شايد شما درك كنيد (و بينديشيد)! (2) |
إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إلَي أَبِينَا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ (يوسف: 8) هنگامى كه (برادران) گفتند: «يوسف و برادرش [بنيامين] نزد پدر، از ما محبوبترند در حالى كه ما گروه نيرومندى هستيم! مسلّماً پدر ما، در گمراهى آشكارى است! (8) |
قَالُوا يَا أَبَانَا مَا لَكَ لاَ تَأْمَنَّا عَلَي يُوسُفَ وَ إِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ (يوسف: 11) (و براى انجام اين كار، برادران نزد پدر آمدند و) گفتند: «پدرجان! چرا تو درباره (برادرمان) يوسف، به ما اطمينان نمىكنى؟! در حالى كه ما خيرخواه او هستيم! (11) |
أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدَاً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (يوسف: 12) فردا او را با ما (به خارج شهر) بفرست، تا غذاى كافى بخورد و تفريح كند و ما نگهبان او هستيم!» (12) |
قَالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذَاً لَخَاسِرُونَ (يوسف: 14) گفتند: «با اينكه ما گروه نيرومندى هستيم، اگر گرگ او را بخورد، ما از زيانكاران خواهيم بود (و هرگز چنين چيزى) ممكن نيست!)» (14) |
قَالُوا يَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَ تَرَكْنَا يُوسُفَ عِنْدَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ مَا أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنَا وَ لَوْ كُنَّا صَادِقِينَ (يوسف: 17) گفتند: «اى پدر! ما رفتيم و مشغول مسابقه شديم، و يوسف را نزد اثاث خود گذارديم و گرگ او را خورد! تو هرگز سخن ما را باور نخواهى كرد، هر چند راستگو باشيم!» (17) |
وَ قَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَي أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدَاً وَ كَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَاللهُ غَالِبٌ عَلَي أَمْرِهِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ (يوسف: 21) و آن كس كه او را از سرزمين مصر خريد [عزيز مصر]، به همسرش گفت: «مقام وى را گرامى دار، شايد براى ما سودمند باشد و يا او را بعنوان فرزند انتخاب كنيم!» و اينچنين يوسف را در آن سرزمين متمكّن ساختيم! (ما اين كار را كرديم، تا او را بزرگ داريم و) از علم تعبير خواب به او بياموزيم خداوند بر كار خود پيروز است، ولى بيشتر مردم نمىدانند! (21) |
وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا لَوْلاَ أَنْ رَأي بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُـخْلَصِينَ (يوسف: 24) آن زن قصد او كرد و او نيز- اگر برهان پروردگار را نمىديد- قصد وى مىنمود! اينچنين كرديم تا بدى و فحشا را از او دور سازيم چرا كه او از بندگان مخلص ما بود! (24) |
وَ قَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَۀُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبَّاً إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (يوسف: 30) (اين جريان در شهر منعكس شد) گروهى از زنان شهر گفتند: «همسر عزيز، جوانش [غلامش] را بسوى خود دعوت مىكند! عشق اين جوان، در اعماق قلبش نفوذ كرده، ما او را در گمراهى آشكارى مىبينيم!» (30) |
وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرَاً وَ قَالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزَاً تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُـحْسِنِينَ (يوسف: 36) و دو جوان، همراه او وارد زندان شدند يكى از آن دو گفت: «من در خواب ديدم كه (انگور براى) شراب مىفشارم!» و ديگرى گفت: «من در خواب ديدم كه نان بر سرم حمل مىكنم و پرندگان از آن مىخورند ما را از تعبير اين خواب آگاه كن كه تو را از نيكوكاران مىبينيم.» (36) |
وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَنْ نُشْرِكَ بِاللهِ مِنْ شَيْءٍ ذَلِكَ مِنْ فَضْلِ اللهِ عَلَيْنَا وَ عَلَي النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ (يوسف: 38) من از آيين پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب پيروى كردم! براى ما شايسته نبود چيزى را همتاى خدا قرار دهيم اين از فضل خدا بر ما و بر مردم است ولى بيشتر مردم شكرگزارى نمىكنند! (38) |
يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَ سَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يَابِسَاتٍ لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَي النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ (يوسف: 46) (او به زندان آمد، و چنين گفت:) يوسف، اى مرد بسيار راستگو! درباره اين خواب اظهار نظر كن كه هفت گاو چاق را هفت گاو لاغر مىخورند و هفت خوشه تر، و هفت خوشه خشكيده تا من بسوى مردم بازگردم، شايد (از تعبير اين خواب) آگاه شوند! (46) |
وَ قَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ (يوسف: 54) پادشاه گفت: «او [يوسف] را نزد من آوريد، تا وى را مخصوص خود گردانم!» هنگامى كه (يوسف نزد وى آمد و) با او صحبت كرد، (پادشاه به عقل و درايت او پى برد و) گفت: «تو امروز نزد ما جايگاهى والا دارى، و مورد اعتماد هستى!» (54) |
وَ كَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَ لاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُـحْسِنِينَ (يوسف: 56) و اين گونه ما به يوسف در سرزمين (مصر) قدرت داديم، كه هر جا مىخواست در آن منزل مىگزيد (و تصرّف مىكرد)! ما رحمت خود را به هر كس بخواهيم (و شايسته بدانيم) ميبخشيم و پاداش نيكوكاران را ضايع نمىكنيم! (56) |
قَالُوا سَنُرَاوِدُ عَنْهُ أَبَاهُ وَ إِنَّا لَفَاعِلُونَ (يوسف: 61) گفتند: «ما با پدرش گفتگو خواهيم كرد (و سعى مىكنيم موافقتش را جلب نمائيم) و ما اين كار را خواهيم كرد!» (61) |
فَلَمَّا رَجَعُوا إِلَي أَبِيهِمْ قَالُوا يَا أَبَانَا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنَا أَخَانَا نَكْتَلْ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (يوسف: 63) هنگامى كه به سوى پدرشان بازگشتند، گفتند: «اى پدر! دستور داده شده كه (بدون حضور برادرمان بنيامين) پيمانهاى (از غلّه) به ما ندهند پس برادرمان را با ما بفرست، تا سهمى (از غلّه) دريافت داريم و ما او را محافظت خواهيم كرد!» (63) |
وَ لَمَّا فَتَحُوا مَتَاعَهُمْ وَجَدُوا بِضَاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ قَالُوا يَا أَبَانَا مَا نَبْغِي هَذهِ بِضَاعَتُنَا رُدَّتْ إِلَيْنَا وَ نَميرُ أَهْلَنَا وَ نَحْفَظُ أَخَانَا وَ نَزْدَادُ كَيْلَ بَعِيرٍ ذَلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ (يوسف: 65) و هنگامى كه متاع خود را گشودند، ديدند سرمايه آنها به آنها بازگردانده شده! گفتند: «پدر! ما ديگر چه ميخواهيم؟! اين سرمايه ماست كه به ما باز پس گردانده شده است! (پس چه بهتر كه برادر را با ما بفرستى) و ما براى خانواده خويش موادّ غذايى مىآوريم و برادرمان را حفظ خواهيم كرد و يك بار شتر زيادتر دريافت خواهيم داشت اين پيمانه (بار) كوچكى است!» (65) |
قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيرُ إِنَّ لَهُ أَبَاً شَيْخَاً كَبِيرَاً فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُـحْسِنينَ (يوسف: 78) گفتند: «اى عزيز! او پدر پيرى دارد (كه سخت ناراحت مىشود) يكى از ما را به جاى او بگير ما تو را از نيكوكاران مىبينيم!» (78) |
قَالَ مَعَاذَ اللهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلاَّ مَنْ وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِنْدَهُ إِنَّا إِذَاً لَظَالِمُونَ (يوسف: 79) گفت: «پناه بر خدا كه ما غير از آن كس كه متاع خود را نزد او يافتهايم بگيريم در آن صورت، از ظالمان خواهيم بود!» (79) |
ارْجِعُوا إِلَي أَبِيكُمْ فَقُولُوا يَا أَبَانَا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَ مَا شَهِدْنَا إِلاَّ بِمَا عَلِمْنَا وَ مَا كُنَّا لِلْغَيْبِ حَافِظِينَ (يوسف: 81) شما به سوى پدرتان بازگرديد و بگوييد: پدر (جان)، پسرت دزدى كرد! و ما جز به آنچه مىدانستيم گواهى نداديم و ما از غيب آگاه نبوديم! (81) |
وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيهَا وَالْعِيرَ الَّتِي أَقْبَلْنَا فِيهَا وَ إِنَّا لَصَادِقُونَ (يوسف: 82) (و اگر اطمينان ندارى،) از آن شهر كه در آن بوديم سؤال كن، و نيز از آن قافله كه با آن آمديم (بپرس)! و ما (در گفتار خود) صادق هستيم!» (82) |
فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ (يوسف: 88) هنگامى كه آنها بر او [يوسف] وارد شدند، گفتند: «اى عزيز! ما و خاندان ما را ناراحتى فرا گرفته، و متاع كمى (براى خريد موادّ غذايى) با خود آوردهايم پيمانه را براى ما كامل كن و بر ما تصدّق و بخشش نما، كه خداوند بخشندگان را پاداش مىدهد!» (88) |
قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هَذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُـحْسِنِينَ (يوسف: 90) گفتند: «آيا تو همان يوسفى؟!» گفت: « (آرى،) من يوسفم، و اين برادر من است! خداوند بر ما منّت گذارد هر كس تقوا پيشه كند، و شكيبايى و استقامت نمايد، (سرانجام پيروز مىشود) چرا كه خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمىكند!» (90) |
قَالُوا تَاللهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللهُ عَلَيْنَا وَ إِنْ كُنَّا لَخَاطِئِينَ (يوسف: 91) گفتند: «به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برترى بخشيده و ما خطاكار بوديم!» (91) |
قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ (يوسف: 97) گفتند: «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، كه ما خطاكار بوديم!» (97) |
حَتَّي إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَنْ نَشَاءُ وَ لاَ يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُـجْرِمِينَ (يوسف: 110) (پيامبران به دعوت خود، و دشمنان آنها به مخالفت خود هم چنان ادامه دادند) تا آن گاه كه رسولان مأيوس شدند، و (مردم) گمان كردند كه به آنان دروغ گفته شده است در اين هنگام، يارى ما به سراغ آنها آمد آنان را كه خواستيم نجات يافتند و مجازات و عذاب ما از قوم گنهكار بازگردانده نمىشود! (110) |
وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَإِذَا كُنَّا تُرَابَاً أَإِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَ أُولَئِكَ الْأَغْلالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (رعد: 5) و اگر (از چيزى) تعجب مىكنى، عجيب گفتار آنهاست كه مىگويند: «آيا هنگامى كه ما خاك شديم، (بار ديگر زنده مىشويم و) به خلقت جديدى بازمىگرديم؟!» آنها كسانى هستند كه به پروردگارشان كافر شدهاند و آنان غل و زنجيرها در گردنشان است و آنها اهل دوزخند، و جاودانه در آن خواهند ماند! (5) |
وَ إِنْ مَا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسَابُ (رعد: 40) و اگر پارهاى از مجازاتها را كه به آنها وعده مىدهيم به تو نشان دهيم، يا (پيش از فرا رسيدن اين مجازاتها) تو را بميرانيم، در هر حال تو فقط مأمور ابلاغ هستى و حساب (آنها) بر ماست. (40) |
أَوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللهُ يَحْكُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَ هُوَ سَرِيعُ الْحِسَابِ (رعد: 41) آيا نديدند كه ما پيوسته به سراغ زمين مىآييم و از اطراف (و جوانب) آن كم مىكنيم؟! (و جامعهها، تمدّنها، و دانشمندان تدريجاً از ميان مىروند.) و خداوند حكومت مىكند و هيچ كس را ياراى جلوگيرى يا ردّ احكام او نيست و او سريع الحساب است! (41) |
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَي بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ (ابراهيم: 5) ما موسى را با آيات خود فرستاديم (و دستور داديم:) قومت را از ظلمات به نور بيرون آر! و «ايّام اللَّه» را به آنان ياد آور! در اين، نشانههايى است براى هر صبر كننده شكرگزار! (5) |
أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عَادٍ وَ ثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَ قَالُوا إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ (ابراهيم: 9) آيا خبر كسانى كه پيش از شما بودند، به شما نرسيد؟! «قوم نوح» و «عاد» و «ثمود» و آنها كه پس از ايشان بودند همانها كه جز خداوند از آنان آگاه نيست پيامبرانشان دلايل روشن براى آنان آوردند، ولى آنها (از روى تعجّب و استهزا) دست بر دهان گرفتند و گفتند: «ما به آنچه شما به آن فرستاده شدهايد، كافريم! و نسبت به آنچه ما را به سوى آن مىخوانيد، شكّ و ترديد داريم!» (9) |
قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرَكُمْ إِلَي أَجَلٍ مُسَمَّيً قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنَا تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ (ابراهيم: 10) رسولان آنها گفتند: «آيا در خدا شكّ است؟! خدايى كه آسمانها و زمين را آفريده او شما را دعوت مىكند تا گناهانتان را ببخشد، و تا موعد مقرّرى شما را باقى گذارد!» آنها گفتند: « (ما اينها را نمىفهميم! همين اندازه مىدانيم كه) شما انسانهايى همانند ما هستيد، مىخواهيد ما را از آنچه پدرانمان مىپرستيدند بازداريد شما دليل و معجزه روشنى براى ما بياوريد!» (10) |
قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَ لَكِنَّ اللهَ يَمُنُّ عَلَي مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ مَا كَانَ لَنَا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطَانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللهِ وَ عَلَي اللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (ابراهيم: 11) پيامبرانشان به آنها گفتند: «درست است كه ما بشرى همانند شما هستيم، ولى خداوند بر هر كس از بندگانش بخواهد (و شايسته بداند)، نعمت مىبخشد (و مقام رسالت عطا مىكند)! و ما هرگز نمىتوانيم معجزهاى جز بفرمان خدا بياوريم! (و از تهديدهاى شما نمىهراسيم) افراد باايمان بايد تنها بر خدا توكّل كنند! (11) |
وَ مَا لَنَا أَنْ لاَ نَتَوَكَّلَ عَلَي اللهِ وَ قَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلَي مَا آذَيْتُمُونَا وَ عَلَي اللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ (ابراهيم: 12) و چرا بر خدا توكّل نكنيم، با اينكه ما را به راههاى (سعادت) رهبرى كرده است؟! و ما بطور مسلّم در برابر آزارهاى شما صبر خواهيم كرد (و دست از رسالت خويش بر نمىداريم)! و توكّل كنندگان، بايد فقط بر خدا توكّل كنند!» (12) |
وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَي إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ (ابراهيم: 13) (ولى) كافران به پيامبران خود گفتند: «ما قطعاً شما را از سرزمين خود بيرون خواهيم كرد، مگر اينكه به آيين ما بازگرديد!» در اين حال، پروردگارشان به آنها وحى فرستاد كه: «ما ظالمان را هلاك مىكنيم! (13) |
وَ بَرَزُوا لِاللهِ جَمِيعَاً فَقَالَ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعَاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللهِ مِنْ شَيْءٍ قَالُوا لَوْ هَدَانَا اللهُ لَهَدَيْنَاكُمْ سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِنْ مَحِيصٍ (ابراهيم: 21) و (در قيامت)، همه آنها در برابر خدا ظاهر مىشوند در اين هنگام، ضعفا [دنبالهروان نادان] به مستكبران (و رهبران گمراه) مىگويند: «ما پيروان شما بوديم! آيا (اكنون كه بخاطر پيروى از شما گرفتار مجازات الهى شدهايم،) شما حاضريد سهمى از عذاب الهى را بپذيريد و از ما برداريد؟» آنها مىگويند: «اگر خدا ما را هدايت كرده بود، ما نيز شما را هدايت مىكرديم! (ولى كار از اينها گذشته است،) چه بيتابى كنيم و چه شكيبايى، تفاوتى براى ما ندارد راه گريزى براى ما نيست!» (21) |
رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُـحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الَّثمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (ابراهيم: 37) پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بىآب و علفى، در كنار خانهاى كه حرم توست، ساكن ساختم تا نماز را برپا دارند تو دلهاى گروهى از مردم را متوجّه آنها ساز و از ثمرات به آنها روزى ده شايد آنان شكر تو را بجاى آورند! (37) |
رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَ مَا نُعْلِنُ وَ مَا يَخْفَي عَلَي اللهِ مِنْ شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَ لاَ فِي السَّمَاءِ (ابراهيم: 38) پروردگارا! تو مىدانى آنچه را ما پنهان و يا آشكار مىكنيم و چيزى در زمين و آسمان بر خدا پنهان نيست! (38) |
رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعَاءِ (ابراهيم: 40) پروردگارا: مرا برپا كننده نماز قرار ده، و از فرزندانم (نيز چنين فرما)، پروردگارا: دعاى مرا بپذير! (40) |
رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَ لِوَالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ (ابراهيم: 41) پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را، در آن روز كه حساب برپا مىشود، بيامرز! (41) |
وَ أَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَي أَجَلٍ قَرِيبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَوَ لَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ مَا لَكُمْ مِنْ زَوَالٍ (ابراهيم: 44) و مردم را از روزى كه عذاب الهى به سراغشان مىآيد، بترسان! آن روز كه ظالمان مىگويند: «پروردگارا! مدّت كوتاهى ما را مهلت ده، تا دعوت تو را بپذيريم و از پيامبران پيروى كنيم!» (امّا پاسخ مىشنوند كه:) مگر قبلًا سوگند ياد نكرده بوديد كه زوال و فنايى براى شما نيست؟! (44) |
لَوْمَا تَأْتِينَا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (حجر: 7) اگر راست مىگويى، چرا فرشتگان را نزد ما نمىزورى؟!» (7) |
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (حجر: 9) ما قرآن را نازل كرديم و ما بطور قطع نگهدار آنيم! (9) |
لَقَالُوا إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ (حجر: 15) باز مىگويند: «ما را چشمبندى كردهاند بلكه ما (سر تا پا) سحر شدهايم!» (15) |
وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ (حجر: 21) و خزائن همه چيز، تنها نزد ماست ولى ما جز به اندازه معيّن آن را نازل نمىكنيم! (21) |
وَ إِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِي وَ نُمِيتُ وَ نَحْنُ الْوَارِثُونَ (حجر: 23) ماييم كه زنده مىكنيم و مىميرانيم و ماييم وارث (همه جهان)! (23) |
إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلاَمَاً قَالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ (حجر: 52) هنگامى كه بر او وارد شدند و سلام كردند (ابراهيم) گفت: «ما از شما بيمناكيم!» (52) |
قَالُوا لاَ تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلاَمٍ عَلِيمٍ (حجر: 53) گفتند: «نترس، ما تو را به پسرى دانا بشارت مىدهيم!» (53) |
قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَي قَوْمٍ مُجْرِمِينَ (حجر: 58) گفتند: «ما به سوى قومى گنهكار مأموريت يافتهايم (تا آنها را هلاك كنيم)! (58) |
إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ (حجر: 59) مگر خاندان لوط، كه همگى آنها را نجات خواهيم داد ... (59) |
وَ أَتَيْنَاكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصَادِقُونَ (حجر: 64) ما واقعيّت مسلّمى را براى تو آوردهايم و راست مىگوييم! (64) |
وَ آتَيْنَاهُمْ آيَاتِنَا فَكَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ (حجر: 81) ما آيات خود را به آنان داديم ولى آنها از آن روى گرداندند! (81) |
إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ (حجر: 95) ما شرّ استهزاكنندگان را از تو دفع خواهيم كرد (95) |
وَ قَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللهُ مَا عَبَدْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ نَحْنُ وَ لاَ آبَاؤُنَا وَ لاَ حَرَّمْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَي الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِينُ (نحل: 35) مشركان گفتند: «اگر خدا مىخواست، نه ما و نه پدران ما، غير او را پرستش نمىكرديم و چيزى را بدون اجازه او حرام نمىساختيم!» (آرى،) كسانى كه پيش از ايشان بودند نيز همين كارها را انجام دادند ولى آيا پيامبران وظيفهاى جز ابلاغ آشكار دارند؟! (35) |
إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (نحل: 40) (رستاخيز مردگان براى ما مشكل نيست زيرا) وقتى چيزى را اراده مىكنيم، فقط به آن مىگوييم: «موجود باش!» بلافاصله موجود مىشود. (40) |
ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً عَبْدَاً مَمْلُوكَاً لاَ يَقْدِرُ عَلَي شَيْءٍ وَ مَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقَاً حَسَنَاً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرَّاً وَ جَهْرَاً هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِاللهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ (نحل: 75) خداوند مثالى زده: برده مملوكى را كه قادر بر هيچ چيز نيست و انسان (با ايمانى) را كه از جانب خود، رزقى نيكو به او بخشيدهايم، و او پنهان و آشكار از آنچه خدا به او داده، انفاق مىكند آيا اين دو نفر يكسانند؟! شكر مخصوص خداست، ولى اكثر آنها نمىدانند! (75) |
وَ إِذَا رَأَي الَّذِينَ أَشْرَكُوا شُرَكَاءَهُمْ قَالُوا رَبَّنَا هَؤُلاَءِ شُرَكَاؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُوا مِنْ دُونِكَ فَأَلْقَوْا إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكَاذِبُونَ (نحل: 86) و هنگامى كه مشركان معبودهايى را كه همتاى خدا قرار دادند مىبينند، مىگويند: «پروردگارا! اينها همتايانى هستند كه ما به جاى تو، آنها را مىخوانديم! «در اين هنگام، معبودان به آنها مىگويند: «شما دروغگو هستيد! (شما هواى نفس خود را پرستش مىكرديد!)» (86) |
سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَي بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَي الْمَسْجِدِ الْأَقْصَي الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ (اسراء: 1) پاك و منزّه است خدايى كه بندهاش را در يك شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى- كه گرداگردش را پربركت ساختهايم- برد، تا برخى از آيات خود را به او نشان دهيم چرا كه او شنوا و بيناست. (1) |
فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادَاً لَنََا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّيَارِ وَ كَانَ وَعْدَاً مَفْعُولاً (اسراء: 5) هنگامى كه نخستين وعده فرا رسد، گروهى از بندگان پيكارجوى خود را بر ضدّ شما ميانگيزيم (تا شما را سخت در هم كوبند حتى براى به دست آوردن مجرمان)، خانهها را جستجو مىكنند و اين وعدهاى است قطعى! (5) |
وَ قَالُوا أَإِذَا كُنَّا عِظَامَاً وَ رُفَاتَاً أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقَاً جَدِيدَاً (اسراء: 49) و گفتند: «آيا هنگامى كه ما، استخوانهاى پوسيده و پراكندهاى شديم، دگر بار آفرينش تازهاى خواهيم يافت؟!» (49) |
أَوْ خَلْقَاً مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُوسَهُمْ وَ يَقُولُونَ مَتَي هُوَ قُلْ عَسَي أَنْ يَكُونَ قَرِيبَاً (اسراء: 51) يا هر مخلوقى كه در نظر شما، از آن هم سختتر است (و از حيات و زندگى دورتر مىباشد، باز خدا قادر است شما را به زندگى مجدد بازگرداند). آنها بزودى مى گويند: «چه كسى ما را بازمىگرداند؟!» بگو: «همان كسى كه نخستين بار شما را آفريد.» آنان سر خود را (از روى تعجب و انكار،) به سوى تو خم مىكنند و مىگويند: «در چه زمانى خواهد بود؟!» بگو: «شايد نزديك باشد! (51) |
وَ مَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآيَاتِ إِلاَّ أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَ آتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَ مَا نُرْسِلُ بِالْآيَاتِ إِلاَّ تَخْوِيفَاً (اسراء: 59) هيچ چيز مانع ما نبود كه اين معجزات (درخواستى بهانهجويان) را بفرستيم جز اينكه پيشينيان (كه همين درخواستها را داشتند، و با ايشان هماهنگ بودند)، آن را تكذيب كردند (از جمله،) ما به (قوم) ثمود، ناقه داديم (معجزهاى) كه روشنگر بود اما بر آن ستم كردند (و ناقه را كشتند). ما معجزات را فقط براى بيم دادن (و اتمام حجت) مىفرستيم. (59) |
أَمْ أَمِنْتُمْ أَنْ يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَي فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفَاً مِنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُمْ بِمَا كَفَرْتُمْ ثُمَّ لاَ تَجِدُوا لَكُمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعَاً (اسراء: 69) يا اينكه ايمن هستيد كه بار ديگر شما را به دريا بازگرداند، و تندباد كوبندهاى بر شما بفرستد، و شما را بخاطر كفرتان غرق كند، سپس دادخواه و خونخواهى در برابر ما پيدا نكنيد؟! (69) |
وَ إِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَ إِذَاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلاً (اسراء: 73) نزديك بود آنها تو را (با وسوسههاى خود) از آنچه بر تو وحى كردهايم بفريبند، تا غير آن را به ما نسبت دهى و در آن صورت، تو را به دوستى خود برميگزينند! (73) |
إِذَاً لَأََذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَ ضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرَاً (اسراء: 75) اگر چنين مىكردى، ما دو برابر مجازات (مشركان) در زندگى دنيا، و دو برابر (مجازات) آنها را بعد از مرگ، به تو مىچشانديم سپس در برابر ما، ياورى براى خود نمىيافتى! (75) |
سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنَا وَ لاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلاً (اسراء: 77) اين سنت (ما در مورد) پيامبرانى است كه پيش از تو فرستاديم و هرگز براى سنت ما تغيير و دگرگونى نخواهى يافت! (77) |
وَ لَئِنْ شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنَا وَكِيلاً (اسراء: 86) و اگر بخواهيم، آنچه را بر تو وحى فرستادهايم، از تو مىگيريم سپس كسى را نمىيابى كه در برابر ما، از تو دفاع كند ... (86) |
وَ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّي تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعَاً (اسراء: 90) و گفتند: «ما هرگز به تو ايمان نمىآوريم تا اينكه چشمهجوشانى از اين سرزمين (خشك و سوزان) براى ما خارج سازى ... (90) |
أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفَاً أَوْ تَأْتِيَ بِاللهِ وَالْمَلاَئِكَةِ قَبِيلاً (اسراء: 92) يا قطعات (سنگهاى) آسمان را- آن چنان كه مىپندارى- بر سر ما فرود آرى يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياورى ... (92) |
أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَي فِي السَّمَاءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّي تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابَاً نَقْرَأُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَرَاً رَسُولاً (اسراء: 93) يا براى تو خانهاى پر نقش و نگار از طلا باشد يا به آسمان بالا روى حتى اگر به آسمان روى، ايمان نمىآوريم مگر آنكه نامهاى بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم! «بگو:» منزه است پروردگارم (از اين سخنان بىمعنى)! مگر من جز انسانى فرستاده خدا هستم؟! (93) |
ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا وَ قَالُوا أَإِذَا كُنَّا عِظَامَاً وَ رُفَاتَاً أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقَاً جَدِيدَاً (اسراء: 98) اين كيفر آنهاست، بخاطر اينكه نسبت به آيات ما كافر شدند و گفتند: «آيا هنگامى كه ما استخوانهاى پوسيده و خاكهاى پراكندهاى شديم، بار ديگر آفرينش تازهاى خواهيم يافت؟!» (98) |
وَ يَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً (اسراء: 108) و مىگويند: «منزّه است پروردگار ما، كه وعدههايش به يقين انجام شدنى است!» (108) |
إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَي الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً (كهف: 7) ما آنچه را روى زمين است زينت آن قرار داديم، تا آنها را بيازماييم كه كدامينشان بهتر عمل مىكنند! (7) |
وَ إِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدَاً جُرُزَاً (كهف: 8) (ولى) اين زرق و برقها پايدار نيست، و ما (سرانجام) قشر روى زمين را خاك بى گياهى قرار مىدهيم! (8) |
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبَاً (كهف: 9) آيا گمان كردى اصحاب كهف و رقيم از آيات عجيب ما بودند؟! (9) |
إِذْ أَوَي الْفِتْيَةُ إِلَي الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدَاً (كهف: 10) زمانى را به خاطر بياور كه آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوى خودت رحمتى عطا كن، و راه نجاتى براى ما فراهم ساز!» (10) |
وَ رَبَطْنَا عَلَي قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلَهَاً لَقَدْ قُلْنَا إِذَاً شَطَطَاً (كهف: 14) و دلهايشان را محكم ساختيم در آن موقع كه قيام كردند و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمانها و زمين است هرگز غير او معبودى را نمىخوانيم كه اگر چنين كنيم، سخنى بگزاف گفتهايم. (14) |
هَؤُلاَءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْلاَ يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَي عَلَي اللهِ كَذِبَاً (كهف: 15) اين قوم ما هستند كه معبودهايى جز خدا انتخاب كردهاند چرا دليل آشكارى (بر اين كار) نمىآورند؟! و چه كسى ظالمتر است از آن كس كه بر خدا دروغ ببندد؟!» (15) |
وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لاَ تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ لاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَ كَانَ أَمْرُهُ فُرُطَاً (كهف: 28) با كسانى باش كه پروردگار خود را صبح و عصر مىخوانند، و تنها رضاى او را مىطلبند! و هرگز بخاطر زيورهاى دنيا، چشمان خود را از آنها برمگير! و از كسانى كه قلبشان را از ياد خود غافل ساختيم اطاعت مكن! همانها كه از هواى نفس پيروى كردند، و كارهايشان افراطى است. (28) |
وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُوْمِنْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارَاً أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَ إِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَ سَاءَتْ مُرْتَفَقَاً (كهف: 29) بگو: «اين حقّ است از سوى پروردگارتان! هر كس مىخواهد ايمان بياورد (و اين حقيقت را پذيرا شود)، و هر كس ميخواهد كافر گردد!» ما براى ستمگران آتشى آماده كرديم كه سراپردهاش آنان را از هر سو احاطه كرده است! و اگر تقاضاى آب كنند، آبى براى آنان مياورند كه همچون فلز گداخته صورتها را بريان مىكند! چه بد نوشيدنى، و چه بد محل اجتماعى است! (29) |
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لاَ نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً (كهف: 30) مسلّماً كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، ما پاداش نيكوكاران را ضايع نخواهيم كرد! (30) |
وَ عُرِضُوا عَلَي رَبِّكَ صَفَّاً لَقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَنْ لَنْ نَجْعَلَ لَكُمْ مَوْعِدَاً (كهف: 48) آنها همه در يك صف به (پيشگاه) پروردگارت عرضه مىشوند (و به آنان گفته مىشود:) همگى نزد ما آمديد، همان گونه كه نخستين بار شما را آفريديم! اما شما گمان مىكرديد ما هرگز موعدى برايتان قرار نخواهيم داد! (48) |
وَ وُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَي الْمُـجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَ يَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَا لِ هَذَا الْكِتَابِ لاَ يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَ لاَ كَبِيرَةً إِلاَّ أَحْصَاهَا وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرَاً وَ لاَ يِظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدَاً (كهف: 49) و كتاب [كتابى كه نامه اعمال همه انسانهاست] در آن جا گذارده مىشود، پس گنهكاران را مىبينى كه از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند و مىگويند: «اى واى بر ما! اين چه كتابى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى را فرونگذاشته مگر اينكه آن را به شمار آورده است؟! و (اين در حالى است كه) همه اعمال خود را حاضر مىبينند و پروردگارت به هيچ كس ستم نمىكند. (49) |
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَ نَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَي قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرَاً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَي الْهُدَي فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذَاً أَبَدَاً (كهف: 57) چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه آيات پروردگارش به او تذكّر داده شده، و از آن روى گرداند، و آنچه را با دستهاى خود پيش فرستاد فراموش كرد؟! ما بر دلهاى اينها پردههايى افكندهايم تا نفهمند و در گوشهايشان سنگينى قرار دادهايم (تا صداى حق را نشنوند)! و از اين رو اگر آنها را به سوى هدايت بخوانى، هرگز هدايت نمىشوند! (57) |
فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِنْ سَفَرِنَا هَذَا نَصَبَاً (كهف: 62) هنگامى كه از آن جا گذشتند، (موسى) به يار همسفرش گفت: «غذاى ما را بياور، كه سخت از اين سفر خسته شدهايم!» (62) |
فَوَجَدَا عَبْدَاً مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمَاً (كهف: 65) (در آن جا) بندهاى از بندگان ما را يافتند كه رحمت (و موهبت عظيمى) از سوى خود به او داده، و علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بوديم. (65) |
إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَ آتَيْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبَاً (كهف: 84) ما به او در روى زمين، قدرت و حكومت داديم و اسباب هر چيز را در اختيارش گذاشتيم. (84) |
وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحَاً فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَي وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرَاً (كهف: 88) و اما كسى كه ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نيكوتر خواهد داشت و ما دستور آسانى به او خواهيم داد.» (88) |
قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجَاً عَلَي أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ سَدَّاً (كهف: 94) (آن گروه به او) گفتند: «اى ذو القرنين يأجوج و مأجوج در اين سرزمين فساد مىكنند آيا ممكن است ما هزينهاى براى تو قرار دهيم، كه ميان ما و آنها سدّى ايجاد كنى؟!» (94) |
أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ يَتَّخِذُوا عِبَادِي مِنْ دُونِي أَوْلِيَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلاً (كهف: 102) آيا كافران پنداشتند مىتوانند بندگانم را به جاى من اولياى خود انتخاب كنند؟! ما جهنم را براى پذيرايى كافران آماده كردهايم! (102) |
يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلاَمٍ اسْمُهُ يَحْيَي لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيَّاً (مريم: 7) اى زكريا! ما تو را به فرزندى بشارت مىدهيم كه نامش «يحيى» است و پيش از اين، همنامى براى او قرار ندادهايم! (7) |
وَ حَنَانَاً مِنْ لَدُنَّا وَ زَكَاةً وَ كَانَ تَقِيَّاً (مريم: 13) و رحمت و محبّتى از ناحيه خود به او بخشيديم، و پاكى (دل و جان)! و او پرهيزگار بود! (13) |
فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابَاً فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرَاً سَوِيَّاً (مريم: 17) و ميان خود و آنان حجابى افكند (تا خلوتگاهش از هر نظر براى عبادت آماده باشد). در اين هنگام، ما روح خود را بسوى او فرستاديم و او در شكل انسانى بىعيب و نقص، بر مريم ظاهر شد! (17) |
قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَ لِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ كَانَ أَمْرَاً مقْضِيَّاً (مريم: 21) گفت: «مطلب همين است! پروردگارت فرموده: اين كار بر من آسان است! (ما او را مىآفرينيم، تا قدرت خويش را آشكار سازيم) و او را براى مردم نشانهاى قرار دهيم و رحمتى باشد از سوى ما! و اين امرى است پايان يافته (و جاى گفتگو ندارد)!» (21) |
أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنَا لَكِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ فِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ (مريم: 38) در آن روز كه نزد ما مىآيند، چه گوشهاى شنوا و چه چشمهاى بينايى پيدا مىكنند! ولى اين ستمگران امروز در گمراهى آشكارند! (38) |
إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَيْهَا وَ إِلَيْنَا يُرْجَعُونَ (مريم: 40) ما، زمين و تمام كسانى را كه بر آن هستند، به ارث مىبريم و همگى بسوى ما بازگردانده مىشوند! (40) |
وَ وَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَ جَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيَّاً (مريم: 50) و از رحمت خود به آنان عطا كرديم و براى آنها نام نيك و مقام برجستهاى (در ميان همه امّتها) قرار داديم! (50) |
وَ وَهَبْنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيَّاً (مريم: 53) و ما از رحمت خود، برادرش هارون را- كه پيامبر بود- به او بخشيديم. (53) |
تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ كَانَ تَقِيَّاً (مريم: 63) اين همان بهشتى است كه به بندگان پرهيزگار خود، به ارث مىدهيم. (63) |
وَ مَا نَتَنَزَّلُ إِلاَّ بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ مَا بَيْنَ أَيْدِينَا وَ مَا خَلْفَنَا وَ مَا بَيْنَ ذَلِكَ وَ مَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيَّاً (مريم: 64) (پس از تأخير وحى، جبرئيل به پيامبر عرض كرد:) ما جز بفرمان پروردگار تو، نازل نمىشويم آنچه پيش روى ما، و پشت سر ما، و آنچه ميان اين دو مىباشد، همه از آن اوست و پروردگارت هرگز فراموشكار نبوده (و نيست)! (64) |
أَوَ لاَ يَذْكُرُ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْءً (مريم: 67) آيا انسان به خاطر نمىآورد كه ما پيش از اين او را آفريديم در حالى كه چيزى نبود؟! (67) |
وَ إِذَا تُتْلَي عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقَامَاً وَ أَحْسَنُ نَدِيَّاً (مريم: 73) و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان خوانده مىشود، كافران به مؤمنان مىگويند: «كدام يك از دو گروه [ما و شما] جايگاهش بهتر، و جلسات انس و مشورتش زيباتر، و بخشش او بيشتر است؟!» (73) |
أَفَرَأيْتَ الَّذِي كَفَرَ بِآيَاتِنَا وَ قَالَ لَأَُوتَيَنَّ مَالاً وَ وَلَدَاً (مريم: 77) آيا ديدى كسى را كه به آيات ما كافر شد، و گفت: «اموال و فرزندان فراوانى به من داده خواهد شد»؟! (77) |
وَ نَرِثُهُ مَا يَقُولُ وَ يَأْتِينَا فَرْدَاً (مريم: 80) آنچه را او مىگويد (از اموال و فرزندان)، از او به ارث مىبريم، و به صورت تنها نزد ما خواهد آمد! (80) |
أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَي الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزَّاً (مريم: 83) آيا نديدى كه ما شياطين را بسوى كافران فرستاديم تا آنان را شديداً تحريك كنند؟! (83) |
لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَي (طه: 23) تا از نشانههاى بزرگ خويش به تو نشان دهيم. (23) |
إِنَّكَ كُنْتَ بِنَا بَصِيرَاً (طه: 35) چرا كه تو هميشه از حال ما آگاه بودهاى!» (35) |
قَالاَ رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَنْ يَطْغَي (طه: 45) (موسى و هارون) گفتند: «پروردگارا! از اين مىترسيم كه بر ما پيشى گيرد (و قبل از بيان حق، ما را آزار دهد) يا طغيان كند (و نپذيرد)!» (45) |
فَأْتِيَاهُ فَقُولاَ إِنَّا رَسُولاَ رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَني إِسْرائِيلَ وَ لاَ تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَالسَّلاَمُ عَلَي مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَي (طه: 47) به سراغ او برويد و بگوييد: «ما فرستادگان پروردگار توايم! بنى اسرائيل را با ما بفرست و آنان را شكنجه و آزار مكن! ما نشانه روشنى از سوى پروردگارت براى تو آوردهايم! و درود بر آن كس باد كه از هدايت پيروى مىكند! (47) |
إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَي مَنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّي (طه: 48) به ما وحى شده كه عذاب بر كسى است كه (آيات الهى را) تكذيب كند و سرپيچى نمايد!» (48) |
قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَي كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَي (طه: 50) گفت: «پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرينش او بوده داده سپس هدايت كرده است!» (50) |
وَ لَقَدْ أَرَيْنَاهُ آيَاتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَ أَبَي (طه: 56) ما همه آيات خود را به او نشان داديم اما او تكذيب كرد و سرباز زد! (56) |
قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَي (طه: 57) گفت: «اى موسى! آيا آمدهاى كه با سحر خود، ما را از سرزمينمان بيرون كنى؟! (57) |
فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكَ مَوْعِدَاً لاَ نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لاَ أَنْتَ مَكَانَاً سُوَيً (طه: 58) قطعاً ما هم سحرى همانند آن براى تو خواهيم آورد! هم اكنون (تاريخش را تعيين كن، و) موعدى ميان ما و خودت قرار ده كه نه ما و نه تو، از آن تخلّف نكنيم آن هم در مكانى كه نسبت به همه يكسان باشد!» (58) |
قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آَذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلاَفٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابَاً وَ أَبْقَي (طه: 71) (فرعون) گفت: «آيا پيش از آنكه به شما اذن دهم به او ايمان آورديد؟! مسلّماً او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است! به يقين دستها و پاهايتان را بطور مخالف قطع مىكنم و شما را از تنههاى نخل به دار مىآويزم و خواهيد دانست مجازات كدام يك از ما دردناكتر و پايدارتر است!» (71) |
قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَي مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا (طه: 72) گفتند: «سوگند به آن كسى كه ما را آفريده، هرگز تو را بر دلايل روشنى كه براى ما آمده، مقدّم نخواهيم داشت! هر حكمى مىخواهى بكن تو تنها در اين زندگى دنيا مىتوانى حكم كنى! (72) |
إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَ مَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللهُ خَيْرٌ وَ أَبْقَي (طه: 73) ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحميل كردى ببخشايد و خدا بهتر و پايدارتر است!» (73) |
قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ (طه: 85) فرمود: «ما قوم تو را بعد از تو، آزموديم و سامرى آنها را گمراه ساخت!» (85) |
قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَ لَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارَاً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَي السَّامِرِيُّ (طه: 87) گفتند: «ما به ميل و اراده خود از وعده تو تخلّف نكرديم بلكه مقدارى از زيورهاى قوم را كه با خود داشتيم افكنديم!» و سامرى اينچنين القا كرد ... (87) |
قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّي يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَي (طه: 91) ولى آنها گفتند: «ما هم چنان گرد آن مىگرديم (و به پرستش گوساله ادامه مىدهيم) تا موسى به سوى ما بازگردد!» (91) |
كَذَلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ مَا قَدْ سَبَقَ وَ قَدْ آتَيْنَاكَ مِنْ لَدُنَّا ذِكْرَاً (طه: 99) اين گونه بخشى از اخبار پيشين را براى تو بازگو مىكنيم و ما از نزد خود، ذكر (و قرآنى) به تو داديم! (99) |
قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَ كَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَي (طه: 126) مىفرمايد: «آن گونه كه آيات من براى تو آمد، و تو آنها را فراموش كردى امروز نيز تو فراموش خواهى شد!» (126) |
وَ قَالُوا لَوْلاَ يَأْتِينَا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَوَ لَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَي (طه: 133) گفتند: «چرا (پيامبر) معجزه و نشانهاى از سوى پروردگارش براى ما نمىآورد؟! (بگو:) آيا خبرهاى روشنى كه در كتابهاى (آسمانى) نخستين بوده، براى آنها نيامد؟! (133) |
وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلاَ أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزَي (طه: 134) اگر ما آنان را پيش از آن (كه قرآن نازل شود) با عذابى هلاك مىكرديم، (در قيامت) مىگفتند: «پروردگارا! چرا پيامبرى براى ما نفرستادى تا از آيات تو پيروى كنيم، پيش از آنكه ذليل و رسوا شويم!» (134) |
بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ (انبياء: 5) آنها گفتند: « (آنچه محمّد (ص) آورده وحى نيست) بلكه خوابهايى آشفته است! اصلًا آن را بدروغ به خدا بسته نه، بلكه او يك شاعر است! (اگر راست مىگويد) بايد معجزهاى براى ما بياورد همان گونه كه پيامبران پيشين (با معجزات) فرستاده شدند!» (5) |
فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَرْكُضُونَ (انبياء: 12) هنگامى كه عذاب ما را احساس كردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند! (12) |
قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ (انبياء: 14) گفتند: «اى واى بر ما! به يقين ما ستمگر بوديم!» (14) |
لَوْ أَرَدْنَا أَنْ نَتَّخِذَ لَهوَاً لَاتَّخَذْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فَاعِلِينَ (انبياء: 17) (بفرض محال) اگر مىخواستيم سرگرمى انتخاب كنيم، چيزى متناسب خود انتخاب مىكرديم! (17) |
كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ (انبياء: 35) هر انسانى طعم مرگ را مىچشد! و شما را با بديها و خوبيها آزمايش مىكنيم و سرانجام بسوى ما بازگردانده مىشويد! (35) |
أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنَا لاَ يَسْتَطيعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَ لاَ هُمْ مِنَّا يُصْحَبُونَ (انبياء: 43) آيا آنها خدايانى دارند كه مىتوانند در برابر ما از آنان دفاع كنند؟! (اين خدايان ساختگى، حتّى) نمىتوانند خودشان را يارى دهند (تا چه رسد به ديگران) و نه از ناحيه ما با نيرويى يارى مىشوند! (43) |
بَلْ مَتَّعْنَا هَؤُلاَءِ وَ آبَاءَهُمْ حَتَّي طَالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ أَفَلاَ يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ (انبياء: 44) ما آنها و پدرانشان را (از نعمتها) بهرهمند ساختيم، تا آنجا كه عمر طولانى پيدا كردند (و مايه غرور و طغيانشان شد) آيا نمىبينند كه ما پيوسته به سراغ زمين آمده، و از آن (و اهلش) مىكاهيم؟! آيا آنها غالبند (يا ما)؟! (44) |
وَ لَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذَابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ (انبياء: 46) اگر كمترين عذاب پروردگارت به آنان برسد، فريادشان بلند مىشود كه: «اى واى بر ما! ما همگى ستمگر بوديم!» (46) |
وَ نَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْءً وَ إِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَ كَفَي بِنَا حَاسِبِينَ (انبياء: 47) ما ترازوهاى عدل را در روز قيامت برپا مىكنيم پس به هيچ كس كمترين ستمى نمىشود و اگر بمقدار سنگينى يك دانه خردل (كار نيك و بدى) باشد، ما آن را حاضر مىكنيم و كافى است كه ما حسابكننده باشيم! (47) |
قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ (انبياء: 53) گفتند: «ما پدران خود را ديديم كه آنها را عبادت مىكنند.» (53) |
قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ (انبياء: 55) گفتند: «آيا مطلب حقّى براى ما آوردهاى، يا شوخى مىكنى؟!» (55) |
قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ (انبياء: 59) (هنگامى كه منظره بتها را ديدند،) گفتند: «هر كس با خدايان ما چنين كرده، قطعاً از ستمگران است (و بايد كيفر سخت ببيند)!» (59) |
قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ (انبياء: 62) (هنگامى كه ابراهيم را حاضر كردند،) گفتند: «تو اين كار را با خدايان ما كردهاى، اى ابراهيم؟!» (62) |
وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلاَةِ وَ إِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَ كَانُوا لَنَا عَابِدِينَ (انبياء: 73) و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما، (مردم را) هدايت مىكردند و انجام كارهاى نيك و برپاداشتن نماز و اداى زكات را به آنها وحى كرديم و تنها ما را عبادت مىكردند. (73) |
وَ أَدْخَلْنَاهُ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ (انبياء: 75) و او را در رحمت خود داخل كرديم و او از صالحان بود. (75) |
وَ نَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ (انبياء: 77) و او را در برابر جمعيّتى كه آيات ما را تكذيب كرده بودند يارى داديم چرا كه قوم بدى بودند از اين رو همه آنها را غرق كرديم! (77) |
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَ ذِكْرَي لِلْعَابِدِينَ (انبياء: 84) ما دعاى او را مستجاب كرديم و ناراحتيهايى را كه داشت برطرف ساختيم و خاندانش را به او بازگردانديم و همانندشان را بر آنها افزوديم تا رحمتى از سوى ما و تذكّرى براى عبادتكنندگان باشد. (84) |
وَ أَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ (انبياء: 86) و ما آنان را در رحمت خود وارد ساختيم چرا كه آنها از صالحان بودند. (86) |
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ يَحْيَي وَ أَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَ يَدْعُونَنَا رَغَبَاً وَ رَهَبَاً وَ كَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ (انبياء: 90) ما هم دعاى او را پذيرفتيم، و يحيى را به او بخشيديم و همسرش را (كه نازا بود) برايش آماده (باردارى) كرديم چرا كه آنان (خاندانى بودند كه) همواره در كارهاى خير بسرعت اقدام مىكردند و در حال بيم و اميد ما را مىخواندند و پيوسته براى ما (خاضع و) خاشع بودند. (90) |
وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا مِنْ رُوحِنَا وَ جَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِلْعَالَمِينَ (انبياء: 91) و به ياد آور زنى را كه دامان خود را پاك نگه داشت و ما از روح خود در او دميديم و او و فرزندش [مسيح] را نشانه بزرگى براى جهانيان قرار داديم! (91) |
وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ (انبياء: 93) (گروهى از پيروان ناآگاه آنها) كار خود را به تفرقه در ميان خود كشاندند (ولى سرانجام) همگى بسوى ما بازمىگردند! (93) |
فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلاَ كُفْرَانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كَاتِبُونَ (انبياء: 94) و هر كس چيزى از اعمال شايسته بجا آورد، در حالى كه ايمان داشته باشد، كوشش او ناسپاسى نخواهد شد و ما تمام اعمال او را (براى پاداش) مىنويسيم. (94) |
وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يَا وَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا بَلْ كُنَّا ظَالِمِينَ (انبياء: 97) و وعده حقّ [قيامت] نزديك مىشود در آن هنگام چشمهاى كافران از وحشت از حركت بازمىماند (مىگويند:) اى واى بر ما كه از اين (جريان) در غفلت بوديم بلكه ما ستمكار بوديم! (97) |
إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَي أُولَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ (انبياء: 101) (امّا) كسانى كه از قبل، وعده نيك از سوى ما به آنها داده شده [مؤمنان صالح] از آن دور نگاهداشته مىشوند. (101) |
يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدَاً عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ (انبياء: 104) در آن روز كه آسمان را چون طومارى در هم مىپيچيم، (سپس) همان گونه كه آفرينش را آغاز كرديم، آن را بازمىگردانيم اين وعدهاى است بر ما، و قطعاً آن را انجام خواهيم داد. (104) |
قَالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَ رََبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَي مَا تَصِفُونَ (انبياء: 112) (و پيامبر) گفت: «پروردگارا! بحق داورى فرما (و اين طغيانگران را كيفر ده)! و پروردگار ما (خداوند) رحمان است كه در برابر نسبتهاى نارواى شما، از او استمداد مىطلبم!» (112) |
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَي أَجَلٍ مُسَمَّيً ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّي وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَي أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلاَ يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْءً وَ تَرَي الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ (حج: 5) اى مردم! اگر در رستاخيز شك داريد، (به اين نكته توجّه كنيد كه:) ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از «مضغه» [چيزى شبيه گوشت جويده شده]، كه بعضى داراى شكل و خلقت است و بعضى بدون شكل تا براى شما روشن سازيم (كه بر هر چيز قادريم)! و جنينهايى را كه بخواهيم تا مدّت معيّنى در رحم (مادران) قرار مىدهيم (و آنچه را بخواهيم ساقط مىكنيم) بعد شما را بصورت طفل بيرون مىآوريم سپس هدف اين است كه به حدّ رشد و بلوغ خويش برسيد. در اين ميان بعضى از شما مىميرند و بعضى آن قدر عمر مىكنند كه به بدترين مرحله زندگى (و پيرى) مىرسند آن چنان كه بعد از علم و آگاهى، چيزى نمىدانند! (از سوى ديگر،) زمين را (در فصل زمستان) خشك و مرده مىبينى، اما هنگامى كه آب باران بر آن فرو مىفرستيم، به حركت درمىآيد و مىرويد و از هر نوع گياهان زيبا مىروياند! (5) |
الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللهُ وَ لَوْلاَ دَفْعُ اللهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللهِ كَثِيرَاً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ (حج: 40) همانها كه از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اينكه مىگفتند: «پروردگار ما، خداى يكتاست!» و اگر خداوند بعضى از مردم را بوسيله بعضى ديگر دفع نكند، ديرها و صومعهها، و معابد يهود و نصارا، و مساجدى كه نام خدا در آن بسيار برده مىشود، ويران مىگردد! و خداوند كسانى را كه يارى او كنند (و از آيينش دفاع نمايند) يارى مىكند خداوند قوى و شكست ناپذير است. (40) |
وَالَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ (حج: 51) و آنها كه در (محو) آيات ما تلاش كردند، و چنين مىپنداشتند كه مىتوانند بر اراده حتمى ما غالب شوند، اصحاب دوزخند!» (51) |
وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ (حج: 57) و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، عذاب خواركنندهاى براى آنهاست! (57) |
وَ إِذَا تُتْلَي عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِي وُجُوهِ الَّذِينَ كَفَرُوا الْمُنْكَرَ يَكَادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذِينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا قُلْ أَفَأُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ (حج: 72) و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان خوانده مىشود، در چهره كافران آثار انكار مشاهده مىكنى، آن چنان كه نزديك است برخيزند و با مشت به كسانى كه آيات ما را بر آنها ميخوانند حمله كنند! بگو: «آيا شما را به بدتر از اين خبر دهم؟ همان آتش سوزنده [دوزخ] كه خدا به كافران وعده داده و بد سرانجامى است!» (72) |
وَ أَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَلَي ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ (مؤمنون: 18) و از آسمان، آبى به اندازه معيّن نازل كرديم و آن را در زمين (در جايگاه مخصوصى) ساكن نموديم و ما بر از بين بردن آن كاملًا قادريم! (18) |
فَقَالَ الْمَلَأَُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَ لَوْ شَاءَ اللهُ لَأََنْزَلَ مَلاَئِكَةً مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ (مؤمنون: 24) جمعيّت اشرافى (و مغرور) از قوم نوح كه كافر بودند گفتند: «اين مرد جز بشرى همچون شما نيست، كه مىخواهد بر شما برترى جويد! اگر خدا مىخواست (پيامبرى بفرستد) فرشتگانى نازل مىكرد ما چنين چيزى را هرگز در نياكان خود نشنيدهايم! (24) |
فَأَوْحَينَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَ وَحْيِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَ فَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَ أَهْلَكَ إِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَ لاَ تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ (مؤمنون: 27) ما به نوح وحى كرديم كه: «كشتى را در حضور ما، و مطابق وحى ما بساز. و هنگامى كه فرمان ما (براى غرق آنان) فرا رسد، و آب از تنور بجوشد (كه نشانه فرا رسيدن طوفان است)، از هر يك از انواع حيوانات يك جفت در كشتى سوار كن و همچنين خانوادهات را، مگر آنانى كه قبلًا وعده هلاكشان داده شده [همسر و فرزند كافرت] و ديگر درباره ستمگران با من سخن مگو، كه آنان همگى هلاك خواهند شد. (27) |
فَإِذَا اسْتَوَيْتَ أَنْتَ وَ مَنْ مَعَكَ عَلَي الْفُلْكِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِاللهِ الَّذِي نَجَّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (مؤمنون: 28) و هنگامى كه تو و همه كسانى كه با تو هستند بر كشتى سوار شديد، بگو: «ستايش براى خدايى است كه ما را از قوم ستمگر نجات بخشيد!» (28) |
إِنْ هِيَ إِلاَّ حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَ نَحْيَا وَ مَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ (مؤمنون: 37) مسلّماً غير از اين زندگى دنياى ما، چيزى در كار نيست پيوسته گروهى از ما مىميريم، و نسل ديگرى جاى ما را مىگيرد و ما هرگز برانگيخته نخواهيم شد! (37) |
ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا كُلَّمَا جَاءَ أُمَّةً رَسُولُهَا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُمْ بَعْضَاً وَ جَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ فَبُعْدَاً لِقَوْمٍ لاَ يُؤْمِنُونَ (مؤمنون: 44) سپس رسولان خود را يكى پس از ديگرى فرستاديم هر زمان رسولى براى (هدايت) قومى مىآمد، او را تكذيب مىكردند ولى ما اين امّتهاى سركش را يكى پس از ديگرى هلاك نموديم، و آنها را احاديثى قرار داديم (چنان محو شدند كه تنها نام و گفتگويى از آنان باقى ماند.) دور باد (از رحمت خدا) قومى كه ايمان نمىآورند! (44) |
ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَي وَ أَخَاهُ هَارُونَ بِآيَاتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُبِينٍ (مؤمنون: 45) سپس موسى و برادرش هارون را با آيات خود و دليلى روشن فرستاديم ... (45) |
فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَ قَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ (مؤمنون: 47) آنها گفتند: «آيا ما به دو انسان همانند خودمان ايمان بياوريم، در حالى كه قوم آنها بردگان ما هستند؟!» (47) |
وَ لاَ نُكَلِّفُ نَفْسَاً إِلاَّ وُسْعَهَا وَ لَدَيْنَا كِتَابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لاَ يُظْلَمُونَ (مؤمنون: 62) و ما هيچ كس را جز به اندازه تواناييش تكليف نمىكنيم و نزد ما كتابى است كه (تمام اعمال بندگان را ثبت كرده و) بحق سخن مىگويد و به آنان هيچ ستمى نمىشود. (62) |
لاَ تَجْأَرُوا الْيَوْمَ إِنَّكُمْ مِنَّا لاَ تُنْصَرُونَ (مؤمنون: 65) (امّا به آنها گفته مىشود:) امروز فرياد نكنيد، زيرا از سوى ما يارى نخواهيد شد! (65) |
قَالُوا أَإِذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَابَاً وَ عِظَامَاً أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (مؤمنون: 82) آنها گفتند: «آيا هنگامى كه مرديم و خاك و استخوانهايى (پوسيده) شديم، آيا بار ديگر برانگيخته خواهيم شد؟! (82) |
لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَ آبَاؤُنَا هَذَا مِنْ قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ (مؤمنون: 83) اين وعده به ما و پدرانمان از قبل داده شده اين فقط افسانههاى پيشينيان است!» (83) |
وَ إِنَّا عَلَي أَنْ نُرِيَكَ مَا نَعِدُهُمْ لَقَادِرُونَ (مؤمنون: 95) و ما تواناييم كه آنچه را به آنها وعده مىدهيم به تو نشان دهيم! (95) |
قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَ كُنَّا قَوْمَاً ضَالِّينَ (مؤمنون: 106) مىگويند: «پروردگارا! بدبختى ما بر ما چيره شد، و ما قوم گمراهى بوديم! (106) |
رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ (مؤمنون: 107) پروردگارا! ما را از اين (دوزخ) بيرون آر، اگر بار ديگر تكرار كرديم قطعاً ستمگريم (و مستحق عذاب)!» (107) |
إِنَّهُ كَانَ فَرِيقٌ مِنْ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ (مؤمنون: 109) (فراموش كردهايد) گروهى از بندگانم مىگفتند: پروردگارا! ما ايمان آورديم ما را ببخش و بر ما رحم كن و تو بهترين رحم كنندگانى! (109) |
أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثَاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنَا لاَ تُرْجَعُونَ (مؤمنون: 115) آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريدهايم، و بسوى ما باز نمىگرديد؟ (115) |
وَ لَوْلاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ مَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَتَكَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَكَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ (نور: 16) چرا هنگامى كه آن را شنيديد نگفتيد: «ما حق نداريم كه به اين سخن تكلّم كنيم خداوندا منزّهى تو، اين بهتان بزرگى است»؟! (16) |
قَالُوا سُبْحَانَكَ مَا كَانَ يَنْبَغِي لَنَا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِيَاءَ وَ لَكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آبَاءَهُمْ حَتَّي نَسُوا الذِّكْرَ وَ كَانُوا قَوْمَاً بُورَاً (فرقان: 18) (در پاسخ) مىگويند: «منزّهى تو! براى ما شايسته نبود كه غير از تو اوليايى برگزينيم، ولى آنان و پدرانشان را از نعمتها برخوردار نمودى تا اينكه (به جاى شكر نعمت) ياد تو را فراموش كردند و تباه و هلاك شدند.» (18) |
وَ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْلاَ أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلاَئِكَةُ أَوْ نَرَي رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْ عُتُوَّاً كَبِيرَاً (فرقان: 21) و كسانى كه اميدى به ديدار ما ندارند (و رستاخيز را انكار مىكنند) گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و يا پروردگارمان را با چشم خود نمىبينيم؟!» آنها درباره خود تكبّر ورزيدند و طغيان بزرگى كردند! (21) |
فَقُلْنَا اذْهَبَا إِلَي الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَدَمَّرنَاهُمْ تَدْمِيرَاً (فرقان: 36) و گفتيم: «به سوى اين قوم كه آيات ما را تكذيب كردند برويد!» (امّا آن مردم به مخالفت برخاستند) و ما به شدّت آنان را درهم كوبيديم! (36) |
إِنْ كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ آلِهَتِنَا لَوْلاَ أَنْ صَبَرْنَا عَلَيْهَا وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذَابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلاً (فرقان: 42) اگر ما بر پرستش خدايانمان استقامت نمىكرديم، بيم آن مىرفت كه ما را گمراه سازد! امّا هنگامى كه عذاب الهى را ببينند، بزودى مىفهمند چه كسى گمراهتر بوده است! (42) |
ثُمَّ قَبَضْنَاهُ إِلَيْنَا قَبْضَاً يَسِيرَاً (فرقان: 46) سپس آن را آهسته جمع مىكنيم (و نظام سايه و آفتاب را حاكم مىسازيم)! (46) |
وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ قَالُوا وَ مَا الرَّحْمَنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَ زَادَهُمْ نُفُورَاً (فرقان: 60) و هنگامى كه به آنان گفته شود: «براى خداوند رحمان سجده كنيد!» مىگويند: «رحمان چيست؟! (ما اصلًا رحمان را نمىشناسيم!) آيا براى چيزى سجده كنيم كه تو به ما دستور مىدهى؟!» (اين سخن را مىگويند) و بر نفرتشان افزوده مىشود! (60) |
وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامَاً (فرقان: 65) و كسانى كه مىگويند: «پروردگارا! عذاب جهنم را از ما برطرف گردان، كه عذابش سخت و پر دوام است! (65) |
وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامَاً (فرقان: 74) و كسانى كه مىگويند: «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مايه روشنى چشم ما قرار ده، و ما را براى پرهيزگاران پيشوا گردان!» (74) |
قَالَ كَلاَّ فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ (شعراء: 15) فرمود: «چنين نيست، (آنان كارى نمىتوانند انجام دهند)! شما هر دو با آيات ما (براى هدايتشان) برويد ما با شما هستيم و (سخنانتان را) مىشنويم! (15) |
فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولاَ إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ (شعراء: 16) به سراغ فرعون برويد و بگوييد: ما فرستاده پروردگار جهانيان هستيم (16) |
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ (شعراء: 17) بنى اسرائيل را با ما بفرست!» (آنها به سراغ فرعون آمدند) (17) |
قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدَاً وَ لَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ (شعراء: 18) (فرعون) گفت: «آيا ما تو را در كودكى در ميان خود پرورش نداديم، و سالهايى از زندگيت را در ميان ما نبودى؟! (18) |
لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ (شعراء: 40) تا اگر ساحران پيروز شوند، از آنان پيروى كنيم؟!» (40) |
فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَإِنَّ لَنَا لَأََجْرَاً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ (شعراء: 41) هنگامى كه ساحران آمدند، به فرعون گفتند: «آيا اگر ما پيروز شويم، پاداش مهمّى خواهيم داشت؟» (41) |
فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ (شعراء: 44) آنها طنابها و عصاهاى خود را افكندند و گفتند: «به عزّت فرعون، ما قطعاً پيروزيم!» (44) |
قَالُوا لاَ ضَيْرَ إِنَّا إِلَي رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ (شعراء: 50) گفتند: «مهمّ نيست، (هر كارى از دستت ساخته است بكن)! ما بسوى پروردگارمان بازمىگرديم! (50) |
إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَايَانَا أَنْ كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ (شعراء: 51) ما اميدواريم كه پروردگارمان خطاهاى ما را ببخشد، چرا كه ما نخستين ايمانآورندگان بوديم!» (51) |
وَ إِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ (شعراء: 55) و اينها ما را به خشم آوردهاند (55) |
وَ إِنَّا لَجَمِيعٌ حَاذِرُونَ (شعراء: 56) و ما همگى آماده پيكاريم!» (56) |
فَلَمَّا تَرَاءَي الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَي إِنَّا لَمُدْرَكُونَ (شعراء: 61) هنگامى كه دو گروه يكديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: «ما در چنگال فرعونيان گرفتار شديم!» (61) |
قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آباءَنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ (شعراء: 74) گفتند: «ما فقط نياكان خود را يافتيم كه چنين مىكنند.» (74) |
وَ مَا أَضَلَّنَا إِلاَّ الْمُـجْرِمُونَ (شعراء: 99) امّا كسى جز مجرمان ما را گمراه نكرد! (99) |
فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِينَ (شعراء: 100) (افسوس كه امروز) شفاعتكنندگانى براى ما وجود ندارد، (100) |
فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (شعراء: 102) اى كاش بار ديگر (به دنيا) بازگرديم و از مؤمنان باشيم!» (102) |
قَالُوا سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْوَاعِظِينَ (شعراء: 136) آنها [قوم عاد] گفتند: «براى ما تفاوت نمىكند، چه ما را انذار كنى يا نكنى (بيهوده خود را خسته مكن)! (136) |
مَا أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (شعراء: 154) تو فقط بشرى همچون مايى اگر راست مىگويى آيت و نشانهاى بياور!» (154) |
وَ مَا أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنَا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ (شعراء: 186) تو بشرى همچون مايى، تنها گمانى كه درباره تو داريم اين است كه از دروغگويانى! (186) |
فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفَاً مِنَ السَّمَاءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (شعراء: 187) اگر راست مىگويى، سنگهايى از آسمان بر سر ما بباران!» (187) |
أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ (شعراء: 204) آيا براى عذاب ما عجله مىكنند؟! (204) |
فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ (نمل: 13) و هنگامى كه آيات روشنىبخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: «اين سحرى است آشكار!» (13) |
وَ لَقَدْ آتَيْنَا دَاوُدَ وَ سُلَيْمَـانَ عِلْمَاً وَ قَالاَ الْحَمْدُ لِاللهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَي كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ (نمل: 15) و ما به داوود و سليمان، دانشى عظيم داديم و آنان گفتند: «ستايش از آن خداوندى است كه ما را بر بسيارى از بندگان مؤمنش برترى بخشيد.» (15) |
قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصَادِقُونَ (نمل: 49) آنها گفتند: «بياييد قسم ياد كنيد به خدا كه بر او [صالح] و خانواده اش شبيخون مى زنيم (و آنها را به قتل مىرسانيم) سپس به ولىّ دم او مىگوييم: ما هرگز از هلاكت خانواده او خبر نداشتيم و در اين گفتار خود صادق هستيم!» (49) |
فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ (نمل: 51) بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد، كه ما آنها و قومشان همگى را نابود كرديم (51) |
وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَإِذَا كُنَّا تُرَابَاً وَ آبَاؤُنَا أَإِنَّا لَمُـخْرَجُونَ (نمل: 67) و كافران گفتند: «آيا هنگامى كه ما و پدرانمان خاك شديم، (زنده مىشويم و) از دل خاك بيرون مىآييم؟! (67) |
لَقَدْ وُعِدْنَا هَذَا نَحْنُ وَ آبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ (نمل: 68) اين وعدهاى است كه به ما و پدرانمان از پيش داده شده اينها همان افسانههاى خرافى پيشينيان است!» (68) |
وَ مَا أَنْتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلاَلَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ (نمل: 81) و نيز نمىتوانى كوران را از گمراهيشان برهانى تو فقط ميتوانى سخن خود را به گوش كسانى برسانى كه آماده پذيرش ايمان به آيات ما هستند و در برابر حق تسليمند! (81) |
وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لاَ يُوقِنُونَ (نمل: 82) و هنگامى كه فرمان عذاب آنها رسد (و در آستانه رستاخيز قرار گيرند)، جنبندهاى را از زمين براى آنها خارج مىكنيم كه با آنان تكلّم مىكند (و مىگويد) كه مردم به آيات ما ايمان نمىآوردند. (82) |
وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجَاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ (نمل: 83) (به خاطر آور) روزى را كه ما از هر امّتى، گروهى را از كسانى كه آيات ما را تكذيب مىكردند محشور مىكنيم و آنها را نگه مىداريم تا به يكديگر ملحق شوند! (83) |
أَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرَاً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (نمل: 86) يا نديدند كه ما شب را براى آرامش آنها قرار داديم و روز را روشنىبخش؟! در اين امور نشانههاى روشنى است براى كسانى كه ايمان مىآورند (و آماده قبول حقند). (86) |
وَ أَوْحَيْنَا إِلَي أُمِّ مُوسَي أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَ لاَ تَخَافِي وَ لاَ تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ (قصص: 7) ما به مادر موسى الهام كرديم كه: «او را شير ده و هنگامى كه بر او ترسيدى، وى را در دريا (ى نيل) بيفكن و نترس و غمگين مباش، كه ما او را به تو بازمىگردانيم، و او را از رسولان قرار مىدهيم!» (7) |
وَ قَالَتِ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَ لَكَ لاَ تَقْتُلُوهُ عَسَي أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدَاً وَ هُمْ لاَ يَشْعُرُونَ (قصص: 9) همسر فرعون (چون ديد آنها قصد كشتن كودك را دارند) گفت: «نور چشم من و توست! او را نكشيد شايد براى ما مفيد باشد، يا او را بعنوان پسر خود برگزينيم!» و آنها نمىفهميدند (كه دشمن اصلى خود را در آغوش خويش مىپرورانند)! (9) |
وَ لَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لاَ نَسْقِي حَتَّي يُصْدِرَ الرِّعَاءُ وَ أَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ (قصص: 23) و هنگامى كه به (چاه) آب مدين رسيد، گروهى از مردم را در آنجا ديد كه چهارپايان خود را سيراب مىكنند و در كنار آنان دو زن را ديد كه مراقب گوسفندان خويشند (و به چاه نزديك نمىشوند موسى) به آن دو گفت: «كار شما چيست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمىدهيد؟!)» گفتند: «ما آنها را آب نمىدهيم تا چوپانها همگى خارج شوند و پدر ما پير مرد كهنسالى است (و قادر بر اين كارها نيست.)!» (23) |
فَجاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَي اسْتِحْيَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا فَلَمَّا جَاءَهُ وَ قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قَالَ لاَ تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (قصص: 25) ناگهان يكى از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالى كه با نهايت حيا گام برمىداشت، گفت: «پدرم از تو دعوت مىكند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را كه براى ما انجام دادى به تو بپردازد.» هنگامى كه موسى نزد او [شعيب] آمد و سرگذشت خود را شرح داد، گفت: «نترس، از قوم ظالم نجات يافتى!» (25) |
قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَ نَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانَاً فَلاَ يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِآيَاتِنَا أَنْتَُمَا وَ مَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ (قصص: 35) فرمود: «بزودى بازوان تو را بوسيله برادرت محكم (و نيرومند) مىكنيم، و براى شما سلطه و برترى قرار مىدهيم و به بركت آيات ما، بر شما دست نمىيابند شما و پيروانتان پيروزيد!» (35) |
فَلَمَّا جَاءَهُمْ مُوسَي بِآيَاتِنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُفْتَرَيً وَ مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ (قصص: 36) هنگامى كه موسى معجزات روشن ما را براى آنان آورد، گفتند: «اين چيزى جز سحر نيست كه بدروغ به خدا بسته شده ما هرگز چنين چيزى را در نياكان خود نشنيدهايم!» (36) |
وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنَا لاَ يُرْجَعُونَ (قصص: 39) (سرانجام) فرعون و لشكريانش بدون حقّ در زمين استكبار كردند، و پنداشتند بسوى ما بازگردانده نمىشوند! (39) |
وَ لَكِنَّا أَنْشَأْنَا قُرُونَاً فَتَطَاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَ مَا كُنْتَ ثَاوِيَاً فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَ لَكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ (قصص: 45) ولى ما اقوامى را در اعصار مختلف خلق كرديم، و زمانهاى طولانى بر آنها گذشت (كه آثار انبيا از دلهايشان محو شد پس تو را با كتاب آسمانيت فرستاديم)! تو هرگز در ميان مردم مدين اقامت نداشتى تا (از وضع آنان آگاه باشى و) آيات ما را براى آنها [مشركان مكّه] بخوانى، ولى ما بوديم كه تو را فرستاديم (و اين آيات را در اختيارت قرار داديم)! (45) |
وَ لَوْلاَ أَنْ تُصِيبَهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنَا لَوْلاَ أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (قصص: 47) هر گاه (پيش از فرستادن پيامبرى) مجازات و مصيبتى بر اثر اعمالشان به آنان مىرسيد، مىگفتند: «پروردگارا! چرا رسولى براى ما نفرستادى تا از آيات تو پيروى كنيم و از مؤمنان باشيم؟!» (47) |
فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا لَوْلاَ أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَي أَوَ لَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَي مِنْ قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَ قَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ (قصص: 48) ولى هنگامى كه حقّ از نزد ما براى آنها آمد گفتند: «چرا مثل همان چيزى كه به موسى داده شد به اين پيامبر داده نشده است؟!» مگر بهانهجويانى همانند آنان، معجزاتى را كه در گذشته به موسى داده شد، انكار نكردند و گفتند: «اين دو نفر [موسى و هارون] دو ساحرند كه دست به دست هم دادهاند (تا ما را گمراه كنند) و ما به هر دو كافريم»؟! (48) |
وَ إِذَا يُتْلَي عَلَيْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ (قصص: 53) و هنگامى كه بر آنان خوانده شود مىگويند: «به آن ايمان آورديم اينها همه حق است و از سوى پروردگار ماست ما پيش از اين هم مسلمان بوديم!» (53) |
وَ إِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَ لَكُمْ أَعْمَالُكُمْ سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ لاَ نَبْتَغِي الْجَاهِلِينَ (قصص: 55) و هر گاه سخن لغو و بيهوده بشنوند، از آن روى مىگردانند و مىگويند: «اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان سلام بر شما (سلام وداع) ما خواهان جاهلان نيستيم!» (55) |
وَ قَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَي مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمَاً آمِنَاً يُجْبَي إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقَاً مِنْ لَدُنَّا وَ لَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ (قصص: 57) آنها گفتند: «ما اگر هدايت را همراه تو پذيرا شويم، ما را از سرزمينمان مىربايند!» آيا ما حرم امنى در اختيار آنها قرار نداديم كه ثمرات هر چيزى (از هر شهر و ديارى) بسوى آن آورده مىشود؟! رزقى است از جانب ما ولى بيشتر آنان نمىدانند! (57) |
وَ مَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَي حَتَّي يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولاً يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَ مَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَي إِلاَّ وَ أَهْلُهَا ظَالِمُونَ (قصص: 59) و پروردگار تو هرگز شهرها و آباديها را هلاك نمىكرد تا اينكه در كانون آنها پيامبرى مبعوث كند كه آيات ما را بر آنان بخواند و ما هرگز آباديها و شهرها را هلاك نكرديم مگر آنكه اهلش ظالم بودند! (59) |
قَالَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ رَبَّنَا هَؤُلاَءِ الَّذِينَ أَغْوَيْنَا أَغْوَيْنَاهُمْ كَمَا غَوَيْنَا تَبَرَّأْنَا إِلَيْكَ مَا كَانُوا إِيَّانَا يَعْبُدُونَ (قصص: 63) گروهى (از معبودان) كه فرمان عذاب درباره آنها مسلم شده است ميگويند: «پروردگارا! ما اينها [عابدان] را گمراه كرديم (آرى) ما آنها را گمراه كرديم همانگونه كه خودمان گمراه شديم ما از آنان به سوى تو بيزارى مىجوييم آنان در حقيقت ما را نمىپرستيدند (بلكه هواى نفس خود را پرستش مىكردند)!» (63) |
فَخَرَجَ عَلَي قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ (قصص: 79) (روزى قارون) با تمام زينت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها كه خواهان زندگى دنيا بودند گفتند: «اى كاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نيز داشتيم! به راستى كه او بهره عظيمى دارد!» (79) |
وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكَانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللهَ يُبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْلاَ أَنْ مَنَّ اللهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ (قصص: 82) و آنها كه ديروز آرزو مىكردند بجاى او باشند (هنگامى كه اين صحنه را ديدند) گفتند: «واى بر ما! گويى خدا روزى را بر هر كس از بندگانش بخواهد گسترش مىدهد يا تنگ مىگيرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نيز به قعر زمين فرو مى برد! اى واى گويى كافران هرگز رستگار نمىشوند! (82) |
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَنْ يَسْبِقُونَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ (عنكبوت: 4) آيا كسانى كه اعمال بد انجام مىدهند گمان كردند بر قدرت ما چيره خواهند شد؟! چه بد داورى مىكنند! (4) |
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللهِ وَ لَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَوَ لَيْسَ اللهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ (عنكبوت: 10) و از مردم كسانى هستند كه مىگويند: «به خدا ايمان آوردهايم!» اما هنگامى كه در راه خدا شكنجه و آزار مىبينند، آزار مردم را همچون عذاب الهى مىشمارند (و از آن سخت وحشت مىكنند) ولى هنگامى كه پيروزى از سوى پروردگارت (براى شما) بيايد، مىگويند: «ما هم با شما بوديم (و در اين پيروزى شريكيم)»!! آيا خداوند به آنچه در سينههاى جهانيان است آگاهتر نيست؟! (10) |
وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَ مَا هُمْ بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ (عنكبوت: 12) و كافران به مؤمنان گفتند: «شما از راه ما پيروى كنيد، (و اگر گناهى دارد) ما گناهانتان را بر عهده خواهيم گرفت!» آنان هرگز چيزى از گناهان اينها را بر دوش نخواهند گرفت آنان به يقين دروغگو هستند! (12) |
أَإِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَ تَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنْكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (عنكبوت: 29) آيا شما به سراغ مردان مىرويد و راه (تداوم نسل انسان) را قطع مىكنيد و در مجلستان اعمال ناپسند انجام مىدهيد؟! «اما پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند:» اگر راست مىگويى عذاب الهى را براى ما بياور! (29) |
وَ لَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَي قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُوا أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ (عنكبوت: 31) و هنگامى كه فرستادگان ما (از فرشتگان) بشارت (تولد فرزند) براى ابراهيم آوردند، گفتند: «ما اهل اين شهر و آبادى را [و به شهرهاى قوم لوط اشاره كردند] هلاك خواهيم كرد، چرا كه اهل آن ستمگرند!» (31) |
وَ لَمَّا أَنْ جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطَاً سِيءَ بِهِمْ وَ ضَاقَ بِهِمْ ذَرْعَاً وَ قَالُوا لاَ تَخَفْ وَ لاَ تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَ أَهْلَكَ إِلاَّ امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ (عنكبوت: 33) هنگامى كه فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از ديدن آنها بد حال و دلتنگ شد گفتند: «نترس و غمگين مباش، ما تو و خانوادهات را نجات خواهيم داد، جز همسرت كه در ميان قوم باقى مىماند. (33) |
إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلَي أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزَاً مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ (عنكبوت: 34) ما بر اهل اين شهر و آبادى به خاطر گناهانشان، عذابى از آسمان فرو خواهيم ريخت!» (34) |
وَ لاَ تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَ أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ إِلَهُنَا وَ إِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (عنكبوت: 46) با اهل كتاب جز به روشى كه از همه نيكوتر است مجادله نكنيد، مگر كسانى از آنان كه ستم كردند و (به آنها) بگوييد: «ما به تمام آنچه از سوى خدا بر ما و شما نازل شده ايمان آوردهايم، و معبود ما و شما يكى است، و ما در برابر او تسليم هستيم!» (46) |
وَ كَذَلِكَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ فَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هَؤُلاَءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَ مَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلاَّ الْكَافِرُونَ (عنكبوت: 47) و اين گونه، كتاب [قرآن] را بر تو نازل كرديم، كسانى كه كتاب (آسمانى) به آنها دادهايم به اين كتاب ايمان مىآورند و بعضى از اين گروه [مشركان] نيز به آن مؤمن مىشوند و آيات ما را جز كافران انكار نمىكنند. (47) |
بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ مَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلاَّ الظَّالِمُونَ (عنكبوت: 49) ولى اين آيات روشنى است كه در سينه دانشوران جاى دارد و آيات ما را جز ستمگران انكار نمىكنند! (49) |
أَوَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَي عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَرَحْمَةً وَ ذِكْرَي لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (عنكبوت: 51) آيا براى آنان كافى نيست كه اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه پيوسته بر آنها تلاوت مىشود؟! در اين، رحمت و تذكّرى است براى كسانى كه ايمان مىآورند (و اين معجزه بسيار واضحى است). (51) |
كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ (عنكبوت: 57) هر انسانى مرگ را مىچشد، سپس شما را بسوى ما بازمىگردانند. (57) |
أَوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمَاً آمِنَاً وَ يُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللهِ يَكْفُرُونَ (عنكبوت: 67) آيا نديدند كه ما حرم امنى (براى آنها) قرار داديم در حالى كه مردم را در اطراف آنان (در بيرون اين حرم) مىربايند؟! آيا به باطل ايمان مىآورند و نعمت خدا را كفران مىكنند؟! (67) |
وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللهَ لَمَعَ الْمُـحْسِنِينَ (عنكبوت: 69) و آنها كه در راه ما (با خلوص نيّت) جهاد كنند، قطعاً به راههاى خود، هدايتشان خواهيم كرد و خداوند با نيكوكاران است. (69) |
وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَ لِقَاءِ الْآخِرَةِ فَأُولَئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ (روم: 16) و امّا آنان كه به آيات ما و لقاى آخرت كافر شدند، در عذاب الهى احضار مىشوند. (16) |
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلاً إِلَي قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَانْتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَ كَانَ حَقَّاً عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ (روم: 47) و پيش از تو پيامبرانى را بسوى قومشان فرستاديم آنها با دلايل روشن به سراغ قوم خود رفتند، ولى (هنگامى كه اندرزها سودى نداد) از مجرمان انتقام گرفتيم (و مؤمنان را يارى كرديم) و يارى مؤمنان، همواره حقّى است بر عهده ما! (47) |
وَ مَا أَنْتَ بِهَادِ الْعُمْيِ عَنْ ضَلاَلَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ (روم: 53) و (نيز) نمىتوانى نابينايان را از گمراهيشان هدايت كنى تو تنها سخنت را به گوش كسانى مىرسانى كه ايمان به آيات ما مىآورند و در برابر حق تسليمند! (53) |
وَ إِذَا تُتْلَي عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّي مُسْتَكْبِرَاً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرَاً فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ (لقمان: 7) و هنگامى كه آيات ما بر او خوانده مىشود، مستكبرانه روى برمىگرداند، گويى آن را نشنيده است گويى اصلًا گوشهايش سنگين است! او را به عذابى دردناك بشارت ده! (7) |
وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَ لَوْ كَانَ الشَّيْطاَنُ يَدْعُوهُمْ إِلَي عَذَابِ السَّعِيرِ (لقمان: 21) و هنگامى كه به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده پيروى كنيد!»، مىگويند: «نه، بلكه ما از چيزى پيروى مىكنيم كه پدران خود را بر آن يافتيم!» آيا حتّى اگر شيطان آنان را دعوت به عذاب آتش فروزان كند (باز هم تبعيّت مىكنند)؟! (21) |
وَ مَنْ كَفَرَ فَلاَ يَحْزُنْكَ كُفْرُهُ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا إِنَّ اللهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (لقمان: 23) و كسى كه كافر شود، كفر او تو را غمگين نسازد بازگشت همه آنان به سوى ماست و ما آنها را از اعمالى كه انجام دادهاند (و نتايج شوم آن) آگاه خواهيم ساخت خداوند به آنچه درون سينههاست آگاه است. (23) |
وَ إِذَا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَي الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلاَّ كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ (لقمان: 32) و هنگامى كه (در سفر دريا) موجى همچون ابرها آنان را بپوشاند (و بالا رود و بالاى سرشان قرار گيرد)، خدا را با اخلاص مىخوانند امّا وقتى آنها را به خشكى رساند و نجات داد، بعضى راه اعتدال را پيش مىگيرند (و به ايمان خود وفادار مىمانند، در حالى كه بعضى ديگر فراموش كرده راه كفر پيش مىگيرند) ولى آيات ما را هيچ كس جز پيمانشكنان ناسپاس انكار نمىكنند! (32) |
وَ قَالُوا أَإِذَا ضَلَلْنَا فِي الْأَرْضِ أَإِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلقَاءِ رَبِّهِمْ كَافِرُونَ (سجده: 10) آنها گفتند: «آيا هنگامى كه ما (مرديم و) در زمين گم شديم، آفرينش تازهاى خواهيم يافت؟!» ولى آنان لقاى پروردگارشان را انكار مىكنند (و مىخواهند با انكار معاد، آزادانه به هوسرانى خويش ادامه دهند). (10) |
وَ لَوْ تَرَي إِذِ الْمُـجْرِمُونَ نَاكِسُوا رُؤُوسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحَاً إِنَّا مُوقِنُونَ (سجده: 12) و اگر ببينى مجرمان را هنگامى كه در پيشگاه پروردگارشان سر به زير افكنده، مىگويند: «پروردگارا! آنچه وعده كرده بودى ديديم و شنيديم ما را بازگردان تا كار شايستهاى انجام دهيم ما (به قيامت) يقين داريم!» (12) |
فَذُوقُوا بِمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا إِنَّا نَسِينَاكُمْ وَ ذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (سجده: 14) (و به آنها مىگويم:) بچشيد (عذاب جهنم را)! بخاطر اينكه ديدار امروزتان را فراموش كرديد، ما نيز شما را فراموش كرديم و بچشيد عذاب جاودان را به خاطر اعمالى كه انجام مىداديد! (14) |
إِنَّمَا يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا الَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّدَاً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ (سجده: 15) تنها كسانى كه به آيات ما ايمان مىآورند كه هر وقت اين آيات به آنان يادآورى شود به سجده مىافتند و تسبيح و حمد پروردگارشان را بجا مىآورند، و تكبّر نمىكنند. (15) |
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنَ الْمُـجْرِمِينَ مُنْتَقِمُونَ (سجده: 22) چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه آيات پروردگارش به او يادآورى شده و او از آن اعراض كرده است؟! مسلّماً ما از مجرمان انتقام خواهيم گرفت! (22) |
وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَ كَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ (سجده: 24) و از آنان امامان (و پيشوايانى) قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مىكردند چون شكيبايى نمودند، و به آيات ما يقين داشتند. (24) |
أَوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَي الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعَاً تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَفَلاَ يُبْصِرُونَ (سجده: 27) آيا نديدند كه ما آب را بسوى زمينهاى خشك مىرانيم و بوسيله آن زراعتهايى مىرويانيم كه هم چهارپايانشان از آن مىخورند و هم خودشان تغذيه مىكنند آيا نمى بينند؟! (27) |
وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُورَاً (احزاب: 12) و (نيز) به خاطر آوريد زمانى را كه منافقان و بيماردلان مىگفتند: «خدا و پيامبرش جز وعدههاى دروغين به ما ندادهاند!» (12) |
وَ إِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لاَ مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَ مَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلاَّ فِرَارَاً (احزاب: 13) و (نيز) به خاطر آوريد زمانى را كه گروهى از آنها گفتند: «اى اهل يثرب (اى مردم مدينه)! اينجا جاى توقف شما نيست به خانههاى خود بازگرديد!» و گروهى از آنان از پيامبر اجازه بازگشت مىخواستند و مىگفتند: «خانههاى ما بىحفاظ است!»، در حالى كه بىحفاظ نبود آنها فقط مىخواستند (از جنگ) فرار كنند. (13) |
قَدْ يَعْلَمُ اللهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَالْقَائِلِينَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَ لاَ يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَلِيلاً (احزاب: 18) خداوند كسانى كه مردم را از جنگ بازمىداشتند و كسانى را كه به برادران خود مىگفتند: «بسوى ما بياييد (و خود را از معركه بيرون كشيد)» بخوبى مىشناسد و آنها (مردمى ضعيفند و) جز اندكى پيكار نمىكنند! (18) |
وَ لَمَّا رَأَي الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ مَا زَادَهُمْ إِلاَّ إِيمَانَاً وَ تَسْلِيمَاً (احزاب: 22) (امّا) مؤمنان وقتى لشكر احزاب را ديدند گفتند: «اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفتهاند!» و اين موضوع جز بر ايمان و تسليم آنان نيفزود. (22) |
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدَاً وَ مُبَشِّرَاً وَ نَذِيرَاً (احزاب: 45) اى پيامبر! ما تو را گواه فرستاديم و بشارتدهنده و انذاركننده! (45) |
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ الاَّتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَ مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللهُ عَلَيْكَ وَ بَنَاتِ عَمِّكَ وَ بَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَ بَنَاتِ خَالِكَ وَ بَنَاتِ خَالاَتِكَ الاَّتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلاَ يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَ كَانَ اللهُ غَفُورَاً رَحِيمَاً (احزاب: 50) اى پيامبر! ما همسران تو را كه مهرشان را پرداختهاى براى تو حلال كرديم، و همچنين كنيزانى كه از طريق غنايمى كه خدا به تو بخشيده است مالك شدهاى و دختران عموى تو، و دختران عمّهها، و دختران دايى تو، و دختران خالهها كه با تو مهاجرت كردند (ازدواج با آنها براى تو حلال است) و هر گاه رن با ايمانى خود را به پيامبر ببخشد (و مهرى براى خود نخواهد) چنانچه پيامبر بخواهد مىتواند او را به همسرى برگزيند امّا چنين ازدواجى تنها براى تو مجاز است نه ديگر مؤمنان ما مىدانيم براى آنان در مورد همسرانشان و كنيزانشان چه حكمى مقرّر داشتهايم (و مصلحت آنان چه حكمى را ايجاب مىكند) اين بخاطر آن است كه مشكلى (در اداى رسالت) بر تو نباشد (و از اين راه حاميان فزونترى فراهم سازى) و خداوند آمرزنده و مهربان است! (50) |
يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَاْ (احزاب: 66) در آن روز كه صورتهاى آنان در آتش (دوزخ) دگرگون خواهد شد (از كار خويش پشيمان مىشوند و) مىگويند: «اى كاش خدا و پيامبر را اطاعت كرده بوديم!» (66) |
وَ قَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ كُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبيلَاْ (احزاب: 67) و مىگويند: «پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت كرديم و ما را گمراه ساختند! (67) |
رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَيِنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْنَاً كَبِيرَاً (احزاب: 68) پروردگارا! آنان را از عذاب، دو چندان ده و آنها را لعن بزرگى فرما!» (68) |
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومَاً جَهُولاً (احزاب: 72) ما امانت (تعهّد، تكليف، و ولايت الهيّه) را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسيدند امّا انسان آن را بر دوش كشيد او بسيار ظالم و جاهل بود، (چون قدر اين مقام عظيم را نشناخت و به خود ستم كرد)! (72) |
وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لاَ تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَي وَ رَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ لاَ يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَ لاَ فِي الْأَرْضِ وَ لاَ أَصْغَرُ مِنْ ذَلِكَ وَ لاَ أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ (سبأ: 3) كافران گفتند: «قيامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد!» بگو: «آرى به پروردگارم سوگند كه به سراغ شما خواهد آمد، خداوندى كه از غيب آگاه است و به اندازه سنگينى ذرّهاى در آسمانها و زمين از علم او دور نخواهد ماند، و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر، مگر اينكه در كتابى آشكار ثبت است!» (3) |
وَالَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِيمٌ (سبأ: 5) و كسانى كه سعى در (تكذيب) آيات ما داشتند و گمان كردند مىتوانند از حوزه قدرت ما بگريزند، عذابى بد و دردناك خواهند داشت! (5) |
وَ لَقَدْ آتَيْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضْلاً يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ (سبأ: 10) و ما به داوود از سوى خود فضيلتى بزرگ بخشيديم (ما به كوهها و پرندگان گفتيم:) اى كوهها و اى پرندگان! با او همآواز شويد و همراه او تسبيح خدا گوييد! و آهن را براى او نرم كرديم. (10) |
وَ لِسُلَيْمَـانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَ رَوَاحُهَا شَهْرٌ وَ أَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ (سبأ: 12) و براى سليمان باد را مسخّر ساختيم كه صبحگاهان مسير يك ماه را مىپيمود و عصرگاهان مسير يك ماه را و چشمه مس (مذاب) را براى او روان ساختيم و گروهى از جنّ پيش روى او به اذن پروردگارش كار مىكردند و هر كدام از آنها كه از فرمان ما سرپيچى مىكرد، او را عذاب آتش سوزان مىچشانيم! (12) |
فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَ مَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ (سبأ: 19) ولى (اين ناسپاس مردم) گفتند: «پروردگارا! ميان سفرهاى ما دورى بيفكن» (تا بينوايان نتوانند دوش به دوش اغنيا سفر كنند! و به اين طريق) آنها به خويشتن ستم كردند! و ما آنان را داستانهايى (براى عبرت ديگران) قرار داديم و جمعيّتشان را متلاشى ساختيم در اين ماجرا، نشانههاى عبرتى براى هر صابر شكرگزار است. (19) |
قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللهُ وَ إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَي هُدَيً أَوْ فِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ (سبأ: 24) بگو: «چه كسى شما را از آسمانها و زمين روزى مىدهد؟» بگو: «اللَّه! و ما يا شما بر (طريق) هدايت يا در ضلالت آشكارى هستيم!» (24) |
قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ (سبأ: 26) بگو: «پروردگار ما همه ما را جمع مىكند، سپس در ميان ما بحق داورى مىنمايد (و صفوف مجرمان را از نيكوكاران جدا مىسازد)، و اوست داور (و جدا كننده) آگاه!» (26) |
وَ قَالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَنْ نَكْفُرَ بِاللهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَندَادَاً وَ أَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلاَلَ فِي أَعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (سبأ: 33) و مستضعفان به مستكبران مىگويند: «وسوسههاى فريبكارانه شما در شب و روز (مايه گمراهى ما شد)، هنگامى كه به ما دستور مىداديد كه به خداوند كافر شويم و همتايانى براى او قرار دهيم!» و آنان هنگامى كه عذاب (الهى) را مىبينند پشيمانى خود را پنهان مىكنند (تا بيشتر رسوا نشوند)! و ما غل و زنجيرها در گردن كافران مى نهيم آيا جز آنچه عمل مىكردند به آنها جزا داده مىشود؟! (33) |
وَ مَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ (سبأ: 34) و ما در هيچ شهر و ديارى پيامبرى بيمدهنده نفرستاديم مگر اينكه مترفين آنها (كه مست ناز و نعمت بودند) گفتند: «ما به آنچه فرستاده شدهايد كافريم!» (34) |
وَ مَا أَمْوَالُكُمْ وَ لاَ أَوْلاَدُكُمْ بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِنْدَنَا زُلْفَي إِلاَّ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحَاً فَأُولَئِكَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَ هُمْ فِي الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ (سبأ: 37) اموال و فرزندانتان هرگز شما را نزد ما مقرّب نمىسازد، جز كسانى كه ايمان بياورند و عمل صالحى انجام دهند كه براى آنان پاداش مضاعف در برابر كارهايى است كه انجام دادهاند و آنها در غرفههاى (بهشتى) در (نهايت) امنيّت خواهند بود! (37) |
وَالَّذِينَ يَسْعَوْنَ فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ (سبأ: 38) و كسانى كه براى انكار و ابطال آيات ما تلاش مىكنند و مىپندارند از چنگ قدرت ما فرار خواهند كرد، در عذاب (الهى) احضار مىشوند! (38) |
قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنْتَ وَلِيُّنَا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ (سبأ: 41) آنها مىگويند: «منزّهى (از اينكه همتايى داشته باشى)! تنها تو ولىّ مايى، نه آنها (آنها ما را پرستش نمىكردند) بلكه جنّ را پرستش مىنمودند و اكثرشان به آنها ايمان داشتند!» (41) |
وَ إِذَا تُتْلَي عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلاَّ رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُكُمْ وَ قَالُوا مَا هَذَا إِلاَّ إِفْكٌ مُفْتَرَيً وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِينٌ (سبأ: 43) و هنگامى كه آيات روشنگر ما بر آنان خوانده مىشود، مىگويند: «او فقط مردى است كه مىخواهد شما را از آنچه پدرانتان مىپرستيدند بازدارد!» و مىگويند: «اين جز دروغ بزرگى كه (به خدا) بسته شده چيز ديگرى نيست!» و كافران هنگامى كه حق به سراغشان آمد گفتند: «اين، جز افسونى آشكار نيست!» (43) |
إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرَاً وَ نَذِيرَاً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلاَ فِيهَا نَذِيرٌ (فاطر: 24) ما تو را بحق براى بشارت و انذار فرستاديم و هر امّتى در گذشته انذاركنندهاى داشته است! (24) |
ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ (فاطر: 32) سپس اين كتاب (آسمانى) را به گروهى از بندگان برگزيده خود به ميراث داديم (امّا) از ميان آنها عدهاى بر خود ستم كردند، و عدهاى ميانه رو بودند، و گروهى به اذن خدا در نيكيها (از همه) پيشى گرفتند، و اين، همان فضيلت بزرگ است! (32) |
وَ قَالُوا الْحَمْدُ لِاللهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ (فاطر: 34) آنها مىگويند: «حمد (و ستايش) براى خداوندى است كه اندوه را از ما برطرف ساخت پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است! (34) |
الَّذِي أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لاَ يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَ لاَ يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ (فاطر: 35) همان كسى كه با فضل خود ما را در اين سراى اقامت (جاويدان) جاى داد كه نه در آن رنجى به ما مىرسد و نه سستى و واماندگى! (35) |
وَ هُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحَاً غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ أَوَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جَاءَكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ (فاطر: 37) آنها در دوزخ فرياد مىزنند: «پروردگارا! ما را خارج كن تا عمل صالحى انجام دهيم غير از آنچه انجام مىداديم!» (در پاسخ به آنان گفته مىشود:) آيا شما را به اندازهاى كه هر كس اهل تذكّر است در آن متذكّر مىشود عمر نداديم، و انذاركننده (الهى) به سراغ شما نيامد؟! اكنون بچشيد كه براى ظالمان هيچ ياورى نيست! (37) |
إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً فَهِيَ إِلَي الْأَذْقَانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ (يس: 8) ما در گردنهاى آنان غلهايى قرار داديم كه تا چانهها ادامه دارد و سرهاى آنان را به بالا نگاه داشته است! (8) |
إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتَي وَ نَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ (يس: 12) به يقين ما مردگان را زنده مىكنيم و آنچه را از پيش فرستادهاند و تمام آثار آنها را مى نويسيم و همه چيز را در كتاب آشكار كنندهاى برشمردهايم! (12) |
إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ (يس: 14) هنگامى كه دو نفر از رسولان را بسوى آنها فرستاديم، امّا آنان رسولان (ما) را تكذيب كردند پس براى تقويت آن دو، شخص سوّمى فرستاديم، آنها همگى گفتند: «ما فرستادگان (خدا) به سوى شما هستيم!» (14) |
قَالُوا مَا أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنَا وَ مَا أَنْزَلَ الرَّحْمَنُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ (يس: 15) امّا آنان (در جواب) گفتند: «شما جز بشرى همانند ما نيستيد، و خداوند رحمان چيزى نازل نكرده، شما فقط دروغ مىگوييد!» (15) |
قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ (يس: 16) (رسولان ما) گفتند: «پروردگار ما آگاه است كه ما قطعاً فرستادگان (او) به سوى شما هستيم، (16) |
وَ مَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِينُ (يس: 17) و بر عهده ما چيزى جز ابلاغ آشكار نيست!» (17) |
قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَ لَيَـمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ (يس: 18) آنان گفتند: «ما شما را به فال بد گرفتهايم (و وجود شما را شوم مىدانيم)، و اگر (از اين سخنان) دست برنداريد شما را سنگسار خواهيم كرد و شكنجه دردناكى از ما به شما خواهد رسيد! (18) |
وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ (يس: 32) و همه آنان (روز قيامت) نزد ما احضار مىشوند! (32) |
وَ آيَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (يس: 41) نشانهاى (ديگر از عظمت پروردگار) براى آنان است كه ما فرزندانشان را در كشتيهايى پر (از وسايل و بارها) حمل كرديم. (41) |
إِلاَّ رَحْمَةً مِنَّا وَ مَتَاعَاً إِلَي حِينٍ (يس: 44) مگر اينكه رحمت ما شامل حال آنان شود، و تا زمان معيّنى از اين زندگى بهره گيرند! (44) |
قَالُوا يَا وَيْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ (يس: 52) مىگويند: «اى واى بر ما! چه كسى ما را از خوابگاهمان برانگيخت؟! (آرى) اين همان است كه خداوند رحمان وعده داده، و فرستادگان (او) راست گفتند!» (52) |
إِنْ كَانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ (يس: 53) صيحه واحدى بيش نيست، (فريادى عظيم برمىخيزد) ناگهان همگى نزد ما احضار مىشوند! (53) |
الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَي أَفْوَاهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ (يس: 65) امروز بر دهانشان مُهر مىنهيم، و دستهايشان با ما سخن مىگويند و پاهايشان كارهايى را كه انجام مىدادند شهادت مىدهند! (65) |
أَوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينَا أَنْعَامَاً فَهُمْ لَهَا مَالِكُونَ (يس: 71) آيا نديدند كه از آنچه با قدرت خود به عمل آوردهايم چهارپايانى براى آنان آفريديم كه آنان مالك آن هستند؟! (71) |
فَلاَ يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَ مَا يُعْلِنُونَ (يس: 76) پس سخنانشان تو را غمگين نسازد، ما آنچه را پنهان مىدارند و آنچه را آشكار مىكنند مىدانيم! (76) |
أَوَ لَمْ يَرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ (يس: 77) آيا انسان نمىداند كه ما او را از نطفهاى بىارزش آفريديم؟! و او (چنان صاحب قدرت و شعور و نطق شد كه) به مخاصمه آشكار (با ما) برخاست! (77) |
وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ (يس: 78) و براى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش كرد و گفت: «چه كسى اين استخوانها را زنده مىكند در حالى كه پوسيده است؟!» (78) |
إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ (صافات: 6) ما آسمان نزديك [پايين] را با ستارگان آراستيم، (6) |
فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقَاً أَمْ مَنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِينٍ لاَزِبٍ (صافات: 11) از آنان بپرس: «آيا آفرينش (و معاد) آنان سختتر است يا آفرينش فرشتگان (و آسمانها و زمين)؟! ما آنان را از گل چسبندهاى آفريديم! (11) |
أَإِذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَابَاً وَ عِظَامَاً أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (صافات: 16) آيا هنگامى كه ما مُرديم و به خاك و استخوان مبدّل شديم، بار ديگر برانگيخته خواهيم شد؟! (16) |
أَوَ آبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ (صافات: 17) يا پدران نخستين ما (بازمىگردند)؟!» (17) |
وَ قَالُوا يَا وَيْلَنَا هَذَا يَوْمُ الدِّينِ (صافات: 20) و مىگويند: «اى واى بر ما، اين روز جزاست!» (20) |
قَالُوا إِنَّكُمْ كُنْتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْيَـمِينِ (صافات: 28) گروهى (مىگويند: «شما رهبران گمراهى بوديد كه به ظاهر) از طريق خيرخواهى و نيكى وارد شديد امّا جز فريب چيزى در كارتان نبود)!» (28) |
وَ مَا كَانَ لَنَا عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ بَلْ كُنْتُمْ قَوْمَاً طَاغِينَ (صافات: 30) ما هيچ گونه سلطهاى بر شما نداشتيم، بلكه شما خود قومى طغيانگر بوديد! (30) |
فَحَقَّ عَلَيْنَا قَوْلُ رَبِّنَا إِنَّا لَذَائِقُونَ (صافات: 31) اكنون فرمان پروردگارمان بر همه ما مسلّم شده، و همگى از عذاب او مىچشيم! (31) |
فَأَغْوَيْنَاكُمْ إِنَّا كُنَّا غَاوِينَ (صافات: 32) ما شما را گمراه كرديم، همان گونه كه خود گمراه بوديم! (32) |
إِنَّا كَذَلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُـجْرِمِينَ (صافات: 34) ما اين گونه با مجرمان رفتار مىكنيم! (34) |
وَ يَقُولُونَ أَإِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ (صافات: 36) و پيوسته مىگفتند: «آيا ما معبودان خود را بخاطر شاعرى ديوانه رها كنيم؟!» (36) |
أَإِذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَابَاً وَ عِظَامَاً أَإِنَّا لَمَدِينُونَ (صافات: 53) كه وقتى ما مُرديم و به خاك و استخوان مبدّل شديم، (بار ديگر) زنده مىشويم و جزا داده خواهيم شد؟!» (53) |
إِلاَّ مَوْتَتَنَا الْأُولَي وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ (صافات: 59) و جز همان مرگ اول، مرگى به سراغ ما نخواهد آمد، و ما هرگز عذاب نخواهيم شد. (59) |
إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ (صافات: 63) ما آن را مايه درد و رنج ظالمان قرار داديم! (63) |
وَ لَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُـجِيبُونَ (صافات: 75) و نوح، ما را خواند (و ما دعاى او را اجابت كرديم) و چه خوب اجابت كنندهاى هستيم! (75) |
إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُـحْسِنِينَ (صافات: 80) ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم! (80) |
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ (صافات: 81) چرا كه او از بندگان باايمان ما بود! (81) |
قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُـحْسِنِينَ (صافات: 105) آن رؤيا را تحقق بخشيدى (و به مأموريت خود عمل كردى)!» ما اين گونه، نيكوكاران را جزا مىدهيم! (105) |
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ (صافات: 111) او از بندگان باايمان ما است! (111) |
إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُـحْسِنِينَ (صافات: 121) ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم! (121) |
إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ (صافات: 122) آن دو از بندگان مؤمن ما بودند! (122) |
إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُـحْسِنِينَ (صافات: 131) ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم! (131) |
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ (صافات: 132) او از بندگان مؤمن ما است! (132) |
وَ مَا مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ (صافات: 164) و هيچ يك از ما نيست جز آنكه مقام معلومى دارد (164) |
وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ (صافات: 165) و ما همگى (براى اطاعت فرمان خداوند) به صف ايستادهايم (165) |
وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ (صافات: 166) و ما همه تسبيحگوى او هستيم! (166) |
لَوْ أَنَّ عِنْدَنَا ذِكْرَاً مِنَ الْأَوَّلِينَ (صافات: 168) «اگر يكى از كتابهاى پيشينيان نزد ما بود، (168) |
وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ (صافات: 171) وعده قطعى ما براى بندگان فرستاده ما از پيش مسلّم شده ... (171) |
وَ إِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ (صافات: 173) و لشكر ما پيروزند! (173) |
أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ (صافات: 176) آيا آنها براى عذاب ما شتاب مىكنند؟! (176) |
أَأُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذَابِ (ص: 8) آيا از ميان همه ما، قرآن تنها بر او [محمّد] نازل شده؟!» آنها در حقيقت در اصل وحى من ترديد دارند، بلكه آنان هنوز عذاب الهى را نچشيدهاند (كه اين چنين گستاخانه سخن مىگويند)! (8) |
وَ قَالُوا رَبَّنَا عَجِّلْ لَنَا قِطَّنَا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسَابِ (ص: 16) آنها (از روى خيرهسرى) گفتند: «پروردگارا! بهره ما را از عذاب هر چه زودتر قبل از روز حساب به ما ده!» (16) |
اصْبِرْ عَلَي مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ (ص: 17) در برابر آنچه مىگويند شكيبا باش، و به خاطر بياور بنده ما داوود صاحب قدرت را، كه او بسيار توبهكننده بود! (17) |
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ (ص: 18) ما كوهها را مسخّر او ساختيم كه هر شامگاه و صبحگاه با او تسبيح مىگفتند! (18) |
إِذْ دَخَلُوا عَلَي دَاوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لاَ تَخَفْ خَصْمانِ بَغَي بَعْضُنَا عَلَي بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَ لاَ تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَي سَوَاءِ الصِّرَاطِ (ص: 22) در آن هنگام كه (بىمقدمه) بر او وارد شدند و او از ديدن آنها وحشت كرد گفتند: «نترس، دو نفر شاكى هستيم كه يكى از ما بر ديگرى ستم كرده اكنون در ميان ما بحق داورى كن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدايت كن! (22) |
فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَي وَ حُسْنَ مَآبٍ (ص: 25) ما اين عمل را بر او بخشيديم و او نزد ما داراى مقامى والا و سرانجامى نيكوست! (25) |
يَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لاَ تَتَّبِعِ الْهَوَي فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ (ص: 26) اى داوود! ما تو را خليفه و (نماينده خود) در زمين قرار داديم پس در ميان مردم بحق داورى كن، و از هواى نفس پيروى مكن كه تو را از راه خدا منحرف سازد كسانى كه از راه خدا گمراه شوند، عذاب شديدى بخاطر فراموش كردن روز حساب دارند! (26) |
هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ (ص: 39) (و به او گفتيم:) اين عطاى ما است، به هر كس مىخواهى (و صلاح مىبينى) ببخش، و از هر كس مىخواهى امساك كن، و حسابى بر تو نيست (تو امين هستى)! (39) |
وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَي وَ حُسْنَ مَآبٍ (ص: 40) و براى او [سليمان] نزد ما مقامى ارجمند و سرانجامى نيكوست! (40) |
وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَي رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَ عَذَابٍ (ص: 41) و به خاطر بياور بنده ما ايّوب را، هنگامى كه پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شيطان مرا به رنج و عذاب افكنده است. (41) |
وَ وَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَ ذِكْرَي لِأُولِي الْأَلْبَابِ (ص: 43) و خانوادهاش را به او بخشيديم، و همانند آنها را بر آنان افزوديم، تا رحمتى از سوى ما باشد و تذكّرى براى انديشمندان. (43) |
وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثَاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لاَ تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرَاً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (ص: 44) (و به او گفتيم:) بستهاى از ساقههاى گندم (يا مانند آن) را برگير و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را مشكن! ما او را شكيبا يافتيم چه بنده خوبى كه بسيار بازگشتكننده (به سوى خدا) بود! (44) |
وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبصَارِ (ص: 45) و به خاطر بياور بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را، صاحبان دستها (ى نيرومند) و چشمها (ى بينا)! (45) |
إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَي الدَّارِ (ص: 46) ما آنها را با خلوص ويژهاى خالص كرديم، و آن يادآورى سراى آخرت بود! (46) |
وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ (ص: 47) و آنها نزد ما از برگزيدگان و نيكانند! (47) |
إِنَّ هَذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ مِنْ نَفَادٍ (ص: 54) اين روزى ما است كه هرگز آن را پايانى نيست! (54) |
قَالُوا بَلْ أَنْتُمْ لاَ مَرْحَبَاً بِكُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا فَبِئْسَ الْقَرَارُ (ص: 60) آنها (به رؤساى خود) مىگويند: «بلكه خوشامد بر شما مباد كه اين عذاب را شما براى ما فراهم ساختيد! چه بد قرارگاهى است اينجا!» (60) |
قَالُوا رَبَّنَا مَنْ قَدَّمَ لَنَا هَذَا فَزِدْهُ عَذَابَاً ضِعْفَاً فِي النَّارِ (ص: 61) (سپس) مىگويند: «پروردگارا! هر كس اين عذاب را براى ما فراهم ساخته، عذابى مضاعف در آتش بر او بيفزا!» (61) |
وَ قَالُوا مَا لَنَا لاَ نَرَي رِجَالاً كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ (ص: 62) آنها مىگويند: «چرا مردانى را كه ما از اشرار مىشمرديم (در اينجا، در آتش دوزخ) نمىبينيم؟! (62) |
إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللهَ مُخْلِصَاً لَهُ الدِّينَ (زمر: 2) ما اين كتاب را بحقّ بر تو نازل كرديم پس خدا را پرستش كن و دين خود را براى او خالص گردان! (2) |
أَلاَ لِاللهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونَا إِلَي اللهِ زُلْفَي إِنَّ اللهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللهَ لاَ يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ (زمر: 3) آگاه باشيد كه دين خالص از آن خداست، و آنها كه غير خدا را اولياى خود قرار دادند و دليلشان اين بود كه: «اينها را نمىپرستيم مگر بخاطر اينكه ما را به خداوند نزديك كنند»، خداوند روز قيامت ميان آنان در آنچه اختلاف داشتند داورى مىكند خداوند آن كس را كه دروغگو و كفرانكننده است هرگز هدايت نمىكند! (3) |
إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَي فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَ مَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ (زمر: 41) ما اين كتاب (آسمانى) را براى مردم بحق بر تو نازل كرديم هر كس هدايت را پذيرد به نفع خود اوست و هر كس گمراهى را برگزيند، تنها به زيان خود گمراه مىگردد و تو مأمور اجبار آنها به هدايت نيستى. (41) |
فَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَي عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ (زمر: 49) هنگامى كه انسان را زيانى رسد، ما را (براى حلّ مشكلش) مىخواند سپس هنگامى كه از جانب خود به او نعمتى دهيم، مىگويد: «اين نعمت را بخاطر كاردانى خودم به من دادهاند» ولى اين وسيله آزمايش (آنها) است، امّا بيشترشان نمىدانند. (49) |
وَ قَالُوا الْحَمْدُ لِاللهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ (زمر: 74) آنها مىگويند: «حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه به وعده خويش درباره ما وفا كرد و زمين (بهشت) را ميراث ما قرار داد كه هر جا را بخواهيم منزلگاه خود قرار دهيم چه نيكوست پاداش عمل كنندگان!» (74) |
الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْمَاً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَ قِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ (غافر: 7) فرشتگانى كه حاملان عرشند و آنها كه گرداگرد آن (طواف مىكنند) تسبيح و حمد پروردگارشان را مىگويند و به او ايمان دارند و براى مؤمنان استغفار مىكنند (و مى گويند:) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چيز را فراگرفته است پس كسانى را كه توبه كرده و راه تو را پيروى مىكنند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار! (7) |
رَبَّنَا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّيِّاتِهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (غافر: 8) پروردگارا! آنها را در باغهاى جاويدان بهشت كه به آنها وعده فرمودهاى وارد كن، همچنين از پدران و همسران و فرزندانشان هر كدام كه صالح بودند، كه تو توانا و حكيمى! (8) |
قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَي خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ (غافر: 11) آنها مىگويند: «پروردگارا! ما را دو بار ميراندى و دو بار زنده كردى اكنون به گناهان خود معترفيم آيا راهى براى خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد؟» (11) |
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَي بِآيَاتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُبِينٍ (غافر: 23) ما موسى را با آيات خود و دليل روشن فرستاديم ... (23) |
فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا اقْتُلُوا أَبْنَاءَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ وَاسْتَحْيُوا نِسَاءَهُمْ وَ مَا كَيْدُ الْكَافِرِينَ إِلاَّ فِي ضَلاَلٍ (غافر: 25) و هنگامى كه حقّ را از سوى ما براى آنها آورد، گفتند: «پسران كسانى را كه با موسى ايمان آوردهاند بكشيد و زنانشان را (براى اسارت و خدمت) زنده بگذاريد!» امّا نقشه كافران جز در گمراهى نيست (و نقش بر آب مىشود). (25) |
يَا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ يَنْصُرُنَا مِنْ بَأْسِ اللهِ إِنْ جَاءَنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلاَّ مَا أَرَي وَ مَا أَهْدِيكُمْ إِلاَّ سَبِيلَ الرَّشَادِ (غافر: 29) اى قوم من! امروز حكومت از آن شماست و در اين سرزمين پيروزيد اگر عذاب خدا به سراغ ما آيد، چه كسى ما را يارى خواهد كرد؟!» فرعون گفت: «من جز آنچه را معتقدم به شما ارائه نمىدهم، و شما را جز به راه صحيح راهنمايى نمىكنم! (دستور، همان قتل موسى است!)» (29) |
لاَ جَرَمَ أَنَّ مَا تَدْعُونَنِي إِلَيْهِ لَيْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيَا وَ لاَ فِي الْآخِرَةِ وَ أَنَّ مَرَدَّنَا إِلَي اللهِ وَ أَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ (غافر: 43) قطعاً آنچه مرا بسوى آن مىخوانيد، نه دعوت (و حاكميّتى) در دنيا دارد و نه در آخرت و تنها بازگشت ما در قيامت بسوى خداست و مسرفان اهل آتشند! (43) |
وَ إِذْ يَتَحَاجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعَاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصِيبَاً مِنَ النَّارِ (غافر: 47) به خاطر بياور هنگامى را كه در آتش دوزخ با هم محاجّه مىكنند ضعيفان به مستكبران مىگويند: «ما پيرو شما بوديم، آيا شما (امروز) سهمى از آتش را بجاى ما پذيرا مىشويد؟!» (47) |
قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُلٌّ فِيهَا إِنَّ اللهَ قَدْ حَكَمَ بَيْنَ الْعِبَادِ (غافر: 48) مستكبران مىگويند: «ما همگى در آن هستيم، زيرا خداوند در ميان بندگانش (بعدالت) حكم كرده است!» (48) |
وَ قَالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْمَاً مِنَ الْعَذَابِ (غافر: 49) و آنها كه در آتشند به مأموران دوزخ مىگويند: «از پروردگارتان بخواهيد يك روز عذاب را از ما بردارد!» (49) |
إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ (غافر: 51) ما به يقين پيامبران خود و كسانى را كه ايمان آوردهاند، در زندگى دنيا و (در آخرت) روزى كه گواهان به پا مىخيزند يارى مىدهيم! (51) |
الَّذِينَ كَذَّبُوا بِالْكِتَابِ وَ بِمَا أَرْسَلْنَا بِهِ رُسُلَنَا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (غافر: 70) همان كسانى كه كتاب (آسمانى) و آنچه رسولان خود را بدان فرستادهايم تكذيب كردند امّا بزودى (نتيجه كار خود را) مىدانند! (70) |
مِنْ دُونِ اللهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَلْ لَمْ نَكُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَيْءً كَذَلِكَ يُضِلُّ اللهُ الْكَافِرِينَ (غافر: 74) همان معبودهايى را كه جز خدا پرستش مىكرديد؟!» آنها مىگويند: «همه از نظر ما پنهان و گم شدند بلكه ما اصلًا پيش از اين چيزى را پرستش نمىكرديم»! اين گونه خداوند كافران را گمراه مىسازد! (74) |
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ فَإِنْ مَا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ (غافر: 77) پس (اى پيامبر) صبر كن كه وعده خدا حقّ است و هر گاه قسمتى از مجازاتهايى را كه به آنها وعده دادهايم در حال حياتت به تو ارائه دهيم، يا تو را (پيش از آن) از دنيا ببريم (مهمّ نيست) چرا كه همه آنان را تنها بسوى ما باز مىگردانند! (77) |
فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ (غافر: 84) هنگامى كه عذاب (شديد) ما را ديدند گفتند: «هم اكنون به خداوند يگانه ايمان آورديم و به معبودهايى كه همتاى او مىشمرديم كافر شديم!» (84) |
فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبَادِهِ وَ خَسِرَ هُنَالِكَ الْكَافِرُونَ (غافر: 85) امّا هنگامى كه عذاب ما را مشاهده كردند، ايمانشان براى آنها سودى نداشت! اين سنّت خداوند است كه همواره در ميان بندگانش اجرا شده، و آنجا كافران زيانكار شدند! (85) |
وَ قَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَ فِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَ مِنْ بَيْنِنَا وَ بَيْنِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ (فصلت: 5) آنها گفتند: «قلبهاى ما نسبت به آنچه ما را به آن دعوت مىكنى در پوششهايى قرار گرفته و در گوشهاى ما سنگينى است، و ميان ما و تو حجابى وجود دارد پس تو بدنبال عمل خود باش، ما هم براى خود عمل مىكنيم!» (5) |
إِذْ جَاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ أَنْ لاَ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللهَ قَالُوا لَوْ شَاءَ رَبُّنَا لَأََنْزَلَ مَلاَئِكَةً فَإِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ (فصلت: 14) در آن هنگام كه رسولان از پيش رو و پشت سر (و از هر سو) به سراغشان آمدند (و آنان را دعوت كردند) كه جز خدا را نپرستيد آنها گفتند: «اگر پروردگار ما مىخواست فرشتگانى نازل مىكرد از اين رو ما به آنچه شما مبعوث به آن هستيد كافريم!» (14) |
فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ قَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ (فصلت: 15) امّا قوم عاد بناحق در زمين تكبّر ورزيدند و گفتند: «چه كسى از ما نيرومندتر است؟!» آيا نمىدانستند خداوندى كه آنان را آفريده از آنها قويتر است؟ و (به خاطر اين پندار) پيوسته آيات ما را انكار مىكردند. (15) |
وَ قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُمْ عَلَيْنَا قَالُوا أَنْطَقَنَا اللهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَ هُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (فصلت: 21) آنها به پوستهاى تنشان مىگويند: «چرا بر ضدّ ما گواهى داديد؟!» آنها جواب مىدهند: «همان خدايى كه هر موجودى را به نطق درآورده ما را گويا ساخته و او شما را نخستين بار آفريد، و بازگشتتان بسوى اوست! (21) |
ذَلِكَ جَزَاءُ أَعْدَاءِ اللهِ النَّارُ لَهُمْ فِيهَا دَارُ الْخُلْدِ جَزَاءً بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ (فصلت: 28) اين آتش كيفر دشمنان خدا است، سراى جاويدشان در آن خواهد بود، كيفرى است بخاطر اينكه آيات ما را انكار مىكردند. (28) |
وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا رَبَّنَا أَرِنَا الَّذَيْنِ أَضَلاَّنَا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا لِيَكُونَا مِنَ الْأَسْفَلِينَ (فصلت: 29) كافران گفتند: «پروردگارا! آنهايى كه از جنّ و انس ما را گمراه كردند به ما نشان ده تا زير پاى خود نهيم (و لگدمالشان كنيم) تا از پست ترين مردم باشند!» (29) |
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةُ أَنْ لاَ تَخَافُوا وَ لاَ تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (فصلت: 30) به يقين كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداوند يگانه است!» سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند كه: «نترسيد و غمگين مباشيد، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى كه به شما وعده داده شده است! (30) |
إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لاَ يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا أَفَمَنْ يُلْقَي فِي النَّارِ خَيْرٌ أَمْ مَنْ يَأْتِي آمِنَاً يَوْمَ الْقِيَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (فصلت: 40) كسانى كه آيات ما را تحريف مىكنند بر ما پوشيده نخواهند بود! آيا كسى كه در آتش افكنده مىشود بهتر است يا كسى كه در نهايت امن و امان در قيامت به عرصه محشر مىآيد؟! هر كارى مىخواهيد بكنيد، او به آنچه انجام مىدهيد بيناست! (40) |
إِلَيْهِ يُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ مَا تَخْرُجُ مِنْ ثَمَرَاتٍ مِنْ أَكْمَامِهَا وَ مَا تَحْمِلُ مِنْ أُنْثَي وَ لاَ تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ يَوْمَ يُنَادِيهِمْ أَيْنَ شُرَكَائِي قَالُوا آذَنَّاكَ مَا مِنَّا مِنْ شَهِيدٍ (فصلت: 47) علم به قيامت (و لحظه وقوع آن) تنها به خدا بازمىگردد هيچ ميوهاى از غلاف خود خارج نمىشود، و هيچ زنى باردار نمىگردد و وضع حمل نمىكند مگر به علم او و آن روز كه آنها را ندا مىدهد (و مىگويد:) كجايند شريكانى كه براى من مىپنداشتيد؟! مىگويند: « (پروردگارا!) ما عرضه داشتيم كه هيچ گواهى بر گفته خود نداريم!» (47) |
وَ لَئِنْ أَذَقْنَاهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هَذَا لِي وَ مَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلَي رَبِّي إِنَّ لِي عِنْدَهُ لَلْحُسْنَي فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِمَا عَمِلُوا وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ (فصلت: 50) و هر گاه او را رحمتى از سوى خود بعد از ناراحتى كه به او رسيده بچشانيم مىگويد: «اين بخاطر شايستگى و استحقاق من بوده، و گمان نمىكنم قيامت برپا شود و (بفرض كه قيامتى باشد،) هر گاه بسوى پروردگارم بازگردانده شوم، براى من نزد او پاداشهاى نيك است. ما كافران را از اعمالى كه انجام دادهاند (بزودى) آگاه خواهيم كرد و از عذاب شديد به آنها مىچشانيم. (50) |
سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (فصلت: 53) به زودى نشانههاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مىدهيم تا براى آنان آشكار گردد كه او حق است آيا كافى نيست كه پروردگارت بر همه چيز شاهد و گواه است؟! (53) |
فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَ لاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللهُ مِنْ كِتَابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللهُ رَبُّنَا وَ رَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَ لَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لاَ حُجَّةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمُ اللهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ (شوري: 15) پس به همين خاطر تو نيز آنان را به سوى اين آيين واحد الهى دعوت كن و آن چنان كه مأمور شدهاى استقامت نما، و از هوى و هوسهاى آنان پيروى مكن، و بگو: «به هر كتابى كه خدا نازل كرده ايمان آوردهام و مأمورم در ميان شما عدالت كنم خداوند پروردگار ما و شماست نتيجه اعمال ما از آن ما است و نتيجه اعمال شما از آن شما، خصومت شخصى در ميان ما نيست و خداوند ما و شما را در يك جا جمع مىكند، و بازگشت (همه) به سوى اوست!» (15) |
وَ يَعْلَمَ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِنَا مَا لَهُمْ مِنْ مَحِيصٍ (شوري: 35) كسانى كه در آيات ما مجادله مىكنند بدانند هيچ گريزگاهى ندارند! (35) |
فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلَنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظَاً إِنْ عَلَيْكَ إِلاَّ الْبَلاَغُ وَ إِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسَانَ كَفُورٌ (شوري: 48) و اگر روىگردان شوند (غمگين مباش)، ما تو را حافظ آنان (و مأمور اجبارشان) قرار ندادهايم وظيفه تو تنها ابلاغ رسالت است! و هنگامى كه ما رحمتى از سوى خود به انسان بچشانيم به آن دلخوش مىشود، و اگر بلايى بخاطر اعمالى كه انجام دادهاند به آنها رسد (به كفران مىپردازند)، چرا كه انسان بسيار كفرانكننده است! (48) |
وَ كَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحَاً مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَ لاَ الْإِيمَانُ وَ لَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورَاً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (شوري: 52) همان گونه (كه بر پيامبران پيشين وحى فرستاديم) بر تو نيز روحى را بفرمان خود وحى كرديم تو پيش از اين نمىدانستى كتاب و ايمان چيست (و از محتواى قرآن آگاه نبودى) ولى ما آن را نورى قرار داديم كه بوسيله آن هر كس از بندگان خويش را بخواهيم هدايت مىكنيم و تو مسلّماً به سوى راه راست هدايت مىكنى. (52) |
إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنَاً عَرَبِيَّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (زخرف: 3) كه ما آن را قرآنى فصيح و عربى قرار داديم، شايد شما (آن را) درك كنيد! (3) |
وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ (زخرف: 4) و آن در «أمّ الكتاب» [لوح محفوظ] نزد ما بلندپايه و استوار است! (4) |
لِتَسْتَوُوا عَلَي ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ (زخرف: 13) تا بر پشت آنها بخوبى قرار گيريد سپس هنگامى كه بر آنها سوار شديد، نعمت پروردگارتان را متذكّر شويد و بگوييد: «پاك و منزّه است كسى كه اين را مسخّر ما ساخت، و گر نه ما توانايى تسخير آن را نداشتيم (13) |
وَ إِنَّا إِلَي رَبِّنَا لَمُنْقَلِبُونَ (زخرف: 14) و ما به سوى پروردگارمان بازمىگرديم!» (14) |
بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَي أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلَي آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ (زخرف: 22) بلكه آنها مىگويند: «ما نياكان خود را بر آئينى يافتيم، و ما نيز به پيروى آنان هدايت يافتهايم.» (22) |
وَ كَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَي أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلَي آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ (زخرف: 23) و اين گونه در هيچ شهر و ديارى پيش از تو پيامبر انذاركنندهاى نفرستاديم مگر اينكه ثروتمندان مست و مغرور آن گفتند: «ما پدران خود را بر آئينى يافتيم و به آثار آنان اقتدا مىكنيم.» (23) |
قَالَ أَوَ لَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدَي مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آبَاءَكُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ (زخرف: 24) (پيامبرشان) گفت: «آيا اگر من آيينى هدايتبخشتر از آنچه پدرانتان را بر آن يافتيد آورده باشم (باز هم انكار مىكنيد)؟!» گفتند: « (آرى،) ما به آنچه شما به آن فرستاده شدهايد كافريم!» (24) |
وَ لَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ كَافِرُونَ (زخرف: 30) هنگامى كه حق به سراغشان آمد گفتند: «اين سحر است، و ما نسبت به آن كافريم»! (30) |
حَتَّي إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ (زخرف: 38) تا زمانى كه (در قيامت) نزد ما حاضر شود مىگويد: اى كاش ميان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود چه بد همنشينى بودى! (38) |
فَإِنْ مَا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ (زخرف: 41) و هر گاه تو را از ميان آنها ببريم، حتماً از آنان انتقام خواهيم گرفت (41) |
أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدْنَاهُمْ فَإِنَّا عَلَيْهِمْ مُقْتَدِرُونَ (زخرف: 42) يا اگر (زنده بمانى و) و آنچه را (از عذاب) به آنان وعده دادهايم به تو نشان دهيم، باز ما بر آنها مسلّطيم! (42) |
وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ (زخرف: 45) از رسولانى كه پيش از تو فرستاديم بپرس: آيا غير از خداوند رحمان معبودانى براى پرستش قرار داديم؟! (45) |
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَي بِآيَاتِنَا إِلَي فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ فَقَالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ (زخرف: 46) ما موسى را با آيات خود به سوى فرعون و درباريان او فرستاديم (موسى به آنها) گفت: «من فرستاده پروردگار جهانيانم» (46) |
فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِآيَاتِنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَضْحَكُونَ (زخرف: 47) ولى هنگامى كه او آيات ما را براى آنها آورد، به آن مىخنديدند! (47) |
وَ قَالُوا يَا أَيُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِنْدَكَ إِنَّنَا لَمُهْتَدُونَ (زخرف: 49) (وقتى گرفتار بلا مىشدند مى) گفتند: «اى ساحر! پروردگارت را به عهدى كه با تو كرده بخوان (تا ما را از اين بلا برهاند) كه ما هدايت خواهيم يافت (و ايمان مىآوريم)!» (49) |
فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ (زخرف: 55) امّا هنگامى كه ما را به خشم آوردند، از آنها انتقام گرفتيم و همه را غرق كرديم. (55) |
وَ قَالُوا أَآلِهَتُنَا خَيْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلاَّ جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ (زخرف: 58) و گفتند: «آيا خدايان ما بهترند يا او [مسيح]؟! (اگر معبودان ما در دوزخند، مسيح نيز در دوزخ است، چرا كه معبود واقع شده)!» ولى آنها اين مثل را جز از طريق جدال (و لجاج) براى تو نزدند آنان گروهى كينهتوز و پرخاشگرند! (58) |
الَّذِينَ آمَنُوا بِآيَاتِنَا وَ كَانُوا مُسْلِمِينَ (زخرف: 69) همان كسانى كه به آيات ما ايمان آوردند و تسليم بودند. (69) |
وَ نَادَوْا يَا مَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ قَالَ إِنَّكُمْ مَاكِثُونَ (زخرف: 77) آنها فرياد مىكشند: «اى مالك دوزخ! (اى كاش) پروردگارت ما را بميراند (تا آسوده شويم)!» مىگويد: «شما در اين جا ماندنى هستيد!» (77) |
أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرَاً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ (زخرف: 79) بلكه آنها تصميم محكم بر توطئه گرفتند ما نيز اراده محكمى (درباره آنها) داريم! (79) |
أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لاَ نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْوَاهُمْ بَلَي وَ رُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ (زخرف: 80) آيا آنان مىپندارند كه ما اسرار نهانى و سخنان درگوشى آنان را نمىشنويم؟ آرى، رسولان (و فرشتگان) ما نزد آنها هستند و مىنويسند! (80) |
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ (دخان: 3) كه ما آن را در شبى پر بركت نازل كرديم ما همواره انذاركننده بودهايم! (3) |
أَمْرَاً مِنْ عِنْدِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ (دخان: 5) (آرى، نزول قرآن) فرمانى بود از سوى ما ما (محمد (ص) را) فرستاديم! (5) |
رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ (دخان: 12) (مىگويند:) پروردگارا! عذاب را از ما برطرف كن كه ايمان مىآوريم. (12) |
إِنَّا كَاشِفُوا الْعَذَابِ قَلِيلاً إِنَّكُمْ عَائِدُونَ (دخان: 15) ما عذاب را كمى برطرف مىسازيم، ولى باز به كارهاى خود بازمىگرديد! (15) |
يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَي إِنَّا مُنْتَقِمُونَ (دخان: 16) (ما از آنها انتقام مىگيريم) در آن روز كه آنها را با قدرت خواهيم گرفت آرى ما انتقام گيرندهايم! (16) |
إِنْ هِيَ إِلاَّ مَوْتَتُنَا الْأُولَي وَ مَا نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ (دخان: 35) «مرگ ما جز همان مرگ اول نيست و هرگز برانگيخته نخواهيم شد! (35) |
فَأْتُوا بِآبَائِنَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (دخان: 36) اگر راست مىگوييد پدران ما را (زنده كنيد و) بياوريد (تا گواهى دهند)!» (36) |
وَ إِذَا عَلِمَ مِنْ آيَاتِنَا شَيْءً اتَّخَذَهَا هُزُوَاً أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ (جاثيه: 9) و هر گاه از بعضى آيات ما آگاه شود، آن را به باد استهزا مىگيرد براى آنان عذاب خواركنندهاى است! (9) |
وَ قَالُوا مَا هِيَ إِلاَّ حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَ نَحْيَا وَ مَا يُهْلِكُنَا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ مَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ (جاثيه: 24) آنها گفتند: «چيزى جز همين زندگى دنياى ما در كار نيست گروهى از ما مىميرند و گروهى جاى آنها را مىگيرند و جز طبيعت و روزگار ما را هلاك نمىكند!» آنان به اين سخن كه مىگويند علمى ندارند، بلكه تنها حدس مىزنند (و گمانى بىپايه دارند)! (24) |
وَ إِذَا تُتْلَي عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ مَا كَانَ حُجَّتَهُمْ إِلاَّ أَنْ قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (جاثيه: 25) و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنها خوانده مىشود، دليلى در برابر آن ندارند جز اينكه مىگويند: «اگر راست مىگوييد پدران ما را (زنده كنيد) و بياوريد (تا گواهى دهند)!» (25) |
هَذَا كِتَابُنَا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (جاثيه: 29) اين كتاب ما است كه بحق با شما سخن مىگويد (و اعمال شما را بازگو مىكند) ما آنچه را انجام مىداديد مىنوشتيم! (29) |
وَ إِذَا تُتْلَي عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ (احقاف: 7) هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان خوانده مىشود، كافران در برابر حقّى كه براى آنها آمده مىگويند: «اين سحرى آشكار است!» (7) |
وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كَانَ خَيْرَاً مَا سَبَقُونَا إِلَيْهِ وَ إِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هَذَا إِفْكٌ قَدِيمٌ (احقاف: 11) كافران درباره مؤمنان چنين گفتند: «اگر (اسلام) چيز خوبى بود، هرگز آنها (در پذيرش آن) بر ما پيشى نمىگرفتند!» و چون خودشان بوسيله آن هدايت نشدند مىگويند: «اين يك دروغ قديمى است!» (11) |
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ (احقاف: 13) كسانى كه گفتند: «پروردگار ما اللَّه است»، سپس استقامت كردند، نه ترسى براى آنان است و نه اندوهگين مىشوند. (13) |
قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَأْفِكَنَا عَنْ آلِهَتِنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (احقاف: 22) آنها گفتند: «آيا آمدهاى كه ما را (با دروغهايت) از معبودانمان بازگردانى؟! اگر راست مىگويى عذابى را كه به ما وعده مىدهى بياور!» (22) |
فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضَاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ قَالُوا هَذَا عَارِضٌ مُمْطِرُنَا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيمٌ (احقاف: 24) هنگامى كه آن (عذاب الهى) را بصورت ابر گستردهاى ديدند كه بسوى درّهها و آبگيرهاى آنان در حركت است (خوشحال شدند) گفتند: «اين ابرى است كه بر ما مىبارد!» (ولى به آنها گفته شد:) اين همان چيزى است كه براى آمدنش شتاب مىكرديد، تندبادى است (وحشتناك) كه عذاب دردناكى در آن است! (24) |
قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابَاً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَي مُصَدِّقَاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَي الْحَقِّ وَ إِلَي طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ (احقاف: 30) گفتند: «اى قوم ما! ما كتابى را شنيديم كه بعد از موسى نازل شده، هماهنگ با نشانههاى كتابهاى پيش از آن، كه به سوى حقّ و راه راست هدايت مىكند. (30) |
يَا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِيَ اللهِ وَ آمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُجِرْكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ (احقاف: 31) اى قوم ما! دعوت كننده الهى را اجابت كنيد و به او ايمان آوريد تا گناهانتان را ببخشد و شما را از عذابى دردناك پناه دهد! (31) |
وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَي النَّارِ أَلَيْسَ هَذَا بِالْحَقِّ قَالُوا بَلَي وَ رَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ (احقاف: 34) روزى را به ياد آور كه كافران را بر آتش عرضه مىدارند (و به آنها گفته مىشود:) آيا اين حقّ نيست؟! مىگويند: «آرى، به پروردگارمان سوگند (كه حقّ است)!» (در اين هنگام خداوند) مىگويد: «پس عذاب را بخاطر كفرتان بچشيد!» (34) |
إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحَاً مُبِينَاً (فتح: 1) ما براى تو پيروزى آشكارى فراهم ساختيم! ... (1) |
إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدَاً وَ مُبَشِّرَاً وَ نَذِيرَاً (فتح: 8) به يقين ما تو را گواه (بر اعمال آنها) و بشارتدهنده و بيمدهنده فرستاديم، (8) |
سَيَقُولُ لَكَ الْمُـخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَ أَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللهِ شَيْءً إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرَّاً أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعَاً بَلْ كَانَ اللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرَاً (فتح: 11) بزودى متخلّفان از اعراب باديهنشين (عذرتراشى كرده) مىگويند: « (حفظ) اموال و خانوادههاى ما، ما را به خود مشغول داشت (و نتوانستيم در سفر حديبيه تو را همراهى كنيم)، براى ما طلب آمرزش كن!» آنها به زبان خود چيزى مىگويند كه در دل ندارند! بگو: «چه كسى مىتواند در برابر خداوند از شما دفاع كند هر گاه زيانى براى شما بخواهد، و يا اگر نفعى اراده كند (مانع گردد)؟! و خداوند به همه كارهايى كه انجام مىدهيد آگاه است!» (11) |
وَ مَنْ لَمْ يؤْمِنْ بِاللهِ وَ رَسُولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَعِيرَاً (فتح: 13) آن كس كه به خدا و پيامبرش ايمان نياورده (سرنوشتش دوزخ است)، چرا كه ما براى كافران آتش فروزان آماده كردهايم! (13) |
سَيَقُولُ الْمُـخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلَي مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلاَمَ اللهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونَا كَذَلِكُمْ قَالَ اللهُ مِنْ قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا بَلْ كَانُوا لاَ يَفْقَهُونَ إِلاَّ قَلِيلاً (فتح: 15) هنگامى كه شما براى به دست آوردن غنايمى حركت كنيد، متخلّفان (حديبيه) مىگويند: «بگذاريد ما هم در پى شما بيائيم، آنها مىخواهند كلام خدا را تغيير دهند بگو: «هرگز نبايد بدنبال ما بياييد اين گونه خداوند از قبل گفته است!» آنها به زودى مىگويند: «شما نسبت به ما حسد مىورزيد!» ولى آنها جز اندكى نمىفهمند! (15) |
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثَي وَ جَعَلْنَاكُمْ شُعُوبَاً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (حجرات: 13) اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد (اينها ملاك امتياز نيست،) گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست خداوند دانا و آگاه است! (13) |
قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ (ق: 4) ولى ما مىدانيم آنچه را زمين از بدن آنها مىكاهد و نزد ما كتابى است كه همه چيز در آن محفوظ است! (4) |
قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَ لَكِنْ كَانَ فِي ضَلاَلٍ بَعِيدٍ (ق: 27) و همنشينش (از شياطين) مىگويد: «پروردگارا! من او را به طغيان وانداشتم، لكن او خود در گمراهى دور و درازى بود!» (27) |
لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ فِيهَا وَ لَدَيْنَا مَزِيدٌ (ق: 35) هر چه بخواهند در آنجا براى آنها هست، و نزد ما نعمتهاى بيشترى است (كه به فكر هيچ كس نمىرسد)! (35) |
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ مَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ (ق: 38) ما آسمانها و زمين و آنچه را در ميان آنهاست در شش روز [شش دوران] آفريديم، و هيچ گونه رنج و سختى به ما نرسيد! (با اين حال چگونه زنده كردن مُردگان براى ما مشكل است؟!) (38) |
إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي وَ نُمِيتُ وَ إِلَيْنَا الْمَصِيرُ (ق: 43) ماييم كه زنده مىكنيم و مىميرانيم، و بازگشت تنها بسوى ماست! (43) |
يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعَاً ذَلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ (ق: 44) روزى كه زمين به سرعت از روى آنها شكافته مىشود و (از قبرها) خارج مىگردند و اين جمع كردن براى ما آسان است! (44) |
قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَي قَوْمٍ مُجْرِمِينَ (ذاريات: 32) گفتند: «ما به سوى قوم مجرمى فرستاده شدهايم ... (32) |
وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْيْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ (ذاريات: 47) و ما آسمان را با قدرت بنا كرديم، و همواره آن را وسعت مىبخشيم! (47) |
قَالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشْفِقِينَ (طور: 26) مىگويند: «ما در ميان خانواده خود ترسان بوديم (مبادا گناهان آنها دامن ما را بگيرد)! (26) |
فَمَنَّ اللهُ عَلَيْنَا وَ وَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ (طور: 27) امّا خداوند بر ما منّت نهاد و از عذاب كشنده ما را حفظ كرد! (27) |
إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ (طور: 28) ما از پيش او را مىخوانديم (و مىپرستيديم)، كه اوست نيكوكار و مهربان!» (28) |
وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ (طور: 48) در راه ابلاغ حكم پروردگارت صبر و استقامت كن، چرا كه تو در حفاظت كامل ما قرار دارى! و هنگامى كه برمىخيزى پروردگارت را تسبيح و حمد گوى! (48) |
فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّي عَنْ ذِكْرِنَا وَ لَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا (نجم: 29) حال كه چنين است از كسى كه از ياد ما روى مىگرداند و جز زندگى مادى دنيا را نمىطلبد، اعراض كن! (29) |
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَ قَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ (قمر: 9) پيش از آنها قوم نوح تكذيب كردند، (آرى) بنده ما (نوح) را تكذيب كرده و گفتند: «او ديوانه است!» و (با انواع آزارها از ادامه رسالتش) بازداشته شد. (9) |
تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا جَزَاءً لِمَنْ كَانَ كُفِرَ (قمر: 14) مركبى كه زير نظر ما حركت مىكرد! اين كيفرى بود براى كسانى كه (به او) كافر شده بودند! (14) |
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحَاً صَرْصَرَاً فِي يَوْمٍ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ (قمر: 19) ما تندباد وحشتناك و سردى را در يك روز شوم مستمر بر آنان فرستاديم ... (19) |
فَقَالُوا أَبَشَرَاً مِنَّا وَاحِدَاً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذَاً لَفِي ضَلاَلٍ وَ سُعُرٍ (قمر: 24) و گفتند: «آيا ما از بشرى از جنس خود پيروى كنيم؟! اگر چنين كنيم در گمراهى و جنون خواهيم بود! (24) |
أَأُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ (قمر: 25) آيا از ميان ما تنها بر او وحى نازل شده؟! نه، او آدم بسيار دروغگوى هوسبازى است! (25) |
إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ (قمر: 27) ما «ناقه» را براى آزمايش آنها مىفرستيم در انتظار پايان كار آنان باش و صبر كن! (27) |
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُـحْتَظِرِ (قمر: 31) ما فقط يك صيحه [صاعقه عظيم] بر آنها فرستاديم و بدنبال آن همگى بصورت گياه خشكى درآمدند كه صاحب چهارپايان (در آغل) جمعآورى مىكند! (31) |
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ حَاصِبَاً إِلاَّ آلَ لُوطٍ نَجَّيْنَاهُمْ بِسَحَرٍ (قمر: 34) ما بر آنها تندبادى كه ريگها را به حركت درمىآورد فرستاديم (و همه را هلاك كرديم)، جز خاندان لوط را كه سحرگاهان نجاتشان داديم! (34) |
نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنَا كَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ شَكَرَ (قمر: 35) اين نعمتى بود از ناحيه ما اين گونه هر كسى را كه شكر كند پاداش مىدهيم! (35) |
وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنَا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ (قمر: 36) او آنها را از مجازات ما بيم داد، ولى بر آنها اصرار بر مجادله و القاى شكّ داشتند! (36) |
كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كُلِّهَا فَأَخَذْنَاهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُقْتَدِرٍ (قمر: 42) امّا آنها همه آيات ما را تكذيب كردند، و ما آنها را گرفتيم و مجازات كرديم، گرفتن شخصى قدرتمند و توانا! (42) |
إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ (قمر: 49) البته ما هر چيز را به اندازه آفريديم! (49) |
وَ مَا أَمْرُنَا إِلاَّ وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ (قمر: 50) و فرمان ما يك امر بيش نيست، همچون يك چشم بر هم زدن! (50) |
إِنَّا أَنْشَأْنَاهُنَّ إِنشَاءً (واقعه: 35) ما آنها را آفرينش نوينى بخشيديم، (35) |
وَ كَانُوا يَقُولُونَ أَإِذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَابَاً وَ عِظَامَاً أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (واقعه: 47) و مىگفتند: «هنگامى كه ما مُرديم و خاك و استخوان شديم، آيا برانگيخته خواهيم شد؟! (47) |
أَوَ آبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ (واقعه: 48) يا نياكان نخستين ما (برانگيخته مىشوند)؟!» (48) |
إِنَّا لَمُغْرَمُونَ (واقعه: 66) (بگونهاى كه بگوييد:) براستى ما زيان كردهايم، (66) |
يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَـمِسُوا نُورَاً فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ (حديد: 13) روزى كه مردان و زنان منافق به مؤمنان مىگويند: «نظرى به ما بيفكنيد تا از نور شما پرتوى برگيريم!» به آنها گفته مىشود: «به پشت سر خود بازگرديد و كسب نور كنيد!» در اين هنگام ديوارى ميان آنها زده مىشود كه درى دارد، درونش رحمت است و برونش عذاب! (13) |
وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رُسُلِهِ أُولَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ (حديد: 19) كسانى كه به خدا و رسولانش ايمان آوردند، آنها صدّيقين و شهدا نزد پروردگارشانند براى آنان است پاداش (اعمال) شان و نور (ايمان) شان و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، آنها دوزخيانند. (19) |
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ (حديد: 25) ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حقّ از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند و آهن را نازل كرديم كه در آن نيروى شديد و منافعى براى مردم است، تا خداوند بداند چه كسى او و رسولانش را يارى مىكند بىآنكه او را ببينند خداوند قوىّ و شكستناپذير است! (25) |
ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَي آثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَ قَفَّيْنَا بِعِيسَي ابْنِ مَرْيَمَ وَ آتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ وَ جَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ (حديد: 27) سپس در پى آنان رسولان ديگر خود را فرستاديم، و بعد از آنان عيسى بن مريم را مبعوث كرديم و به او انجيل عطا كرديم، و در دل كسانى كه از او پيروى كردند رأفت و رحمت قرار داديم و رهبانيّتى را كه ابداع كرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بوديم گرچه هدفشان جلب خشنودى خدا بود، ولى حقّ آن را رعايت نكردند از اين رو ما به كسانى از آنها كه ايمان آوردند پاداششان را داديم و بسيارى از آنها فاسقند! (27) |
أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَي ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَ يَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ إِذَا جَاءُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللهُ وَ يَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْلاَ يُعَذِّبُنَا اللهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُ (مجادله: 8) آيا نديدى كسانى را كه از نجوا [سخنان درگوشى] نهى شدند، سپس به كارى كه از آن نهى شده بودند بازمىگردند و براى انجام گناه و تعدّى و نافرمانى رسول خدا به نجوا مىپردازند و هنگامى كه نزد تو مىآيند تو را تحيّتى (و خوشامدى) مىگويند كه خدا به تو نگفته است، و در دل مىگويند: «چرا خداوند ما را بخاطر گفتههايمان عذاب نمىكند؟!» جهنم براى آنان كافى است، وارد آن مىشوند، و چه بد فرجامى است! (8) |
وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَ لاَ تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلاًّ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ (حشر: 10) (همچنين) كسانى كه بعد از آنها [بعد از مهاجران و انصار] آمدند و مىگويند: «پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشى گرفتند بيامرز، و در دلهايمان حسد و كينهاى نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحيمى!» (10) |
قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَ بَدَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغَضاءُ أَبَدَاً حَتَّي تُؤْمِنُوا بِاللهِ وَحْدَهُ إِلاَّ قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأََسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَ مَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ (ممتحنه: 4) براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او بودند وجود داشت، در آن هنگامى كه به قوم (مشرك) خود گفتند: «ما از شما و آنچه غير از خدا مىپرستيد بيزاريم ما نسبت به شما كافريم و ميان ما و شما عداوت و دشمنى هميشگى آشكار شده است تا آن زمان كه به خداى يگانه ايمان بياوريد!- جز آن سخن ابراهيم كه به پدرش [عمويش آزر] گفت (و وعده داد) كه براى تو آمرزش طلب مىكنم، و در عين حال در برابر خداوند براى تو مالك چيزى نيستم (و اختيارى ندارم)!- پروردگارا! ما بر تو توكّل كرديم و به سوى تو بازگشتيم، و همه فرجامها بسوى تو است! (4) |
رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَاغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (ممتحنه: 5) پروردگارا! ما را مايه گمراهى كافران قرار مده، و ما را ببخش، اى پروردگار ما كه تو عزيز و حكيمى!» (5) |
ذَلِكَ بِأَنَّهُ كَانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ يَهْدُونَنَا فَكَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا وَاسْتَغْنَي اللهُ وَاللهُ غَنِيٌّ حمِيدٌ (تغابن: 6) اين بخاطر آن است كه رسولان آنها (پيوسته) با دلايل روشن به سراغشان مىآمدند، ولى آنها (از روى كبر و غرور) گفتند: «آيا بشرهايى (مثل ما) مىخواهند ما را هدايت كنند؟!» از اين رو كافر شدند و روى برگرداندند و خداوند (از ايمان و طاعتشان) بى نياز بود، و خدا غنى و شايسته ستايش است! (6) |
وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ خَالِدِينَ فِيهَا وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ (تغابن: 10) اما كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند اصحاب دوزخند، جاودانه در آن مىمانند، و (سرانجام آنها) سرانجام بدى است! (10) |
وَ أَطِيعُوا اللهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَي رسُولِنَا الْبَلاَغُ الْمُبِينُ (تغابن: 12) اطاعت كنيد خدا را، و اطاعت كنيد پيامبر را و اگر روىگردان شويد، رسول ما جز ابلاغ آشكار وظيفهاى ندارد! (12) |
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَي اللهِ تَوْبَةً نَصُوحَاً عَسَي رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سِيِّئَاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يَوْمَ لاَ يُخْزِي اللهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَي بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمَانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (تحريم: 8) اى كسانى كه ايمان آوردهايد بسوى خدا توبه كنيد، توبهاى خالص اميد است (با اين كار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهايى از بهشت كه نهرها از زير درختانش جارى است وارد كند، در آن روزى كه خداوند پيامبر و كسانى را كه با او ايمان آوردند خوار نمىكند اين در حالى است كه نورشان پيشاپيش آنان و از سوى راستشان در حركت است، و مىگويند: «پروردگارا! نور ما را كامل كن و ما را ببخش كه تو بر هر چيز توانايى!» (8) |
ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَةَ نُوحٍ وَامْرَأَةَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللهِ شَيْءً وَ قِيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ (تحريم: 10) خداوند براى كسانى كه كافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولى به آن دو خيانت كردند و ارتباط با اين دو (پيامبر) سودى به حالشان (در برابر عذاب الهى) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شويد همراه كسانى كه وارد مىشوند!» (10) |
وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَ صَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ كُتُبِهِ وَ كَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ (تحريم: 12) و همچنين به مريم دختر عمران كه دامان خود را پاك نگه داشت، و ما را از روح خود در آن دميديم او كلمات پروردگار و كتابهايش را تصديق كرد و از مطيعان فرمان خدا بود! (12) |
قَالُوا بَلَي قَدْ جَاءَنَا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنَا وَ قُلْنَا مَا نَزَّلَ اللهُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فِي ضَلاَلٍ كَبِيرٍ (ملك: 9) مىگويند: «آرى، بيمدهنده به سراغ ما آمد، ولى ما او را تكذيب كرديم و گفتيم: خداوند هرگز چيزى نازل نكرده، و شما در گمراهى بزرگى هستيد!» (9) |
قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَهْلَكَنِيَ اللهُ وَ مَنْ مَعِيَ أَوْ رَحِمَنَا فَمَنْ يُجِيرُ الْكَافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ (ملك: 28) بگو: «به من خبر دهيد اگر خداوند مرا و تمام كسانى را كه با من هستند هلاك كند، يا مورد ترحّم قرار دهد، چه كسى كافران را از عذاب دردناك پناه مىدهد؟!» (28) |
إِذَا تُتْلَي عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ (قلم: 15) هنگامى كه آيات ما بر او خوانده مىشود مىگويد: «اينها افسانههاى خرافى پيشينيان است!» (15) |
إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ (قلم: 17) ما آنها را آزموديم، همان گونه كه «صاحبان باغ» را آزمايش كرديم، هنگامى كه سوگند ياد كردند كه ميوههاى باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستمندان) بچينند. (17) |
فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ (قلم: 26) هنگامى كه (وارد باغ شدند و) آن را ديدند گفتند: «حقّاً» ما گمراهيم! (26) |
قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ (قلم: 29) گفتند: «منزّه است پروردگار ما، مسلّماً ما ظالم بوديم!» (29) |
قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ (قلم: 31) (و فريادشان بلند شد) گفتند: «واى بر ما كه طغيانگر بوديم! (31) |
عَسَي رَبُّنَا أَنْ يُبْدِلَنَا خَيْرَاً مِنْهَا إِنَّا إِلَي رَبِّنَا رَاغِبُونَ (قلم: 32) اميدواريم پروردگارمان (ما را ببخشد و) بهتر از آن به جاى آن به ما بدهد، چرا كه ما به او علاقهمنديم!» (32) |
أَمْ لَكُمْ أَيْمَانٌ عَلَيْنَا بَالِغَةٌ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَمَا تَحْكُمُونَ (قلم: 39) يا اينكه عهد و پيمان مؤكّد و مستمرّى تا روز قيامت بر ما داريد كه هر چه را حكم كنيد براى شما باشد؟! (39) |
إِنَّا لَمَّا طَغَا الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ (حاقه: 11) و هنگامى كه آب طغيان كرد، ما شما را سوار بر كشتى كرديم، (11) |
وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ (حاقه: 44) اگر او سخنى دروغ بر ما مىبست، (44) |
وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ (حاقه: 49) و ما مىدانيم كه بعضى از شما (آن را) تكذيب مىكنيد! (49) |
كَلاَّ إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِمَّا يَعْلَمُونَ (معارج: 39) هرگز چنين نيست ما آنها را از آنچه خودشان مىدانند آفريدهايم! (39) |
فَلاَ أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ (معارج: 40) سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها كه ما قادريم ... (40) |
إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحَاً إِلَي قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (نوح: 1) ما نوح را به سوى قومش فرستاديم و گفتيم: «قوم خود را انذار كن پيش از آنكه عذاب دردناك به سراغشان آيد!» (1) |
قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنَاً عَجَبَاً (جن: 1) بگو: به من وحى شده است كه جمعى از جنّ به سخنانم گوش فرا دادهاند، سپس گفتهاند: «ما قرآن عجيبى شنيدهايم ... (1) |
يَهْدِي إِلَي الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدَاً (جن: 2) كه به راه راست هدايت مىكند، پس ما به آن ايمان آوردهايم و هرگز كسى را شريك پروردگارمان قرار نمىدهيم! (2) |
وَ أَنَّهُ تَعَالَي جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَ لاَ وَلَدَاً (جن: 3) و اينكه بلند است مقام با عظمت پروردگار ما، و او هرگز براى خود همسر و فرزندى انتخاب نكرده است! (3) |
وَ أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَي اللهِ شَطَطَاً (جن: 4) و اينكه سفيه ما (ابليس) درباره خداوند سخنان ناروا مىگفت! (4) |
وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَي اللهِ كَذِبَاً (جن: 5) و اينكه ما گمان مىكرديم كه انس و جنّ هرگز بر خدا دروغ نمىبندند! (5) |
وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسَاً شَدِيدَاً وَ شُهُبَاً (جن: 8) و اينكه ما آسمان را جستجو كرديم و همه را پر از محافظان قوىّ و تيرهاى شهاب يافتيم! (8) |
وَ أَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَابَاً رَصَدَاً (جن: 9) و اينكه ما پيش از اين به استراق سمع در آسمانها مىنشستيم امّا اكنون هر كس بخواهد استراق سمع كند، شهابى را در كمين خود مىيابد! (9) |
وَ أَنَّا لاَ نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدَاً (جن: 10) و اينكه (با اين اوضاع) ما نمىدانيم آيا اراده شرّى درباره اهل زمين شده يا پروردگارشان خواسته است آنان را هدايت كند؟! (10) |
وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذَلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَدَاً (جن: 11) و اينكه در ميان ما، افرادى صالح و افرادى غير صالحند و ما گروههاى متفاوتى هستيم! (11) |
وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللهَ فِي الْأَرْضِ وَ لَنْ نُعْجِزَهُ هَرَبَاً (جن: 12) و اينكه ما يقين داريم هرگز نمىتوانيم بر اراده خداوند در زمين غالب شويم و نمىتوانيم از (پنجه قدرت) او بگريزيم! (12) |
وَ أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَي آمَنَّا بِهِ فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلاَ يَخَافُ بَخْسَاً وَ لاَ رَهَقَاً (جن: 13) و اينكه ما هنگامى كه هدايت قرآن را شنيديم به آن ايمان آورديم و هر كس به پروردگارش ايمان بياورد، نه از نقصان مىترسد و نه از ظلم! (13) |
وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدَاً (جن: 14) و اينكه گروهى از ما مسلمان و گروهى ظالمند هر كس اسلام را اختيار كند راه راست را برگزيده است، (14) |
إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً (مزمل: 5) چرا كه ما بزودى سخنى سنگين به تو القا خواهيم كرد! (5) |
إِنَّ لَدَيْنَا أَنْكَالاً وَ جَحِيمَاً (مزمل: 12) كه نزد ما غل و زنجيرها و (آتش) دوزخ است، (12) |
إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُولاً شَاهِدَاً عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَي فِرْعَوْنَ رَسُولاً (مزمل: 15) ما پيامبرى به سوى شما فرستاديم كه گواه بر شماست، همان گونه كه به سوى فرعون رسولى فرستاديم! (15) |
كَلاَّ إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدَاً (مدثر: 16) هرگز چنين نخواهد شد چرا كه او نسبت به آيات ما دشمنى مىورزد! (16) |
حَتَّي أَتَانَا الْيَقِينُ (مدثر: 47) تا زمانى كه مرگ ما فرا رسيد!» (47) |
إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ (قيامة: 17) چرا كه جمع كردن و خواندن آن بر عهده ماست! (17) |
ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ (قيامة: 19) سپس بيان و (توضيح) آن (نيز) بر عهده ماست! (19) |
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعَاً بَصِيرَاً (انسان: 2) ما انسان را از نطفه مختلطى آفريديم، و او را مىآزماييم (بدين جهت) او را شنوا و بينا قرار داديم! (2) |
إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرَاً وَ إِمَّا كَفُورَاً (انسان: 3) ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس! (3) |
إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلاَسِلَاْ وَ أَغْلاَلاً و َسَعِيرَاً (انسان: 4) ما براى كافران، زنجيرها و غلها و شعلههاى سوزان آتش آماده كردهايم! (4) |
إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمَاً عَبُوسَاً قَمْطَرِيرَاً (انسان: 10) ما از پروردگارمان خائفيم در آن روزى كه عبوس و سخت است! (10) |
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنْزِيلاً (انسان: 23) مسلّماً ما قرآن را بر تو نازل كرديم! (23) |
إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُـحْسِنِينَ (مرسلات: 44) ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم! (44) |
وَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كِذَّابَاً (نبأ: 28) و آيات ما را بكلى تكذيب كردند! (28) |
إِنَّا أَنْذَرْنَاكُمْ عَذَابَاً قَرِيبَاً يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَ يَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَابَاً (نبأ: 40) و ما شما را از عذاب نزديكى بيم داديم! اين عذاب در روزى خواهد بود كه انسان آنچه را از قبل با دستهاى خود فرستاده مىبيند، و كافر مىگويد: «اى كاش خاك بودم (و گرفتار عذاب نمىشدم)!» (40) |
يَقُولُونَ أَإِنَّا لَمَرْدُودوُنَ فِي الْحَافِرَةِ (نازعات: 10) (ولى امروز) مىگويند: «آيا ما به زندگى مجدّد بازمىگرديم؟! (10) |
أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبَّاً (عبس: 25) ما آب فراوان از آسمان فرو ريختيم، (25) |
إِذَا تُتْلَي عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ (مطففين: 13) (همان كسى كه) وقتى آيات ما بر او خوانده مىشود مىگويد: «اين افسانههاى پيشينيان است!» (13) |
إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ (غاشيه: 25) به يقين بازگشت (همه) آنان به سوى ماست، (25) |
ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُمْ (غاشيه: 26) و مسلّماً حسابشان (نيز) با ماست! (26) |
وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ (بلد: 19) و كسانى كه آيات ما را انكار كردهاند افرادى شومند (كه نامه اعمالشان به دست چپشان داده مىشود). (19) |
إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَي (ليل: 12) به يقين هدايت كردن بر ماست، (12) |
وَ إِنَّ لَنَا لَلْآخِرَةَ وَالْأُولَي (ليل: 13) و آخرت و دنيا از آن ماست، (13) |
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ (قدر: 1) ما آن [قرآن] را در شب قدر نازل كرديم! (1) |
إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ (كوثر: 1) ما به تو كوثر [خير و بركت فراوان] عطا كرديم! (1) |
پدیدآورنده : دکتر صادق فرازی
همکاران : مرحمت زینالی ، فاطمه فرازی و روح الله فرازی
طراحی و پیاده سازی سایت : مهندس حسن زینالی
Email :
info@quran-mojam.ir
Tel :
09378764435
کلیه حقوق وب سایت محفوظ بوده واستفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلا مانع است