1.«اسم» کَ [1141] |
---|
ضمیر متصل غیر مرفوع صیغه 7 بمعنی تو یک مرد را |
آیات |
---|
وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (بقره: 4) و آنان كه به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پيش از تو (بر پيامبران پيشين) نازل گرديده، ايمان مىآورند و به رستاخيز يقين دارند. (4) |
وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (بقره: 30) (به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روى زمين، جانشينى [نمايندهاى] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آيا كسى را در آن قرار مىدهى كه فساد و خونريزى كند؟! (زيرا موجودات زمينى ديگر، كه قبل از اين آدم وجود داشتند نيز، به فساد و خونريزى آلوده شدند. اگر هدف از آفرينش اين انسان، عبادت است،) ما تسبيح و حمد تو را بجا مىآوريم، و تو را تقديس مىكنيم.» پروردگار فرمود: «من حقايقى را مىدانم كه شما نمىدانيد.» (30) |
قَالُوا سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (بقره: 32) فرشتگان عرض كردند: «منزهى تو! ما چيزى جز آنچه به ما تعليم دادهاى، نمىدانيم تو دانا و حكيمى.» (32) |
وَ قُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَيْثُ شِئْتُمَا وَ لاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ (بقره: 35) و گفتيم: «اى آدم! تو با همسرت در بهشت سكونت كن و از (نعمتهاى) آن، از هر جا مىخواهيد، گوارا بخوريد (اما) نزديك اين درخت نشويد كه از ستمگران خواهيد شد. (35) |
وَ إِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَي لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّي نَرَي اللهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ (بقره: 55) و (نيز به ياد آوريد) هنگامى را كه گفتيد: «اى موسى! ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد مگر اينكه خدا را آشكارا (با چشم خود) ببينيم!» پس صاعقه شما را گرفت در حالى كه تماشا مىكرديد. (55) |
وَ إِذِ اسْتَسْقَي مُوسَي لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنَاً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللهِ وَ لاَ تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (بقره: 60) و (به ياد آوريد) زمانى را كه موسى براى قوم خويش، آب طلبيد، به او دستور داديم: «عصاى خود را بر آن سنگ مخصوص بزن!» ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشيد آن گونه كه هر يك (از طوايف دوازدهگانه بنى اسرائيل)، چشمه مخصوص خود را مىشناختند! (و گفتيم:) «از روزيهاى الهى بخوريد و بياشاميد! و در زمين فساد نكنيد!» (60) |
وَ إِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَي لَنْ نَصْبِرَ عَلَي طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَ قِثَّائِهَا وَ فُومِهَا وَ عَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَي بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْرَاً فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَ بَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَ كَانُوا يَعْتَدُونَ (بقره: 61) و (نيز به خاطر بياوريد) زمانى را كه گفتيد: «اى موسى! هرگز حاضر نيستيم به يك نوع غذا اكتفاء كنيم! از خداى خود بخواه كه از آنچه زمين مىروياند، از سبزيجات و خيار و سير و عدس و پيازش، براى ما فراهم سازد.» موسى گفت: «آيا غذاى پستتر را به جاى غذاى بهتر انتخاب مىكنيد؟! (اكنون كه چنين است، بكوشيد از اين بيابان) در شهرى فرود آئيد زيرا هر چه خواستيد، در آنجا براى شما هست.» و (مهر) ذلت و نياز، بر پيشانى آنها زده شد و باز گرفتار خشم خدايى شدند چرا كه آنان نسبت به آيات الهى، كفر مىورزيدند و پيامبران را به ناحق مىكشتند. اينها به خاطر آن بود كه گناهكار و متجاوز بودند. (61) |
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَ فَارِضٌ وَ لاَ بِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَلِكَ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ (بقره: 68) گفتند: « (پس) از خداى خود بخواه كه براى ما روشن كند اين ماده گاو چگونه ماده گاوى باشد؟» گفت: خداوند مىفرمايد: «ماده گاوى است كه نه پير و از كار افتاده باشد، و نه بكر و جوان بلكه ميان اين دو باشد. آنچه به شما دستور داده شده، (هر چه زودتر) انجام دهيد.» (68) |
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ (بقره: 69) گفتند: «از پروردگار خود بخواه كه براى ما روشن سازد رنگ آن چگونه باشد؟ «گفت: خداوند مىگويد: «گاوى باشد زرد يك دست، كه رنگ آن، بينندگان را شاد و مسرور سازد.» (69) |
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَ إِنَّا إِنْ شَاءَ اللهُ لَمُهْتَدُونَ (بقره: 70) گفتند: «از خدايت بخواه براى ما روشن كند كه چگونه گاوى بايد باشد؟ زيرا اين گاو براى ما مبهم شده! و اگر خدا بخواهد ما هدايت خواهيم شد!» (70) |
قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوَّاً لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَي قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللهِ مُصَدِّقَاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدَيً وَ بُشْرَي لِلْمُؤْمِنِينَ (بقره: 97) (آنها مىگويند: «چون فرشتهاى كه وحى را بر تو نازل مىكند، جبرئيل است، و ما با جبرئيل دشمن هستيم، به تو ايمان نمىآوريم!») بگو: «كسى كه دشمن جبرئيل باشد (در حقيقت دشمن خداست) چرا كه او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل كرده است در حالى كه كتب آسمانى پيشين را تصديق مىكند و هدايت و بشارت است براى مؤمنان.» (97) |
وَ لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَ مَا يَكْفُرُ بِهَا إِلاَّ الْفَاسِقُونَ (بقره: 99) ما نشانههاى روشنى براى تو فرستاديم و جز فاسقان كسى به آنها كفر نمىورزد. (99) |
إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرَاً وَ نَذِيرَاً وَ لاَ تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ (بقره: 119) ما تو را به حق، براى بشارت و بيم دادن (مردم جهان) فرستاديم و تو مسئول (گمراهى) دوزخيان (پس از ابلاغ رسالت) نيستى! (119) |
وَ لَنْ تَرْضَي عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصَارَي حَتَّي تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَي اللهِ هُوَ الْهُدَي وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لاَ نَصِيرٍ (بقره: 120) هرگز يهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور كامل، تسليم خواستههاى آنها شوى، و) از آيين (تحريف يافته) آنان، پيروى كنى. بگو: «هدايت، تنها هدايت الهى است!» و اگر از هوى و هوسهاى آنان پيروى كنى، بعد از آنكه آگاه شدهاى، هيچ سرپرست و ياورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود. (120) |
وَ إِذِ ابْتَلَي إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامَاً قَالَ وَ مِنْ ذُرِّيَتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ (بقره: 124) (به خاطر آوريد) هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمىرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته اين مقامند)». (124) |
وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (بقره: 127) و (نيز به ياد آوريد) هنگامى را كه ابراهيم و اسماعيل، پايههاى خانه (كعبه) را بالا مىبردند، (و مىگفتند:) «پروردگارا! از ما بپذير، كه تو شنوا و دانايى! (127) |
رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَ تُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (بقره: 128) پروردگارا! ما را تسليم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتى كه تسليم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذير، كه تو توبهپذير و مهربانى! (128) |
رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (بقره: 129) پروردگارا! در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيز، تا آيات تو را بر آنان بخواند، و آنها را كتاب و حكمت بياموزد، و پاكيزه كند زيرا تو توانا و حكيمى (و بر اين كار، قادرى)!» (129) |
أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ إِلَهَاً وَاحِدَاً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (بقره: 133) آيا هنگامى كه مرگ يعقوب فرا رسيد، شما حاضر بوديد؟! در آن هنگام كه به فرزندان خود گفت: «پس از من، چه چيز را مىپرستيد؟» گفتند: «خداى تو، و خداى پدرانت، ابراهيم و اسماعيل و اسحاق، خداوند يكتا را، و ما در برابر او تسليم هستيم.» (133) |
فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللهُ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (بقره: 137) اگر آنها نيز به مانند آنچه شما ايمان آوردهايد ايمان بياورند، هدايت يافتهاند و اگر سرپيچى كنند، از حق جدا شدهاند و خداوند، شر آنها را از تو دفع مىكند و او شنونده و داناست. (137) |
قَدْ نَرَي تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَيْثُمَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ (بقره: 144) نگاههاى انتظارآميز تو را به سوى آسمان (براى تعيين قبله نهايى) مىبينيم! اكنون تو را به سوى قبلهاى كه از آن خشنود باشى، باز مىگردانيم. پس روى خود را به سوى مسجد الحرام كن! و هر جا باشيد، روى خود را به سوى آن بگردانيد! و كسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده شده، بخوبى مىدانند اين فرمانِ حقى است كه از ناحيه پروردگارشان صادر شده (و در كتابهاى خود خواندهاند كه پيغمبر اسلام، به سوى دو قبله، نماز مىخواند). و خداوند از اعمال آنها (در مخفى داشتن اين آيات) غافل نيست! (144) |
وَ لَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ بِكُلِّ آيَةٍ مَا تَبِعُوا قِبْلَتَكَ وَ مَا أَنْتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ مَا بَعْضُهُمْ بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذَاً لَمِنَ الظَّالِمِينَ (بقره: 145) سوگند كه اگر براى (اين گروه از) اهل كتاب، هر گونه آيه (و نشانه و دليلى) بياورى، از قبله تو پيروى نخواهند كرد و تو نيز، هيچ گاه از قبله آنان، پيروى نخواهى نمود. (آنها نبايد تصور كنند كه بار ديگر، تغيير قبله امكانپذير است!) و حتى هيچ يك از آنها، پيروى از قبله ديگرى نخواهد كرد! و اگر تو، پس از اين آگاهى، متابعت هوسهاى آنها كنى، مسلماً از ستمگران خواهى بود! (145) |
الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ (بقره: 147) اين (فرمان تغيير قبله) حكمِ حقى از طرف پروردگار توست، بنا بر اين، هرگز از ترديدكنندگان در آن مباش! (147) |
وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ مَا اللهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (بقره: 149) از هر جا (و از هر شهر و نقطهاى) خارج شدى، (به هنگام نماز،) روى خود را به جانب «مسجد الحرام» كن! اين دستور حقى از طرف پروردگار توست! و خداوند، از آنچه انجام مىدهيد، غافل نيست! (149) |
وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَيْثُمَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِي وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (بقره: 150) و از هر جا خارج شدى، روى خود را به جانب مسجد الحرام كن! و هر جا بوديد، روى خود را به سوى آن كنيد! تا مردم، جز ظالمان (كه دست از لجاجت برنمىدارند،) دليلى بر ضدّ شما نداشته باشند (زيرا از نشانههاى پيامبر، كه در كتب آسمانى پيشين آمده، اين است كه او، به سوى دو قبله، نماز مىخواند.) از آنها نترسيد! و (تنها) از من بترسيد! (اين تغيير قبله، به خاطر آن بود كه) نعمت خود را بر شما تمام كنم، شايد هدايت شويد! (150) |
وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (بقره: 186) و هنگامى كه بندگان من، از تو در باره من سؤال كنند، (بگو:) من نزديكم! دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مىخواند، پاسخ مىگويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند (و به مقصد برسند)! (186) |
يَسْألُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالحَجِّ وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَ لَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَي وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهِا وَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (بقره: 189) در باره «هلالهاى ماه» از تو سؤال مىكنند بگو: «آنها، بيان اوقات (و تقويم طبيعى) براى (نظامِ زندگىِ) مردم و (تعيينِ وقتِ) حج است». و (آن چنان كه در جاهليّت مرسوم بود كه به هنگام حج، كه جامه احرام مىپوشيدند، از درِ خانه وارد نمىشدند، و از نقبِ پشتِ خانه وارد مىشدند، نكنيد!) كارِ نيك، آن نيست كه از پشتِ خانهها وارد شويد بلكه نيكى اين است كه پرهيزگار باشيد! و از درِ خانهها وارد شويد و تقوا پيشه كنيد، تا رستگار گرديد! (189) |
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ يُشْهِدُ اللهَ عَلَي مَا فِي قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ (بقره: 204) و از مردم، كسانى هستند كه گفتار آنان، در زندگى دنيا مايه اعجاب تو مىشود (در ظاهر، اظهار محبّت شديد مىكنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مىگيرند. (اين در حالى است كه) آنان، سرسختترين دشمنانند. (204) |
يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَي وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَ مَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللهَ بِهِ عَلِيمٌ (بقره: 215) از تو سؤال مىكنند چه چيز انفاق كنند؟ بگو: «هر خير و نيكى (و سرمايه سودمند مادى و معنوى) كه انفاق مىكنيد، بايد براى پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد.» و هر كار خيرى كه انجام دهيد، خداوند از آن آگاه است. (لازم نيست تظاهر كنيد، او مىداند). (215) |
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ إِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّي يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الْدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (بقره: 217) از تو، در باره جنگ كردن در ماه حرام، سؤال مىكنند بگو: «جنگ در آن، (گناهى) بزرگ است ولى جلوگيرى از راه خدا (و گرايش مردم به آيين حق) و كفر ورزيدن نسبت به او و هتك احترام مسجد الحرام، و اخراج ساكنان آن، نزد خداوند مهمتر از آن است و ايجاد فتنه، (و محيط نامساعد، كه مردم را به كفر، تشويق و از ايمان بازمىدارد) حتّى از قتل بالاتر است. و مشركان، پيوسته با شما مىجنگند، تا اگر بتوانند شما را از آيينتان برگردانند ولى كسى كه از آيينش برگردد، و در حال كفر بميرد، تمام اعمال نيك (گذشته) او، در دنيا و آخرت، بر باد مىرود و آنان اهل دوزخند و هميشه در آن خواهند بود. (217) |
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَ يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ (بقره: 219) در باره شراب و قمار از تو سؤال مىكنند، بگو: «در آنها گناه و زيان بزرگى است و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بردارد (ولى) گناه آنها از نفعشان بيشتر است. و از تو مىپرسند چه چيز انفاق كنند؟ بگو: از ما زاد نيازمندى خود.» اينچنين خداوند آيات را براى شما روشن مىسازد، شايد انديشه كنيد! (219) |
فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَي قُلْ إِصْلاَحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَ إِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ وَاللهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَ لَوْ شَاءَ اللهُ لَأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (بقره: 220) (تا انديشه كنيد) درباره دنيا و آخرت! و از تو در باره يتيمان سؤال مىكنند، بگو: «اصلاح كار آنان بهتر است. و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بياميزيد، (مانعى ندارد) آنها برادر (دينى) شما هستند.» (و همچون يك برادر با آنها رفتار كنيد!) خداوند، مفسدان را از مصلحان، بازمىشناسد. و اگر خدا بخواهد، شما را به زحمت مىاندازد (و دستور مىدهد در عين سرپرستى يتيمان، زندگى و اموال آنها را بكلى از اموال خود، جدا سازيد ولى خداوند چنين نمىكند) زيرا او توانا و حكيم است. (220) |
وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ المَـحِيضِ قُلْ هُوَ أَذَيً فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَـحِيضِ وَ لاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّي يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللهُ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ (بقره: 222) و از تو، در باره خون حيض سؤال مىكنند، بگو: «چيز زيانبار و آلودهاى است از اين رو در حالت قاعدگى، از آنان كنارهگيرى كنيد! و با آنها نزديكى ننمايد، تا پاك شوند! و هنگامى كه پاك شدند، از طريقى كه خدا به شما فرمان داده، با آنها آميزش كنيد! خداوند، توبهكنندگان را دوست دارد، و پاكان را (نيز) دوست دارد. (222) |
تِلْكَ آيَاتُ اللهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالحَقِّ وَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (بقره: 252) اينها، آيات خداست كه به حق، بر تو مىخوانيم و تو از رسولان (ما) هستى. (252) |
أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَي قَرْيَةٍ وَ هِيَ خَاوِيَةٌ عَلَي عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّي يُحْيِي هَذِهِ اللهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمَاً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَي طَعَامِكَ وَ شَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَي حِمَارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَي الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمَاً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللهَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (بقره: 259) يا همانند كسى كه از كنار يك آبادى (ويران شده) عبور كرد، در حالى كه ديوارهاى آن، به روى سقفها فرو ريخته بود، (و اجساد و استخوانهاى اهل آن، در هر سو پراكنده بود او با خود) گفت: «چگونه خدا اينها را پس از مرگ، زنده مىكند؟!» (در اين هنگام،) خدا او را يكصد سال ميراند سپس زنده كرد و به او گفت: «چقدر درنگ كردى؟» گفت: «يك روز يا بخشى از يك روز.» فرمود: «نه، بلكه يكصد سال درنگ كردى! نگاه كن به غذا و نوشيدنى خود (كه همراه داشتى، با گذشت سالها) هيچ گونه تغيير نيافته است! (خدايى كه يك چنين مواد فاسدشدنى را در طول اين مدت، حفظ كرده، بر همه چيز قادر است!) ولى به الاغ خود نگاه كن (كه چگونه از هم متلاشى شده! اين زنده شدن تو پس از مرگ، هم براى اطمينان خاطر توست، و هم) براى اينكه تو را نشانهاى براى مردم (در مورد معاد) قرار دهيم. (اكنون) به استخوانها (ى مركب سوارى خود نگاه كن كه چگونه آنها را برداشته، به هم پيوند مىدهيم، و گوشت بر آن مىپوشانيم!» هنگامى كه (اين حقايق) بر او آشكار شد، گفت: «مىدانم خدا بر هر كارى توانا است». (259) |
وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَي قَالَ أَوَ لَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَي وَ لَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَي كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيَاً وَاعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (بقره: 260) و (به خاطر بياور) هنگامى را كه ابراهيم گفت: «خدايا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده مىكنى؟» فرمود: «مگر ايمان نياوردهاى؟!» عرض كرد: «آرى، ولى مىخواهم قلبم آرامش يابد.» فرمود: «در اين صورت، چهار نوع از مرغان را انتخاب كن! و آنها را (پس از ذبح كردن،) قطعه قطعه كن (و در هم بياميز)! سپس بر هر كوهى، قسمتى از آن را قرار بده، بعد آنها را بخوان، به سرعت به سوى تو مىآيند! و بدان خداوند قادر و حكيم است (هم از ذرات بدن مردگان آگاه است، و هم توانايى بر جمع آنها دارد)». (260) |
لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَ لَكِنَّ اللهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَ مَا تُنْفِقُونَ إلاَّ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللهِ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ (بقره: 272) هدايت آنها (بهطور اجبار،) بر تو نيست (بنا بر اين، ترك انفاق به غير مسلمانان، براى اجبار به اسلام، صحيح نيست) ولى خداوند، هر كه را بخواهد (و شايسته بداند)، هدايت مىكند. و آنچه را از خوبيها و اموال انفاق مىكنيد، براى خودتان است (ولى) جز براى رضاى خدا، انفاق نكنيد! و آنچه از خوبيها انفاق مىكنيد، (پاداش آن) به طور كامل به شما داده مىشود و به شما ستم نخواهد شد. (272) |
آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللهِ وَ مَلاَئِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ (بقره: 285) پيامبر، به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ايمان آورده است. (و او، به تمام سخنان خود، كاملًا مؤمن مىباشد.) و همه مؤمنان (نيز)، به خدا و فرشتگان او و كتابها و فرستادگانش، ايمان آوردهاند (و مىگويند:) ما در ميان هيچ يك از پيامبران او، فرق نمىگذاريم (و به همه ايمان داريم). و (مؤمنان) گفتند: «ما شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا! (انتظارِ) آمرزش تو را (داريم) و بازگشت (ما) به سوى توست.» (285) |
نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقَاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِِنْجِيلَ (آلعمران: 3) (همان كسى كه) كتاب را بحق بر تو نازل كرد، كه با نشانههاى كتب پيشين، منطبق است و «تورات» و «انجيل» را. (3) |
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبَابِ (آلعمران: 7) او كسى است كه اين كتاب (آسمانى) را بر تو نازل كرد، كه قسمتى از آن، آيات «محكم» [صريح و روشن] است كه اساس اين كتاب مىباشد (و هر گونه پيچيدگى در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، برطرف مىگردد.) و قسمتى از آن، «متشابه» است [آياتى كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مىرود ولى با توجه به آيات محكم، تفسير آنها آشكار مىگردد.] اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگيزى كنند (و مردم را گمراه سازند) و تفسير (نادرستى) براى آن مىطلبند در حالى كه تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمىدانند. (آنها كه به دنبال فهم و دركِ اسرارِ همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهى) مىگويند: «ما به همه آن ايمان آورديم همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل، متذكر نمىشوند (و اين حقيقت را درك نمىكنند). (7) |
رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْـكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (آلعمران: 8) (راسخانِ در علم، مىگويند:) «پروردگارا! دلهايمان را، بعد از آنكه ما را هدايت كردى، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوى خود، رحمتى بر ما ببخش، زيرا تو بخشندهاى! (8) |
رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لاَ رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ (آلعمران: 9) پروردگارا! تو مردم را، براى روزى كه ترديدى در آن نيست، جمع خواهى كرد زيرا خداوند، از وعده خود، تخلّف نمىكند. (ما به تو و رحمت بىپايانت، و به وعده رستاخيز و قيامت ايمان داريم.)» (9) |
فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِاللهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاَغُ وَاللهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ (آلعمران: 20) اگر با تو، به گفتگو و ستيز برخيزند، (با آنها مجادله نكن! و) بگو: «من و پيروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسليم شدهايم.» و به آنها كه اهل كتاب هستند [يهود و نصارى] و بىسوادان [مشركان] بگو: «آيا شما هم تسليم شدهايد؟» اگر (در برابر فرمان و منطق حق، تسليم شوند، هدايت مىيابند و اگر سرپيچى كنند، (نگران مباش! زيرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است و خدا نسبت به (اعمال و عقايد) بندگان، بيناست. (20) |
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الخَيْرُ إِنَّكَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (آلعمران: 26) بگو: «بارالها! مالك حكومتها تويى به هر كس بخواهى، حكومت مىبخشى و از هر كس بخواهى، حكومت را مىگيرى هر كس را بخواهى، عزت مىدهى و هر كه را بخواهى خوار مىكنى. تمام خوبيها به دست توست تو بر هر چيزى قادرى. (26) |
إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرَاً فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (آلعمران: 35) (به ياد آوريد) هنگامى را كه همسرِ «عمران» گفت: «خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براى تو نذر كردم، كه «محرَّر» (و آزاد، براى خدمت خانه تو) باشد. از من بپذير، كه تو شنوا و دانايى! (35) |
فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَي وَاللهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَي وَ إِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَ ذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ (آلعمران: 36) ولى هنگامى كه او را به دنيا آورد، (و او را دختر يافت،) گفت: «خداوندا! من او را دختر آوردم- ولى خدا از آنچه او به دنيا آورده بود، آگاهتر بود- و پسر، همانند دختر نيست. (دختر نمىتواند وظيفه خدمتگزارى معبد را همانند پسر انجام دهد.) من او را مريم نام گذاردم و او و فرزندانش را از (وسوسههاى) شيطان رانده شده، در پناه تو قرار مىدهم.» (36) |
هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ (آلعمران: 38) در آنجا بود كه زكريا، (با مشاهده آن همه شايستگى در مريم،) پروردگار خويش را خواند و عرض كرد: «خداوندا! از طرف خود، فرزند پاكيزهاى (نيز) به من عطا فرما، كه تو دعا را مىشنوى!» (38) |
فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِكَةُ وَ هُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمَـحْرَابِ أَنَّ اللهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَي مُصَدِّقَاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللهِ وَ سَيِّدَاً وَ حَصُورَاً وَ نَبِيَّاً مِنَ الصَّالِحِينَ (آلعمران: 39) و هنگامى كه او در محراب ايستاده، مشغول نيايش بود، فرشتگان او را صدا زدند كه: «خدا تو را به» يحيى «بشارت مىدهد (كسى) كه كلمه خدا [مسيح] را تصديق مىكند و رهبر خواهد بود و از هوسهاى سركش بركنار، و پيامبرى از صالحان است.» (39) |
قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَنْ لاَ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ إِلاَّ رَمْزَاً وَاذْكُرْ رَبَّكَ كَثِيرَاً وَ سَبِّحْ بِالعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ (آلعمران: 41) (زكريا) عرض كرد: «پروردگارا! نشانهاى براى من قرار ده!» گفت: «نشانه تو آن است كه سه روز، جز به اشاره و رمز، با مردم سخن نخواهى گفت. (و زبان تو، بدون هيچ علّت ظاهرى، براى گفتگو با مردم از كار مىافتد.) پروردگار خود را (به شكرانه اين نعمت بزرگ،) بسيار ياد كن! و به هنگام صبح و شام، او را تسبيح بگو! (41) |
ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَ مَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقلاَمَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَ مَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ (آلعمران: 44) (اى پيامبر!) اين، از خبرهاى غيبى است كه به تو وحى مىكنيم و تو در آن هنگام كه قلمهاى خود را (براى قرعهكشى) به آب مىافكندند تا كداميك كفالت و سرپرستى مريم را عهدهدار شود، و (نيز) به هنگامى كه (دانشمندان بنى اسرائيل، براى كسب افتخار سرپرستى او،) با هم كشمكش داشتند، حضور نداشتى و همه اينها، از راه وحى به تو گفته شد.) (44) |
إِذْ قَالَ اللهُ يَا عِيسَي إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رَافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ جَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ (آلعمران: 55) (به ياد آوريد) هنگامى را كه خدا به عيسى فرمود: «من تو را برمىگيرم و به سوى خود، بالا مىبرم و تو را از كسانى كه كافر شدند، پاك مىسازم و كسانى را كه از تو پيروى كردند، تا روز رستاخيز، برتر از كسانى كه كافر شدند، قرار مىدهم سپس بازگشت شما به سوى من است و در ميان شما، در آنچه اختلاف داشتيد، داورى مىكنم. (55) |
ذَلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآيَاتِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيمِ (آلعمران: 58) اينها را كه بر تو مىخوانيم، از نشانهها (ى حقّانيّت تو) است، و يادآورى حكيمانه است. (58) |
الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلاَ تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ (آلعمران: 60) اينها حقيقتى است از جانب پروردگار تو بنا بر اين، از ترديد كنندگان مباش! (60) |
فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللهِ عَلَي الْكَاذِبِينَ (آلعمران: 61) هر گاه بعد از علم و دانشى كه (در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم. (61) |
وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِليْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمَاً ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَ يَقُولُونَ عَلَي اللهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (آلعمران: 75) و در ميان اهل كتاب، كسانى هستند كه اگر ثروت زيادى به رسم امانت به آنها بسپارى، به تو باز مىگردانند و كسانى هستند كه اگر يك دينار هم به آنان بسپارى، به تو باز نمىگردانند مگر تا زمانى كه بالاى سر آنها ايستاده (و بر آنها مسلّط) باشى! اين بخاطر آن است كه مىگويند: «ما در برابر امّيّين [غير يهود]، مسئول نيستيم.» و بر خدا دروغ مىبندند در حالى كه مىدانند (اين سخن دروغ است). (75) |
تِلْكَ آيَاتُ اللهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالحَقِّ وَ مَا اللهُ يُرِيدُ ظُلْمَاً لِلْعَالَمِينَ (آلعمران: 108) اينها آيات خداست كه بحق بر تو مىخوانيم. و خداوند (هيچ گاه) ستمى براى (احدى از) جهانيان نمىخواهد. (108) |
وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (آلعمران: 121) و (به ياد آور) زمانى را كه صبحگاهان، از ميان خانواده خود، جهت انتخاب اردوگاه جنگ براى مؤمنان، بيرون رفتى! و خداوند، شنوا و داناست (گفتگوهاى مختلفى را كه درباره طرح جنگ گفته مىشد، مىشنيد و انديشههايى را كه بعضى در سر مىپروراندند، مىدانست). (121) |
لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ (آلعمران: 128) هيچ گونه اختيارى (در باره عفو كافران، يا مؤمنان فرارى از جنگ،) براى تو نيست مگر اينكه (خدا) بخواهد آنها را ببخشد، يا مجازات كند زيرا آنها ستمگرند. (128) |
ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسَاً يَغْشَي طَائِفَةً مِنْكُمْ وَ طَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِاللهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لاَ يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَهُنَا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَي مَضَاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلِيَ اللهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (آلعمران: 154) سپس بدنبال اين غم و اندوه، آرامشى بر شما فرستاد. اين آرامش، بصورت خواب سبكى بود كه (در شب بعد از حادثه احد،) گروهى از شما را فرا گرفت اما گروه ديگرى در فكر جان خويش بودند (و خواب به چشمانشان نرفت.) آنها گمانهاى نادرستى- همچون گمانهاى دوران جاهليت- درباره خدا داشتند و مىگفتند: «آيا چيزى از پيروزى نصيب ما مىشود؟!» بگو: «همه كارها (و پيروزيها) به دست خداست!» آنها در دل خود، چيزى را پنهان مىدارند كه براى تو آشكار نمىسازند مىگويند: «اگر ما سهمى از پيروزى داشتيم، در اين جا كشته نمىشديم!» بگو: «اگر هم در خانههاى خود بوديد، آنهايى كه كشتهشدن بر آنها مقرر شده بود، قطعاً به سوى آرامگاههاى خود، بيرون مىآمدند (و آنها را به قتل مىرساندند). و اينها براى اين است كه خداوند، آنچه در سينههايتان پنهان داريد، بيازمايد و آنچه را در دلهاى شما (از ايمان) است، خالص گرداند و خداوند از آنچه در درون سينههاست، با خبر است. (154) |
فَبِمَـا رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظَّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَي اللهِ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ (آلعمران: 159) به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مىشدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در كارها، با آنان مشورت كن! اما هنگامى كه تصميم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توكل كن! زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد. (159) |
وَ لاَ يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللهَ شَيْءً يُرِيدُ اللهُ أَنْ لاَ يَجْعَلَ لَهُمْ حَظَّاً فِي الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (آلعمران: 176) كسانى كه در راه كفر، شتاب ميكنند، تو را غمگين نسازند! به يقين، آنها هرگز زيانى به خداوند نمىرسانند. (بعلاوه) خدا مىخواهد (آنها را به حال خودشان واگذارد و در نتيجه،) بهرهاى براى آنها در آخرت قرار ندهد. و براى آنها مجازات بزرگى است! (176) |
فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جَاءُوا بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَالْكِتَابِ الْمُنِيرِ (آلعمران: 184) پس (اگر اين بهانهجويان،) تو را تكذيب كنند، (چيز تازهاى نيست) رسولان پيش از تو (نيز) تكذيب شدند پيامبرانى كه دلايل آشكار، و نوشتههاى متين و محكم، و كتاب روشنىبخش آورده بودند. (184) |
الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللهَ قِيَامَاً وَ قُعُودَاً وَ عَلَي جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ (آلعمران: 191) همانها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته، و آن گاه كه بر پهلو خوابيدهاند، ياد مىكنند و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند (و مىگويند:) بار الها! اينها را بيهوده نيافريدهاى! منزهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار! (191) |
رَبَّنَا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ (آلعمران: 192) پروردگارا! هر كه را تو (بخاطر اعمالش،) به آتش افكنى، او را خوار و رسوا ساختهاى! و براى افراد ستمگر، هيچ ياورى نيست! (192) |
رَبَّنَا وَ آتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَي رُسُلِكَ وَ لاَ تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لاَ تُخْلِفُ الْمِيعَادَ (آلعمران: 194) پروردگارا! آنچه را به وسيله پيامبرانت به ما وعده فرمودى، به ما عطا كن! و ما را در روز رستاخيز، رسوا مگردان! زيرا تو هيچ گاه از وعده خود، تخلف نمىكنى. (194) |
لاَ يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلاَدِ (آلعمران: 196) رفت و آمد (پيروزمندانه) كافران در شهرها، تو را نفريبد! (196) |
فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنَا بِكَ عَلَي هَؤُلاَءِ شَهِيدَاً (نساء: 41) حال آنها چگونه است آن روزى كه از هر امتى، شاهد و گواهى (بر اعمالشان) مىآوريم، و تو را نيز بر آنان گواه خواهيم آورد؟ (41) |
أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَي الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُروا بِهِ وَ يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِيدَاً (نساء: 60) آيا نديدى كسانى را كه گمان مىكنند به آنچه (از كتابهاى آسمانى كه) بر تو و بر پيشينيان نازل شده، ايمان آوردهاند، ولى مىخواهند براى داورى نزد طاغوت و حكّام باطل بروند؟! با اينكه به آنها دستور داده شده كه به طاغوت كافر شوند. امّا شيطان مىخواهد آنان را گمراه كند، و به بيراهههاى دور دستى بيفكند. (60) |
وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَي مَا أَنْزَلَ اللهُ وَ إِلَي الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُودَاً (نساء: 61) و هنگامى كه به آنها گفته شود: «به سوى آنچه خداوند نازل كرده، و به سوى پيامبر بياييد»، منافقان را مىبينى كه (از قبول دعوت) تو، اعراض مىكنند! (61) |
فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَاءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ إِحْسَانَاً وَ تَوْفِيقَاً (نساء: 62) پس چگونه وقتى به خاطر اعمالشان، گرفتار مصيبتى مىشوند، سپس به سراغ تو مىآيند، سوگند ياد مىكنند كه منظورِ (ما از بردنِ داورى نزد ديگران)، جز نيكى كردن و توافق (ميان طرفين نزاع،) نبوده است؟! (62) |
وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرَوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّابَاً رَحِيمَاً (نساء: 64) ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر براى اين كه به فرمان خدا، از وى اطاعت شود. و اگر اين مخالفان، هنگامى كه به خود ستم مىكردند (و فرمانهاى خدا را زير پا مىگذاردند)، به نزد تو مىآمدند و از خدا طلب آمرزش مىكردند و پيامبر هم براى آنها استغفار مىكرد خدا را توبه پذير و مهربان مىيافتند. (64) |
فَلاَ وَ رَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّي يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجَاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيمَاً (نساء: 65) به پروردگارت سوگند كه آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينكه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نكنند و كاملا تسليم باشند. (65) |
وَ مَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيَّاً وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرَاً (نساء: 75) چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و كودكانى كه (به دست ستمگران) تضعيف شدهاند، پيكار نمىكنيد؟! همان افراد (ستمديدهاى) كه مىگويند: «پروردگارا! ما را از اين شهر (مكه)، كه اهلش ستمگرند، بيرون ببر! و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده! و از جانب خود، يار و ياورى براى ما تعيين فرما! (75) |
أَيْنََمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللهِ فَمَا لِ هَؤُلاَءِ الْقَوْمِ لاَ يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثَاً (نساء: 78) هر جا باشيد، مرگ شما را درمىيابد هر چند در برجهاى محكم باشيد! و اگر به آنها [منافقان] حسنه (و پيروزى) برسد، مىگويند: «اين، از ناحيه خداست.» و اگر سيّئه (و شكستى) برسد، مىگويند: «اين، از ناحيه توست.» بگو: «همه اينها از ناحيه خداست.» پس چرا اين گروه حاضر نيستند سخنى را درك كنند؟! (78) |
مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَ أَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ كَفَي بِاللهِ شَهِيدَاً (نساء: 79) (آرى،) آنچه از نيكيها به تو مىرسد، از طرف خداست و آنچه از بدى به تو مىرسد، از سوى خود توست. و ما تو را رسول براى مردم فرستاديم و گواهى خدا در اين باره، كافى است! (79) |
مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللهَ وَ مَنْ تَوَلَّي فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظَاً (نساء: 80) كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده و كسى كه سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستاديم (و در برابر او، مسئول نيستى). (80) |
وَ يَقُولُونَ طَاعةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَي اللهِ وَ كَفَي بِاللهِ وَكِيلاً (نساء: 81) آنها در حضور تو مىگويند: «فرمانبرداريم» امّا هنگامى كه از نزد تو بيرون مىروند، جمعى از آنان بر خلاف گفتههاى تو، جلسات سرّى شبانه تشكيل مىدهند آنچه را در اين جلسات مىگويند، خداوند مىنويسد. اعتنايى به آنها نكن! (و از نقشههاى آنان وحشت نداشته باش!) و بر خدا توكّل كن! كافى است كه او يار و مدافع تو باشد. (81) |
فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللهِ لاَ تُكَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَكَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَي اللهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَاللهُ أَشَدُّ بَأْسَاً وَ أَشَدُّ تَنْكِيلاً (نساء: 84) در راه خدا پيكار كن! تنها مسئول وظيفه خود هستى! و مؤمنان را (بر اين كار،) تشويق نما! اميد است خداوند از قدرت كافران جلوگيرى كند (حتى اگر تنها خودت به ميدان بروى)! و خداوند قدرتش بيشتر، و مجازاتش دردناكتر است. (84) |
وَ إِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاَةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرَائِكُمْ وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَي لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً وَاحِدَةً وَ لاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ كَانَ بِكُمْ أَذَيً مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضَي أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَ خُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللهَ أَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابَاً مُهِينَاً (نساء: 102) و هنگامى كه در ميان آنها باشى، و (در ميدان جنگ) براى آنها نماز را برپا كنى، بايد دستهاى از آنها با تو (به نماز) برخيزند، و سلاحهايشان را با خود برگيرند و هنگامى كه سجده كردند (و نماز را به پايان رساندند)، بايد به پشتِ سرِ شما (به ميدان نبرد) بروند، و آن دسته ديگر كه نماز نخواندهاند (و مشغول پيكار بودهاند)، بيايند و با تو نماز بخوانند آنها بايد وسايل دفاعى و سلاحهايشان (را در حال نماز) با خود حمل كنند (زيرا) كافران آرزو دارند كه شما از سلاحها و متاعهاى خود غافل شويد و يكباره به شما هجوم آورند. و اگر از باران ناراحتيد، و يا بيمار (و مجروح) هستيد، مانعى ندارد كه سلاحهاى خود را بر زمين بگذاريد ولى وسايل دفاعى (مانند زره و خود را) با خود برداريد خداوند، عذاب خواركنندهاى براى كافران فراهم ساخته است. (102) |
إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللهُ وَ لاَ تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمَاً (نساء: 105) ما اين كتاب را بحق بر تو نازل كرديم تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در ميان مردم قضاوت كنى و از كسانى مباش كه از خائنان حمايت نمايى! (105) |
وَ لَوْلاَ فَضْلُ اللهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَ مَا يُضِلُّونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ مَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْزَلَ اللهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كَانَ فَضْلُ اللهِ عَلَيْكَ عَظِيمَاً (نساء: 113) اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود، گروهى از آنان تصميم داشتند تو را گمراه كنند اما جز خودشان را گمراه نمىكنند و هيچ گونه زيانى به تو نمىرسانند. و خداوند، كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمىدانستى، به تو آموخت و فضل خدا بر تو (همواره) بزرگ بوده است. (113) |
لَعَنَهُ اللهُ وَ قَالَ لَأََتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبَاً مَفْرُوضَاً (نساء: 118) خدا او را از رحمت خويش دور ساخته و او گفته است: «از بندگان تو، سهم معيّنى خواهم گرفت! (118) |
وَ يَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ قُلِ اللهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَ مَا يُتْلَي عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ فِي يَتَامَي النِّسَاءِ الاَّتِي لاَ تُؤْتُونَهُنَّ مَا كُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْيَتَامَي بِالْقِسْطِ وَ مَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللهَ كَانَ بِهِ عَلِيمَاً (نساء: 127) از تو درباره حكم زنان سؤال مىكنند بگو: «خداوند درباره آنان به شما پاسخ مى دهد: آنچه در قرآن درباره زنان يتيمى كه حقوقشان را به آنها نمىدهيد، و مىخواهيد با آنها ازدواج كنيد، و نيز آنچه درباره كودكان صغير و ناتوان براى شما بيان شده است، (قسمتى از سفارشهاى خداوند در اين زمينه مىباشد و نيز به شما سفارش مىكند كه) با يتيمان به عدالت رفتار كنيد! و آنچه از نيكيها انجام مىدهيد خداوند از آن آگاه است (و به شما پاداش شايسته مىدهد). (127) |
يَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَابَاً مِنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَي أَكْبَرَ مِنْ ذَلِكَ فَقَالُوا أَرِنَا اللهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَنْ ذَلِكَ وَ آتَيْنَا مُوسَي سُلْطَانَاً مُبِينَاً (نساء: 153) اهل كتاب از تو مىخواهند كتابى از آسمان (يك جا) بر آنها نازل كنى (در حالى كه اين يك بهانه است) آنها از موسى، بزرگتر از اين را خواستند، و گفتند: «خدا را آشكارا به ما نشان ده!» و بخاطر اين ظلم و ستم، صاعقه آنها را فرا گرفت. سپس گوساله (سامرى) را، پس از آن همه دلايل روشن كه براى آنها آمد، (به خدايى) انتخاب كردند، ولى ما از آن درگذشتيم (و عفو كرديم) و به موسى، برهان آشكارى داديم. (153) |
لَكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلاَةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أُؤلَئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرَاً عَظِيمَاً (نساء: 162) ولى راسخانِ در علم از آنها، و مؤمنان (از امّت اسلام،) به تمام آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پيش از تو نازل گرديده، ايمان مىآورند. (همچنين) نمازگزاران و زكاتدهندگان و ايمانآورندگان به خدا و روز قيامت، بزودى به همه آنان پاداش عظيمى خواهيم داد. (162) |
إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَي نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنَا إِلَي إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَ عِيسَي وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هَارُونَ وَ سُلَيْمانَ وَ آتَيْنَا دَاوُدَ زَبُورَاً (نساء: 163) ما به تو وحى فرستاديم همان گونه كه به نوح و پيامبران بعد از او وحى فرستاديم و (نيز) به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط [بنى اسرائيل] و عيسى و ايّوب و يونس و هارون و سليمان وحى نموديم و به داوود زبور داديم. (163) |
وَ رُسُلاً قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ وَ كَلَّمَ اللهُ مُوسَي تَكْلِيمَاً (نساء: 164) و پيامبرانى كه سرگذشت آنها را پيش از اين، براى تو باز گفتهايم و پيامبرانى كه سرگذشت آنها را بيان نكردهايم و خداوند با موسى سخن گفت. (و اين امتياز، از آن او بود.) (164) |
لَكِنِ اللهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلاَئِكَةُ يَشْهَدُونَ وَ كَفَي بِاللهِ شَهِيدَاً (نساء: 166) ولى خداوند گواهى مىدهد به آنچه بر تو نازل كرده كه از روى علمش نازل كرده است، و فرشتگان (نيز) گواهى مىدهند هر چند گواهى خدا كافى است. (166) |
يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلاَلَةِ إِنِ امْرِئٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَ هُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَ إِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالاً وَ نِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (نساء: 176) از تو (در باره ارث خواهران و برادران) سؤال مىكنند، بگو: «خداوند، حكم كلاله (خواهر و برادر) را براى شما بيان مىكند: اگر مردى از دنيا برود، كه فرزند نداشته باشد، و براى او خواهرى باشد، نصف اموالى را كه به جا گذاشته، از او (ارث) مىبرد و (اگر خواهرى از دنيا برود، وارث او يك برادر باشد،) او تمام مال را از آن خواهر به ارث مىبرد، در صورتى كه (ميّت) فرزند نداشته باشد و اگر دو خواهر (از او) باقى باشند دو سوم اموال را مىبرند و اگر برادران و خواهران با هم باشند، (تمام اموال را ميان خود تقسيم مىكنند و) براى هر مذكّر، دو برابر سهم مؤنّث است. خداوند (احكام خود را) براى شما بيان مىكند تا گمراه نشويد و خداوند به همه چيز داناست.» (176) |
يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَ مَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللهُ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللهِ عَلَيْهِ وَاتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ (مائده: 4) از تو سؤال مىكنند چه چيزهايى براى آنها حلال شده است؟ بگو: «آنچه پاكيزه است، براى شما حلال گرديده (و نيز صيد) حيوانات شكارى و سگهاى آموخته (و تربيت يافته) كه از آنچه خداوند به شما تعليم داده به آنها ياد دادهايد، (بر شما حلال است) پس، از آنچه اين حيوانات براى شما (صيد مىكنند و) نگاه مىدارند، بخوريد و نام خدا را (به هنگام فرستادن حيوان براى شكار،) بر آن ببريد و از (معصيت) خدا بپرهيزيد كه خداوند سريع الحساب است!» (4) |
قَالُوا يَا مُوسَي إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدَاً مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقَاتِلاَ إِنَّا هَهُنَا قَاعِدُونَ (مائده: 24) (بنى اسرائيل) گفتند: «اى موسى! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد نخواهيم شد! تو و پروردگارت برويد و (با آنان) بجنگيد، ما همين جا نشستهايم»! (24) |
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانَاً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأََقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ (مائده: 27) و داستان دو فرزند آدم را بحقّ بر آنها بخوان: هنگامى كه هر كدام، كارى براى تقرّب (به پروردگار) انجام دادند امّا از يكى پذيرفته شد، و از ديگرى پذيرفته نشد (برادرى كه عملش مردود شده بود، به برادر ديگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم كشت!» (برادر ديگر) گفت: « (من چه گناهى دارم؟ زيرا) خدا، تنها از پرهيزگاران مىپذيرد! (27) |
لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأََقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ (مائده: 28) اگر تو براى كشتن من، دست دراز كنى، من هرگز به قتل تو دست نمىگشايم، چون از پروردگار جهانيان مىترسم! (28) |
إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَ ذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ (مائده: 29) من مىخواهم تو با گناه من و خودت (از اين عمل) بازگردى (و بار هر دو گناه را به دوش كشى) و از دوزخيان گردى. و همين است سزاى ستمكاران! (29) |
يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لاَ يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمَّـاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّـاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ يُرِدِ اللهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللهِ شَيْءً أُولَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ (مائده: 41) اى فرستاده (خدا)! آنها كه در مسير كفر شتاب مىكنند و با زبان مىگويند: «ايمان آورديم» و قلب آنها ايمان نياورده، تو را اندوهگين نسازند! و (همچنين) گروهى از يهوديان كه خوب به سخنان تو گوش مىدهند، تا دستاويزى براى تكذيب تو بيابند آنها جاسوسان گروه ديگرى هستند كه خودشان نزد تو نيامدهاند آنها سخنان را از مفهوم اصليش تحريف مىكنند، و (به يكديگر) مىگويند: «اگر اين (كه ما مىخواهيم) به شما داده شد (و محمد بر طبق خواسته شما داورى كرد،) بپذيريد، و گر نه (از او) دورى كنيد!» (ولى) كسى را كه خدا (بر اثر گناهان پى در پى او) بخواهد مجازات كند، قادر به دفاع از او نيستى آنها كسانى هستند كه خدا نخواسته دلهايشان را پاك كند در دنيا رسوايى، و در آخرت مجازات بزرگى نصيبشان خواهد شد. (41) |
سَمَّـاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْءً وَ إِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ (مائده: 42) آنها بسيار به سخنان تو گوش مىدهند تا آن را تكذيب كنند مال حرام فراوان مى خورند پس اگر نزد تو آمدند، در ميان آنان داورى كن، يا (اگر صلاح دانستى) آنها را به حال خود واگذار! و اگر از آنان صرف نظر كنى، به تو هيچ زيانى نمىرسانند و اگر ميان آنها داورى كنى، با عدالت داورى كن، كه خدا عادلان را دوست دارد! (42) |
وَ كَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَ مَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ (مائده: 43) چگونه تو را به داورى مىطلبند؟! در حالى كه تورات نزد ايشان است و در آن، حكم خدا هست. (وانگهى) پس از داورىخواستن از حكم تو، (چرا) روى مى گردانند؟! آنها مؤمن نيستند. (43) |
وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقَاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَ مُهَيْمِنَاً عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللهُ وَ لاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهَاجَاً وَ لَوْ شَاءَ اللهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَي اللهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعَاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ (مائده: 48) و اين كتاب [قرآن] را به حق بر تو نازل كرديم، در حالى كه كتب پيشين را تصديق مىكند، و حافظ و نگاهبان آنهاست پس بر طبق احكامى كه خدا نازل كرده، در ميان آنها حكم كن! از هوى و هوسهاى آنان پيروى نكن! و از احكام الهى، روى مگردان! ما براى هر كدام از شما، آيين و طريقه روشنى قرار داديم و اگر خدا مىخواست، همه شما را امت واحدى قرار مىداد ولى خدا مىخواهد شما را در آنچه به شما بخشيده بيازمايد (و استعدادهاى مختلف شما را پرورش دهد). پس در نيكيها بر يكديگر سبقت جوييد! بازگشت همه شما، به سوى خداست سپس از آنچه در آن اختلاف مىكرديد به شما خبر خواهد داد. (48) |
وَ أَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللهُ وَ لاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَ إِنَّ كَثِيرَاً مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ (مائده: 49) و در ميان آنها [اهل كتاب]، طبق آنچه خداوند نازل كرده، داورى كن! و از هوسهاى آنان پيروى مكن! و از آنها بر حذر باش، مبادا تو را از بعض احكامى كه خدا بر تو نازل كرده، منحرف سازند! و اگر آنها (از حكم و داورى تو)، روى گردانند، بدان كه خداوند مىخواهد آنان را بخاطر پارهاى از گناهانشان مجازات كند و بسيارى از مردم فاسقند. (49) |
وَ قَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَ لَيَزِيدَنَّ كَثِيرَاً مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانَاً وَ كُفْرَاً وَ أَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارَاً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادَاً وَاللهُ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ (مائده: 64) و يهود گفتند: «دست خدا (با زنجير) بسته است.» دستهايشان بسته باد! و بخاطر اين سخن، از رحمت (الهى) دور شوند! بلكه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است هر گونه بخواهد، مىبخشد! ولى اين آيات، كه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغيان و كفر بسيارى از آنها مىافزايد. و ما در ميان آنها تا روز قيامت عداوت و دشمنى افكنديم. هر زمان آتش جنگى افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت و براى فساد در زمين، تلاش مىكنند و خداوند، مفسدان را دوست ندارد. (64) |
يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ (مائده: 67) اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملًا (به مردم) برسان! و اگر نكنى، رسالت او را انجام ندادهاى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مىدارد و خداوند، جمعيّت كافران (لجوج) را هدايت نمىكند. (67) |
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَي شَيْءٍ حَتَّي تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِِنجِيلَ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لَيَزِيدَنَّ كَثِيرَاً مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانَاً وَ كُفْرَاً فَلاَ تَأْسَ عَلَي الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ (مائده: 68) اى اهل كتاب! شما هيچ آيين صحيحى نداريد، مگر اينكه تورات و انجيل و آنچه را از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است، برپا داريد. ولى آنچه بر تو از سوى پروردگارت نازل شده، (نه تنها مايه بيدارى آنها نمىگردد، بلكه) بر طغيان و كفر بسيارى از آنها مىافزايد. بنا بر اين، از اين قوم كافر، (و مخالفت آنها،) غمگين مباش! (68) |
قُلْ لاَ يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (مائده: 100) بگو: « (هيچ گاه) ناپاك و پاك مساوى نيستند هر چند فزونى ناپاكها، تو را به شگفتى اندازد! از (مخالفت) خدا بپرهيزيد اى صاحبان خرد، شايد رستگار شويد! (100) |
يَوْمَ يَجْمَعُ اللهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (مائده: 109) (از) روزى (بترسيد) كه خداوند، پيامبران را جمع مىكند، و به آنها مىگويد: « (در برابر دعوت شما،) چه پاسخى به شما داده شد؟»، مىگويند: «ما چيزى نمىدانيم تو خود، از همه اسرار نهان آگاهى.» (109) |
إِذْ قَالَ اللهُ يَا عِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَ عَلَي وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونَ طَيْرَاً بِإِذْنِي وَ تُبْرِءُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَي بِإِذْنِي وَ إِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِينٌ (مائده: 110) (به خاطر بياور) هنگامى را كه خداوند به عيسى بن مريم گفت: «ياد كن نعمتى را كه به تو و مادرت بخشيدم! زمانى كه تو را با» روح القدس «تقويت كردم كه در گاهواره و به هنگام بزرگى، با مردم سخن مىگفتى و هنگامى كه كتاب و حكمت و تورات و انجيل را به تو آموختم و هنگامى كه به فرمان من، از گل چيزى بصورت پرنده مىساختى، و در آن مىدميدى، و به فرمان من، پرندهاى مىشد و كور مادرزاد، و مبتلا به بيمارى پيسى را به فرمان من، شفا مىدادى و مردگان را (نيز) به فرمان من زنده مىكردى و هنگامى كه بنى اسرائيل را از آسيب رساندن به تو، بازداشتم در آن موقع كه دلايل روشن براى آنها آوردى، ولى جمعى از كافران آنها گفتند: اينها جز سحر آشكار نيست!» (110) |
إِذْ قَالَ الْحَوارِيُّونَ يَا عِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُوا اللهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (مائده: 112) در آن هنگام كه حواريون گفتند: «اى عيسى بن مريم! آيا پروردگارت مىتواند مائدهاى از آسمان بر ما نازل كند؟» او (در پاسخ) گفت: «از خدا بپرهيزيد اگر با ايمان هستيد!» (112) |
قَالَ عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدَاً لِأََوَّلِنَا وَ آخِرِنَا وَ آيَةً مِنْكَ وَارْزُقْنَا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ (مائده: 114) عيسى بن مريم عرض كرد: «خداوندا! پروردگارا! از آسمان مائدهاى بر ما بفرست! تا براى اول و آخر ما، عيدى باشد، و نشانهاى از تو و به ما روزى ده! تو بهترين روزى دهندگانى!» (114) |
وَ إِذْ قَالَ اللهُ يَا عِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَ لاَ أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (مائده: 116) و آن گاه كه خداوند به عيسى بن مريم مىگويد: «آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را بعنوان دو معبود غير از خدا انتخاب كنيد؟!»، او مىگويد: «منزهى تو! من حق ندارم آنچه را كه شايسته من نيست، بگويم! اگر چنين سخنى را گفته باشم، تو مىدانى! تو از آنچه در روح و جان من است، آگاهى و من از آنچه در ذات (پاك) توست، آگاه نيستم! بيقين تو از تمام اسرار و پنهانيها با خبرى. (116) |
إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (مائده: 118) (با اين حال،) اگر آنها را مجازات كنى، بندگان تواند. (و قادر به فرار از مجازات تو نيستند) و اگر آنان را ببخشى، توانا و حكيمى! (نه كيفر تو نشانه بىحكمتى است، و نه بخشش تو نشانه ضعف!)» (118) |
وَ لَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابَاً فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِينٌ (انعام: 7) (حتّى) اگر ما نامهاى روى صفحهاى بر تو نازل كنيم، و (علاوه بر ديدن و خواندن،) آن را با دستهاى خود لمس كنند، باز كافران مىگويند: «اين، چيزى جز يك سحر آشكار نيست»! (7) |
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِأَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ (انعام: 10) (با اين حال، نگران نباش!) جمعى از پيامبران پيش از تو را استهزا كردند امّا سرانجام، آنچه را مسخره مىكردند، دامانشان را مىگرفت (و عذاب الهى بر آنها فرود آمد). (10) |
وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (انعام: 17) اگر خداوند زيانى به تو برساند، هيچ كس جز او نمىتواند آن را برطرف سازد! و اگر خيرى به تو رساند، او بر همه چيز تواناست (و از قدرت او، هر گونه نيكى ساخته است.) (17) |
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَ جَعَلْنَا عَلَي قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرَاً وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لاَ يُؤْمِنُوا بِهَا حَتَّي إِذَا جَاءُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ (انعام: 25) پارهاى از آنها به (سخنان) تو، گوش فرامىدهند ولى بر دلهاى آنان پردهها افكندهايم تا آن را نفهمند و در گوش آنها، سنگينى قرار دادهايم. و (آنها بقدرى لجوجند كه) اگر تمام نشانههاى حق را ببينند، ايمان نمىآورند تا آنجا كه وقتى به سراغ تو مىآيند كه با تو پرخاشگرى كنند، كافران مىگويند: «اينها فقط افسانههاى پيشينيان است!» (25) |
قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لاَ يُكَذِّبُونَكَ وَ لَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللهِ يَجْحَدُونَ (انعام: 33) ما مىدانيم كه گفتار آنها، تو را غمگين مىكند ولى (غم مخور! و بدان كه) آنها تو را تكذيب نمىكنند بلكه ظالمان، آيات خدا را انكار مىنمايند. (33) |
وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَي مَا كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّي أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَ لاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللهِ وَ لَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ (انعام: 34) پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند و در برابر تكذيبها، صبر و استقامت كردند و (در اين راه،) آزار ديدند، تا هنگامى كه يارى ما به آنها رسيد. (تو نيز چنين باش! و اين، يكى از سنتهاى الهى است) و هيچ چيز نمىتواند سنن خدا را تغيير دهد و اخبار پيامبران به تو رسيده است. (34) |
وَ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقَاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمَاً فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شَاءَ اللهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَي الْهُدَي فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ (انعام: 35) و اگر اعراض آنها بر تو سنگين است، چنانچه بتوانى نقبى در زمين بزنى، يا نردبانى به آسمان بگذارى (و اعماق زمين و آسمانها را جستجو كنى، چنين كن) تا آيه (و نشانه ديگرى) براى آنها بياورى! (ولى بدان كه اين لجوجان، ايمان نمىآورند!) امّا اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدايت جمع خواهد كرد. (ولى هدايت اجبارى، چه سودى دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش! (35) |
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَي أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ (انعام: 42) ما به سوى امتهايى كه پيش از تو بودند، (پيامبرانى) فرستاديم (و هنگامى كه با اين پيامبران به مخالفت برخاستند،) آنها را با شدّت و رنج و ناراحتى مواجه ساختيم شايد (بيدار شوند و در برابر حق،) خضوع كنند و تسليم گردند! (42) |
وَ لاَ تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَ مَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ (انعام: 52) و كسانى را كه صبح و شام خدا را مىخوانند، و جز ذات پاك او نظرى ندارند، از خود دور مكن! نه چيزى از حساب آنها بر توست، و نه چيزى از حساب تو بر آنها! اگر آنها را طرد كنى، از ستمگران خواهى بود! (52) |
وَ إِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءً بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (انعام: 54) هر گاه كسانى كه به آيات ما ايمان دارند نزد تو آيند، به آنها بگو: «سلام بر شما پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض كرده هر كس از شما كار بدى از روى نادانى كند، سپس توبه و اصلاح (و جبران) نمايد، (مشمول رحمت خدا مىشود چرا كه) او آمرزنده مهربان است.» (54) |
وَ كَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَ هُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ (انعام: 66) قوم و جمعيّت تو، آن (آيات الهى) را تكذيب و انكار كردند، در حالى كه حق است! (به آنها) بگو: «من مسئول (ايمانآوردن) شما نيستم! (وظيفه من، تنها ابلاغ رسالت است، نه اجبار شما بر ايمان.)» (66) |
وَ إِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّي يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِنْ مَا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (انعام: 68) هر گاه كسانى را ديدى كه آيات ما را استهزا مىكنند، از آنها روى بگردان تا به سخن ديگرى بپردازند! و اگر شيطان از ياد تو ببرد، هرگز پس از ياد آمدن با اين جمعيّت ستمگر منشين! (68) |
وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامَاً آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ (انعام: 74) (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه ابراهيم به پدرش [عمويش] «آزر» گفت: «آيا بتهايى را معبودان خود انتخاب مىكنى؟! من، تو و قوم تو را در گمراهى آشكارى مىبينم.» (74) |
وَ تِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَي قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ (انعام: 83) اينها دلايل ما بود كه به ابراهيم در برابر قومش داديم! درجات هر كس را بخواهيم (و شايسته بدانيم،) بالا مىبريم پروردگار تو، حكيم و داناست. (83) |
اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ (انعام: 106) از آنچه كه از سوى پروردگارت بر تو وحى شده، پيروى كن! هيچ معبودى جز او نيست! و از مشركان، روى بگردان! (106) |
وَ لَوْ شَاءَ اللهُ مَا أَشْرَكُوا وَ مَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظَاً وَ مَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ (انعام: 107) اگر خدا مىخواست، (همه به اجبار ايمان مىآوردند،) و هيچ يك مشرك نمىشدند و ما تو را مسئول (اعمال) آنها قرار ندادهايم و وظيفه ندارى آنها را (به ايمان) مجبور سازى! (107) |
وَ كَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوَّاً شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَي بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورَاً وَ لَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ مَا يَفْتَرُونَ (انعام: 112) اينچنين در برابر هر پيامبرى، دشمنى از شياطين انس و جنّ قرار داديم آنها بطور سرى (و درگوشى) سخنان فريبنده و بىاساس (براى اغفال مردم) به يكديگر مىگفتند و اگر پروردگارت مىخواست، چنين نمىكردند (و مىتوانست جلو آنها را بگيرد ولى اجبار سودى ندارد.) بنا بر اين، آنها و تهمتهايشان را به حال خود واگذار! (112) |
أَفَغَيْرَ اللهِ أَبْتَغِي حَكَمَاً وَ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلاً وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ (انعام: 114) (با اين حال،) آيا غير خدا را به داورى طلبم؟! در حالى كه اوست كه اين كتاب آسمانى را، كه همه چيز در آن آمده، به سوى شما فرستاده است و كسانى كه به آنها كتاب آسمانى دادهايم مىدانند اين كتاب، بحق از طرف پروردگارت نازل شده بنا بر اين از ترديدكنندگان مباش! (114) |
وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقَاً وَ عَدْلاً لاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (انعام: 115) و كلام پروردگار تو، با صدق و عدل، به حدّ تمام رسيد هيچ كس نمىتواند كلمات او را دگرگون سازد و او شنونده داناست. (115) |
وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ (انعام: 116) اگر از بيشتر كسانى كه در روى زمين هستند اطاعت كنى، تو را از راه خدا گمراه مى كنند (زيرا) آنها تنها از گمان پيروى مىنمايند، و تخمين و حدس (واهى) مىزنند. (116) |
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ مَنْ يَضِلُّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (انعام: 117) پروردگارت به كسانى كه از راه او گمراه گشتهاند، آگاهتر است و همچنين از كسانى كه هدايت يافتهاند. (117) |
وَ مَا لَكُمْ أَنْ لاَ تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللهِ عَلَيْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَكُمْ مَا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلاَّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَ إِنَّ كَثِيرَاً لَيُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ (انعام: 119) چرا از چيزها [گوشتها] يى كه نام خدا بر آنها برده شده نمىخوريد؟! در حالى كه (خداوند) آنچه را بر شما حرام بوده، بيان كرده است! مگر اينكه ناچار باشيد (كه در اين صورت، خوردن از گوشت آن حيوانات جايز است.) و بسيارى از مردم، به خاطر هوى و هوس و بىدانشى، (ديگران را) گمراه مىسازند و پروردگارت، تجاوزكاران را بهتر مىشناسد. (119) |
وَ هَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمَاً قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ (انعام: 126) و اين راه مستقيم (و سنت جاويدان) پروردگار توست ما آيات خود را براى كسانى كه پند مىگيرند، بيان كرديم! (126) |
وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعَاً يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَ قَالَ أَوْلِيَاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْواكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلاَّ مَا شَاءَ اللهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ (انعام: 128) در آن روز كه (خدا) همه آنها را جمع و محشور ميسازد، (مىگويد:) اى جمعيّت شياطين و جن! شما افراد زيادى از انسانها را گمراه ساختيد! دوستان و پيروان آنها از ميان انسانها مىگويند: «پروردگارا! هر يك از ما دو گروه [پيشوايان و پيروان گمراه] از ديگرى استفاده كرديم (ما به لذّات هوس آلود و زودگذر رسيديم و آنها بر ما حكومت كردند) و به اجلى كه براى ما مقرّر داشته بودى رسيديم.» (خداوند) مىگويد: «آتش جايگاه شماست جاودانه در آن خواهيد ماند، مگر آنچه خدا بخواهد» پروردگار تو حكيم و داناست. (128) |
ذَلِكَ أَنْ لَمْ يَكُنْ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَي بِظُلْمٍ وَ أَهْلُهَا غَافِلُونَ (انعام: 131) اين بخاطر آن است كه پروردگارت هيچ گاه (مردم) شهرها و آباديها را بخاطر ستمهايشان در حال غفلت و بىخبرى هلاك نمىكند. (بلكه قبلًا رسولانى براى آنها مىفرستد.) (131) |
وَ لِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ مَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ (انعام: 132) و براى هر يك (از اين دو دسته)، درجات (و مراتبى) است از آنچه عمل كردند و پروردگارت از اعمالى كه انجام مىدهند، غافل نيست. (132) |
وَ رَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِكُمْ مَا يَشَاءُ كَمَا أَنْشَأَكُمْ مِنْ ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرِينَ (انعام: 133) پروردگارت بىنياز و مهربان است (پس به كسى ستم نمىكند بلكه همه، نتيجه اعمال خود را مىگيرند) اگر بخواهد، همه شما را مىبرد سپس هر كس را بخواهد جانشين شما مىسازد همان طور كه شما را از نسل اقوام ديگرى به وجود آورد. (133) |
قُلْ لاَ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمَاً عَلَي طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمَاً مَسْفُوحَاً أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقَاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَ لاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (انعام: 145) بگو: «در آنچه بر من وحى شده، هيچ غذاى حرامى نمىيابم بجز اينكه مردار باشد، يا خونى كه (از بدن حيوان) بيرون ريخته، يا گوشت خوك- كه اينها همه پليدند- يا حيوانى كه به گناه، هنگام سر بريدن، نام غير خدا [نام بتها] بر آن برده شده است.» اما كسى كه مضطر (به خوردن اين محرمات) شود، بى آنكه خواهان لذت باشد و يا زياده روى كند (گناهى بر او نيست) زيرا پروردگارت، آمرزنده مهربان است. (145) |
فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَ لاَ يُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُـجْرِمِينَ (انعام: 147) اگر تو را تكذيب كنند (و اين حقايق را نپذيرند)، به آنها بگو: «پروردگار شما، رحمت گستردهاى دارد اما مجازات او هم از مجرمان دفع شدنى نيست! (و اگر ادامه دهيد كيفر شما حتمى است) (147) |
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلاَئِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لاَ يَنْفَعُ نَفْسَاً إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرَاً قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ (انعام: 158) آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان (مرگ) به سراغشان آيند، يا خداوند (خودش) به سوى آنها بيايد، يا بعضى از آيات پروردگارت (و نشانههاى رستاخيز)؟! اما آن روز كه بعضى از آيات پروردگارت تحقّق پذيرد، ايمانآوردن افرادى كه قبلًا ايمان نياوردهاند، يا در ايمانشان عمل نيكى انجام ندادهاند، سودى به حالشان نخواهد داشت! بگو: « (اكنون كه شما چنين انتظارات نادرستى داريد،) انتظار بكشيد ما هم انتظار (كيفر شما را) مىكشيم!» (158) |
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلاَئِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (انعام: 165) و او كسى است كه شما را جانشينان (و نمايندگان) خود در زمين ساخت، و درجات بعضى از شما را بالاتر از بعضى ديگر قرار داد، تا شما را به وسيله آنچه در اختيارتان قرار داده بيازمايد به يقين پروردگار تو سريع العقاب و آمرزنده مهربان است. (كيفر كسانى را كه از بوته امتحان نادرست درآيند، زود مىدهد و نسبت به حق پويان مهربان است.) (165) |
كِتَابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ فَلاَ يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِكْرَي لِلْمُؤْمِنِينَ (اعراف: 2) اين كتابى است كه بر تو نازل شده و نبايد از ناحيه آن، ناراحتى در سينه داشته باشى! تا به وسيله آن، (مردم را از عواقب سوء عقايد و اعمال نادرستشان) بيم دهى و تذكّرى است براى مؤمنان. (2) |
قَالَ مَا مَنَعَكَ أَنْ لاَ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ (اعراف: 12) (خداوند به او) فرمود: «در آن هنگام كه به تو فرمان دادم، چه چيز تو را مانع شد كه سجده كنى؟» گفت: «من از او بهترم مرا از آتش آفريدهاى و او را از گل!» (12) |
قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ (اعراف: 13) گفت: «از آن (مقام و مرتبهات) فرود آى! تو حقّ ندارى در آن (مقام و مرتبه) تكبّر كنى! بيرون رو، كه تو از افراد پست و كوچكى! (13) |
قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (اعراف: 15) فرمود: «تو از مهلت داده شدگانى!» (15) |
قَالَ فَبِمَـا أَغْوَيْتَنِي لَأََقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ (اعراف: 16) گفت: «اكنون كه مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقيم تو، در برابر آنها كمين مى كنم! (16) |
قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْؤُومَاً مَدْحُورَاً لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأََمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ (اعراف: 18) فرمود: «از آن (مقام)، با ننگ و عار و خوارى، بيرون رو! و سوگند ياد مىكنم كه هر كس از آنها از تو پيروى كند، جهنم را از شما همگى پر مىكنم! (18) |
وَ يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلاَ مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَـا وَ لاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِينَ (اعراف: 19) و اى آدم! تو و همسرت در بهشت ساكن شويد! و از هر جا كه خواستيد، بخوريد! امّا به اين درخت نزديك نشويد، كه از ستمكاران خواهيد بود!» (19) |
قَالَ الْمَلَأَُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ (اعراف: 60) (ولى) اشراف قومش به او گفتند: «ما تو را در گمراهى آشكارى مىبينيم!» (60) |
قَالَ الْمَلَأَُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ (اعراف: 66) اشراف كافر قوم او گفتند: «ما تو را در سفاهت (و نادانى و سبك مغزى) مىبينيم، و ما مسلّماً تو را از دروغگويان مىدانيم!» (66) |
قَالَ الْمَلَأَُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَ لَوْ كُنَّا كَارِهِينَ (اعراف: 88) اشراف زورمند و متكبّر از قوم او گفتند: «اى شعيب! به يقين، تو و كسانى را كه به تو ايمان آوردهاند، از شهر و ديار خود بيرون خواهيم كرد، يا به آيين ما بازگرديد!» كفت: «آيا (مىخواهيد ما را بازگردانيد) اگر چه مايل نباشيم؟! (88) |
تِلْكَ الْقُرَي نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَائِهَا وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللهُ عَلَي قُلُوبِ الْكَافِرِينَ (اعراف: 101) اينها، شهرها و آباديهايى است كه قسمتى از اخبار آن را براى تو شرح مىدهيم پيامبرانشان دلايل روشن براى آنان آوردند (ولى آنها چنان لجوج بودند كه) به آنچه قبلًا تكذيب كرده بودند، ايمان نمىآوردند! اين گونه خداوند بر دلهاى كافران مهر مىنهد (و بر اثر لجاجت و ادامه گناه، حس تشخيصشان را سلب مىكند)! (101) |
يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ (اعراف: 112) تا هر ساحر دانا (و كارآزمودهاى) را به خدمت تو بياورند!» (112) |
وَ أَوْحَيْنَا إِلَي مُوسَي أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ (اعراف: 117) (ما) به موسى وحى كرديم كه: «عصاى خود را بيفكن!» ناگهان (بصورت مار عظيمى در آمد كه) وسايل دروغين آنها را بسرعت برمىگرفت. (117) |
وَ قَالَ الْمَلَأَُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَي وَ قَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ يَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَ نَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ (اعراف: 127) و اشراف قوم فرعون (به او) گفتند: «آيا موسى و قومش را رها مىكنى كه در زمين فساد كنند، و تو و خدايانت را رها سازد؟!» گفت: «بزودى پسرانشان را مىكشيم، و دخترانشان را زنده نگه مىداريم (تا به ما خدمت كنند) و ما بر آنها كاملًا مسلّطيم!» (127) |
وَ قَالُوا مَهْمَا تَأْتِنَا بِهِ مِنْ آيَةٍ لِتَسْحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ (اعراف: 132) و گفتند: «هر زمان نشانه و معجزهاى براى ما بياورى كه سحرمان كنى، ما به تو ايمان نمىآوريم!» (132) |
وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قَالُوا يَا مُوسَي ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِنْدَكَ لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الْرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَنِي إِسْرَائِيلَ (اعراف: 134) هنگامى كه بلا بر آنها مسلط مىشد، مىگفتند: «اى موسى! از خدايت براى ما بخواه به عهدى كه با تو كرده، رفتار كند! اگر اين بلا را از ما مرتفع سازى، قطعاً به تو ايمان مىآوريم، و بنى اسرائيل را با تو خواهيم فرستاد!» (134) |
وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَي عَلَي بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا وَ دَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ مَا كَانُوا يَعْرِشُونَ (اعراف: 137) و مشرقها و مغربهاى پر بركت زمين را به آن قومِ به ضعف كشانده شده (زير زنجير ظلم و ستم)، واگذار كرديم و وعده نيك پروردگارت بر بنى اسرائيل، بخاطر صبر و استقامتى كه به خرج دادند، تحقّق يافت و آنچه فرعون و فرعونيان (از كاخهاى مجلّل) مىساختند، و آنچه از باغهاى داربستدار فراهم ساخته بودند، در هم كوبيديم! (137) |
وَ لَمَّا جَاءَ مُوسَي لِمِيقَاتِنَا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَنْ تَرَانِي وَ لَكِنِ انْظُرْ إِلَي الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّي رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكَّاً وَ خَرَّ مُوسَي صَعِقَاً فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ (اعراف: 143) و هنگامى كه موسى به ميعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببينم!» گفت: «هرگز مرا نخواهى ديد! ولى به كوه بنگر، اگر در جاى خود ثابت ماند، مرا خواهى ديد!» اما هنگامى كه پروردگارش بر كوه جلوه كرد، آن را همسان خاك قرار داد و موسى مدهوش به زمين افتاد. چون به هوش آمد، عرض كرد: «خداوندا! منزهى تو (از اينكه با چشم تو را ببينم)! من به سوى تو بازگشتم! و من نخستين مؤمنانم!» (143) |
قَالَ يَا مُوسَي إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَي النَّاسِ بِرِسَالاَتِي وَ بِكَلاَمِي فَخُذْ مَا آتَيْتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ (اعراف: 144) (خداوند) فرمود: «اى موسى! من تو را با رسالتهاى خويش، و با سخنگفتنم (با تو)، بر مردم برترى دادم و برگزيدم پس آنچه را به تو دادهام بگير و از شكرگزاران باش!» (144) |
وَ كَتَبْنَا لَهُ فِي الْأَلْوَاحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِيلاً لِكُلِّ شَيْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا سَأُرِيكُمْ دَارَ الْفَاسِقِينَ (اعراف: 145) و براى او در الواح اندرزى از هر موضوعى نوشتيم و بيانى از هر چيز كرديم- «پس آن را با جدّيت بگير! و به قوم خود بگو: به نيكوترين آنها عمل كنند! (و آنها كه به مخالفت برخيزند، كيفرشان دوزخ است) و بزودى جايگاه فاسقان را به شما نشان خواهم داد!» (145) |
قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِأَخِي وَ أَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (اعراف: 151) (موسى) گفت: «پروردگارا! من و برادرم را بيامرز، و ما را در رحمت خود داخل فرما، و تو مهربانترين مهربانانى!» (151) |
وَالَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِهَا وَ آمَنُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (اعراف: 153) و آنها كه گناه كردند، و بعد از آن توبه نمودند و ايمان آوردند، (اميد عفو او را دارند زيرا) پروردگار تو، در پى اين كار، آمرزنده و مهربان است. (153) |
وَاخْتَارَ مُوسَي قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلاً لِمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَ تَهْدِي مَنْ تَشَاءُ أَنْتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ (اعراف: 155) موسى از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براى ميعادگاه ما برگزيد و هنگامى كه زمينلرزه آنها را فرا گرفت (و هلاك شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر مىخواستى، مى توانستى آنها و مرا پيش از اين نيز هلاك كنى! آيا ما را به آنچه سفيهانمان انجام دادهاند، (مجازات و) هلاك مىكنى؟! اين، جز آزمايش تو، چيز ديگر نيست كه هر كس را بخواهى (و مستحق بدانى)، به وسيله آن گمراه مىسازى و هر كس را بخواهى (و شايسته ببينى)، هدايت مىكنى! تو ولىّ مايى، و ما را بيامرز، بر ما رحم كن، و تو بهترين آمرزندگانى! (155) |
وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُمْ بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ (اعراف: 156) و براى ما، در اين دنيا و سراى ديگر، نيكى مقرّر فرما چه اينكه ما به سوى تو بازگشت كردهايم! « (خداوند در برابر اين تقاضا، به موسى) گفت:» مجازاتم را به هر كس بخواهم مىرسانم و رحمتم همه چيز را فراگرفته و آن را براى آنها كه تقوا پيشه كنند، و زكات را بپردازند، و آنها كه به آيات ما ايمان مىآورند، مقرّر خواهم داشت! (156) |
وَ قَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطَاً أُمَمَاً وَ أَوْحَيْنَا إِلَي مُوسَي إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنَاً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ وَ ظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَ أَنْزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَي كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَ مَا ظَلَمُونَا وَ لَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (اعراف: 160) ما آنها را به دوازده گروه- كه هر يك شاخهاى (از دودمان اسرائيل) بود- تقسيم كرديم. و هنگامى كه قوم موسى (در بيابان) از او تقاضاى آب كردند، به او وحى فرستاديم كه: «عصاى خود را بر سنگ بزن!» ناگهان دوازده چشمه از آن بيرون جست آن چنان كه هر گروه، چشمه و آبشخور خود را مىشناخت. و ابر را بر سر آنها سايبان ساختيم و بر آنها «مَن» و «سَلوى» فرستاديم (و به آنان گفتيم:) از روزيهاى پاكيزهاى كه به شما دادهايم، بخوريد! (و شكر خدا را بجا آوريد! آنها نافرمانى و ستم كردند ولى) به ما ستم نكردند، لكن به خودشان ستم مىنمودند. (160) |
وَ إِذْ تَاَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقَابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (اعراف: 167) و (نيز به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت اعلام كرد: تا دامنه قيامت، كسى را بر آنها مسلّط خواهد ساخت كه همواره آنها را در عذاب سختى قرار دهد زيرا پروردگارت مجازاتش سريع، (و در عين حال، نسبت به توبهكاران) آمرزنده و مهربان است. (167) |
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَي أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَي شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ (اعراف: 172) و (به خاطر بياور) زمانى را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خويشتن ساخت (و فرمود:) «آيا من پروردگار شما نيستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مىدهيم!» (چنين كرد مبادا) روز رستاخيز بگوييد: «ما از اين، غافل بوديم (و از پيمان فطرى توحيد بىخبر مانديم)»! (172) |
يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لاَ تَأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللهِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ (اعراف: 187) درباره قيامت از تو سؤال مىكنند، كى فرامىرسد؟! بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است و هيچ كس جز او (نمىتواند) وقت آن را آشكار سازد (اما قيام قيامت، حتى) در آسمانها و زمين، سنگين (و بسيار پر اهميت) است و جز بطور ناگهانى، به سراغ شما نمىآيد!» (باز) از تو سؤال مىكنند، چنان كه گويى تو از زمان وقوع آن با خبرى! بگو: «علمش تنها نزد خداست ولى بيشتر مردم نمىدانند.» (187) |
وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَي الْهُدَي لاَ يَسْمَعُوا وَ تَرَاهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَ هُمْ لاَ يُبْصِرُونَ (اعراف: 198) و اگر آنها را به هدايت فرا خوانيد، سخنانتان را نمىشنوند! و آنها را مىبينى (كه با چشمهاى مصنوعيشان) به تو نگاه مىكنند، اما در حقيقت نمىبينند!» (198) |
وَ إِنْ مَا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (اعراف: 200) و هر گاه وسوسهاى از شيطان به تو رسد، به خدا پناه بر كه او شنونده و داناست! (200) |
وَاذْكُر رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعَاً وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَ لاَ تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ (اعراف: 205) پروردگارت را در دل خود، از روى تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، ياد كن و از غافلان مباش! (205) |
إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ يُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ يَسْجُدُونَ (اعراف: 206) آنها كه (در مقام قرب) نزد پروردگار تو هستند، (هيچ گاه) از عبادتش تكبر نمىورزند، و او را تسبيح مىگويند، و برايش سجده مىكنند. (206) |
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِاللهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللهَ وَ أَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطِيعُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (انفال: 1) از تو درباره انفال [غنايم، و هر گونه مال بدون مالك مشخص] سؤال مىكنند بگو: «انفال مخصوص خدا و پيامبر است پس، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد! و خصومتهايى را كه در ميان شماست، آشتى دهيد! و خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد اگر ايمان داريد! (1) |
كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَرِيقَاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكَارِهُونَ (انفال: 5) همانگونه كه خدا تو را بحق از خانه (به سوى ميدان بدر،) بيرون فرستاد، در حالى كه گروهى از مؤمنان ناخشنود بودند (ولى سرانجامش پيروزى بود! ناخشنودى عدهاى از چگونگى تقسيم غنايم بدر نيز چنين است)! (5) |
يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَ مَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُساقُونَ إِلَي الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرونَ (انفال: 6) آنها پس از روشن شدن حق، باز با تو مجادله مىكردند (و چنان ترس و وحشت آنها را فراگرفته بود، كه) گويى به سوى مرگ رانده مىشوند، و آن را با چشم خود مىنگرند! (6) |
إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَي الْمَلاَئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ (انفال: 12) و (به ياد آر) موقعى را كه پروردگارت به فرشتگان وحى كرد: «من با شما هستم كسانى را كه ايمان آوردهاند، ثابت قدم داريد! بزودى در دلهاى كافران ترس و وحشت مىافكنم ضربهها را بر بالاتر از گردن (بر سرهاى دشمنان) فرود آريد! و همه انگشتانشان را قطع كنيد! (12) |
وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللهُ وَاللهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ (انفال: 30) (به خاطر بياور) هنگامى را كه كافران نقشه مىكشيدند كه تو را به زندان بيفكنند، يا به قتل برسانند، و يا (از مكّه) خارج سازند آنها چاره مىانديشيدند (و نقشه مىكشيدند)، و خداوند هم تدبير مىكرد و خدا بهترين چاره جويان و تدبيركنندگان است! (30) |
وَ إِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ (انفال: 32) و (به خاطر بياور) زمانى را كه گفتند: «پروردگارا! اگر اين حق است و از طرف توست، بارانى از سنگ از آسمان بر ما فرود آر! يا عذاب دردناكى براى ما بفرست!» (32) |
إِذْ يُرِيكَهُمُ اللهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلاً وَ لَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيرَاً لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ لَكِنَّ اللهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (انفال: 43) در آن هنگام كه خداوند تعداد آنها را در خواب به تو كم نشان داد و اگر فراوان نشان مىداد، مسلّماً سست مىشديد و (درباره شروع جنگ با آنها) كارتان به اختلاف مىكشيد ولى خداوند (شما را از شرّ اينها) سالم نگه داشت خداوند به آنچه درون سينههاست، داناست. (43) |
وَ إِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ (انفال: 62) و اگر بخواهند تو را فريب دهند، خدا براى تو كافى است او همان كسى است كه تو را، با يارى خود و مؤمنان، تقويت كرد ... (62) |
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللهُ وَ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (انفال: 64) اى پيامبر! خداوند و مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند، براى حمايت تو كافى است (فقط بر آنها تكيه كن)! (64) |
وَ إِنْ يُرِيدُوا خِيَانَتَكَ فَقَدْ خَانُوا اللهَ مِنْ قَبْلُ فَأَمْكَنَ مِنْهُمْ وَاللهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (انفال: 71) امّا اگر بخواهند با تو خيانت كنند، (تازگى ندارد) آنها پيش از اين (نيز) به خدا خيانت كردند و خداوند (شما را) بر آنها پيروز كرد خداوند دانا و حكيم است! (71) |
وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّي يَسْمَعَ كَلاَمَ اللهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَ يَعْلَمُونَ (توبه: 6) و اگر يكى از مشركان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بينديشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا كه آنها گروهى ناآگاهند! (6) |
لَوْ كَانَ عَرَضَاً قَرِيبَاً وَ سَفَرَاً قَاصِدَاً لَاتَّبَعُوكَ وَ لَكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَ سَيَحْلِفُونَ بِاللهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَاللهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ (توبه: 42) (امّا گروهى از آنها، چنانند كه) اگر غنايمى نزديك (و در دسترس)، و سفرى آسان باشد، (به طمع دنيا) از تو پيروى مىكنند ولى (اكنون كه براى ميدان تبوك،) راه بر آنها دور (و پر مشقت) است، (سرباز مىزنند) و بزودى به خدا سوگند ياد مىكنند كه: «اگر توانايى داشتيم، همراه شما حركت مىكرديم!» (آنها با اين اعمال و اين دروغها، در واقع) خود را هلاك مىكنند و خداوند مىداند آنها دروغگو هستند! (42) |
عَفَا اللهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبِينَ (توبه: 43) خداوند تو را بخشيد چرا پيش از آنكه راستگويان و دروغگويان را بشناسى، به آنها اجازه دادى؟! (خوب بود صبر مىكردى، تا هر دو گروه خود را نشان دهند!) (43) |
لاَ يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَاللهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ (توبه: 44) آنها كه به خدا و روز جزا ايمان دارند، هيچ گاه براى ترك جهاد (در راه خدا) با اموال و جانهايشان، از تو اجازه نمىگيرند و خداوند پرهيزگاران را مىشناسد. (44) |
إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ (توبه: 45) تنها كسانى از تو اجازه (اين كار را) مىگيرند كه به خدا و روز جزا ايمان ندارند، و دلهايشان با شكّ و ترديد آميخته است آنها در ترديد خود سرگردانند. (45) |
لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّي جَاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللهِ وَ هُمْ كَارِهُونَ (توبه: 48) آنها پيش از اين (نيز) در پى فتنهانگيزى بودند، و كارها را بر تو دگرگون ساختند (و به هم ريختند) تا آن كه حق فرا رسيد، و فرمان خدا آشكار گشت (و پيروز شديد)، در حالى كه آنها كراهت داشتند. (48) |
إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَ يَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ (توبه: 50) هر گاه نيكى به تو رسد، آنها را ناراحت مىكند و اگر مصيبتى به تو رسد، مىگويند: «ما تصميم خود را از پيش گرفتهايم.» و بازمىگردند در حالى كه خوشحالند! (50) |
فَلاَ تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَ لاَ أَوْلاَدُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كَافِرُونَ (توبه: 55) و (فزونى) اموال و اولاد آنها، تو را در شگفتى فرو نبرد خدا مىخواهد آنان را به وسيله آن، در زندگى دنيا عذاب كند، و در حال كفر بميرند! (55) |
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ (توبه: 58) و در ميان آنها كسانى هستند كه در (تقسيم) غنايم به تو خرده ميگيرند اگر از آن (غنايم، سهمى) به آنها داده شود، راضى مىشوند و اگر داده نشود، خشم مىگيرند (خواه حقّ آنها باشد يا نه)! (58) |
فَإِنْ رَجَعَكَ اللهُ إِلَي طَائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِيَ أَبَدَاً وَ لَنْ تُقَاتِلُوا مَعِيَ عَدُوَّاً إِنَّكُمْ رَضِيتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخَالِفِينَ (توبه: 83) هر گاه خداوند تو را بسوى گروهى از آنان بازگرداند، و از تو اجازه خروج (بسوى ميدان جهاد) بخواهند، بگو: «هيچ گاه با من خارج نخواهيد شد! و هرگز همراه من، با دشمنى نخواهيد جنگيد! شما نخستين بار به كنارهگيرى راضى شديد، اكنون نيز با متخلّفان بمانيد!» (83) |
وَ لاَ تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَ أَوْلاَدُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الدُّنْيَا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كَافِرُونَ (توبه: 85) مبادا اموال و فرزندانشان، مايه شگفتى تو گردد! (اين براى آنها نعمت نيست بلكه) خدا مىخواهد آنها را به اين وسيله در دنيا عذاب كند، و جانشان برآيد در حالى كه كافرند! (85) |
وَ إِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللهِ وَ جَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قَالُوا ذَرْنَا نَكُنْ مَعَ الْقَاعِدِينَ (توبه: 86) و هنگامى كه سورهاى نازل شود (و به آنان دستور دهد) كه: «به خدا ايمان بياوريد! و همراه پيامبرش جهاد كنيد!»، افرادى از آنها [گروه منافقان] كه توانايى دارند، از تو اجازه مىخواهند و مىگويند: «بگذار ما با قاعدين [آنها كه از جهاد معافند] باشيم!» (86) |
وَ لاَ عَلَي الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَ أَجِدُ مَا أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوا وَ أَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنَاً أَنْ لاَ يَجِدُوا مَا يُنْفِقُونَ (توبه: 92) و (نيز) ايرادى نيست بر آنها كه وقتى نزد تو آمدند كه آنان را بر مركبى (براى جهاد) سوار كنى، گفتى: «مركبى كه شما را بر آن سوار كنم، ندارم!» (از نزد تو) بازگشتند در حالى كه چشمانشان از اندوه اشكبار بود زيرا چيزى نداشتند كه در راه خدا انفاق كنند (و با آن به ميدان بروند) (92) |
إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَي الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِيَاءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَ طَبَعَ اللهُ عَلَي قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ (توبه: 93) راه مؤاخذه تنها به روى كسانى باز است كه از تو اجازه مىخواهند در حالى كه توانگرند (و امكانات كافى براى جهاد دارند) آنها راضى شدند كه با متخلّفان [زنان و كودكان و بيماران] بمانند و خداوند بر دلهايشان مهر نهاده به همين جهت چيزى نمىدانند! (93) |
خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِهَا وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (توبه: 103) از اموال آنها صدقهاى (بعنوان زكات) بگير، تا بوسيله آن، آنها را پاك سازى و پرورش دهى! و (به هنگام گرفتن زكات،) به آنها دعا كن كه دعاى تو، مايه آرامش آنهاست و خداوند شنوا و داناست! (103) |
دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلاَمٌ وَ آخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِاللهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (يونس: 10) گفتار (و دعاى) آنها در بهشت اين است كه: «خداوندا، منزهى تو!» و تحيّت آنها در آنجا: سلام و آخرين سخنشان اين است كه: «حمد، مخصوص پروردگار عالميان است!» (10) |
وَ مَا كَانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَ لَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (يونس: 19) (در آغاز) همه مردم امّت واحدى بودند سپس اختلاف كردند و اگر فرمانى از طرف پروردگارت (درباره عدم مجازات سريع آنان) از قبل صادر نشده بود، در ميان آنها در آنچه اختلاف داشتند داورى مىشد (و سپس همگى به مجازات مىرسيدند). (19) |
كَذَلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَي الَّذِينَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ (يونس: 33) اينچنين فرمان پروردگارت بر فاسقان مسلّم شده كه آنها (پس از اين همه لجاجت و گناه)، ايمان نخواهند آورد! (33) |
وَ مِنْهُمْ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لاَ يُؤْمِنُ بِهِ وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ (يونس: 40) بعضى از آنها، به آن ايمان مىآورند و بعضى ايمان نمىآورند و پروردگارت به مفسدان آگاهتر است (و آنها را بهتر مىشناسد)! (40) |
وَ إِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لِي عَمَلِي وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ (يونس: 41) و اگر تو را تكذيب كردند، بگو: «عمل من براى من، و عمل شما براى شماست! شما از آنچه من انجام مىدهم بيزاريد و من (نيز) از آنچه شما انجام مىدهيد بيزارم!» (41) |
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَفَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَ لَوْ كَانُوا لاَ يَعْقِلُونَ (يونس: 42) گروهى از آنان، بسوى تو گوش فرامىدهند (امّا گويى هيچ نمىشنوند و كرند)! آيا تو مىتوانى سخن خود را به گوش كران برسانى، هر چند نفهمند؟! (42) |
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْكَ أَفَأَنْتَ تَهْدِي الْعُمْيَ وَ لَوْ كَانُوا لاَ يُبْصِرُونَ (يونس: 43) و گروهى از آنان، به سوى تو مىنگرند (امّا گويى هيچ نمىبينند)! آيا تو مىتوانى نابينايان را هدايت كنى، هر چند نبينند؟! (43) |
وَ إِنْ مَا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللهُ شَهِيدٌ عَلَي مَا يَفْعَلُونَ (يونس: 46) اگر ما، پارهاى از مجازاتهايى را كه به آنها وعده دادهايم، (در حال حيات تو (به تو نشان دهيم، و يا) پيش از آنكه گرفتار عذاب شوند،) تو را از دنيا ببريم، در هر حال، بازگشتشان به سوى ماست سپس خداوند بر آنچه آنها انجام مىدادند گواه است! (46) |
وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَحَقٌّ هُوَ قُلْ إِيْ وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَ مَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ (يونس: 53) از تو مىپرسند: «آيا آن (وعده مجازات الهى) حقّ است؟» بگو: «آرى، به پروردگارم سوگند، قطعاً حقّ است و شما نمىتوانيد از آن جلوگيرى كنيد!» (53) |
وَ مَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَ مَا تَتْلُو مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودَاً إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ وَ مَا يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لاَ فِي السَّمَاءِ وَ لاَ أَصْغَرَ مِنْ ذَلِكَ وَ لاَ أَكْبَرَ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ (يونس: 61) در هيچ حال (و انديشهاى) نيستى، و هيچ قسمتى از قرآن را تلاوت نمىكنى، و هيچ عملى را انجام نمىدهيد، مگر اينكه ما گواه بر شما هستيم در آن هنگام كه وارد آن مى شويد! و هيچ چيز در زمين و آسمان، از پروردگار تو مخفى نمىماند حتّى به اندازه سنگينى ذرّهاى، و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر، مگر اينكه (همه آنها) در كتاب آشكار (و لوح محفوظ علم خداوند) ثبت است! (61) |
وَ لاَ يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِاللهِ جَمِيعَاً هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (يونس: 65) سخن آنها تو را غمگين نسازد! تمام عزّت (و قدرت)، از آن خداست و او شنوا و داناست! (65) |
وَ نَجِّنَا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ (يونس: 86) و ما را با رحمتت از (دست) قوم كافر رهايى بخش! (86) |
وَ قَالَ مُوسَي رَبَّنَا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِينَةً وَ أَمْوَالاً فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَي أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَي قُلُوبِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُوا حَتَّي يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ (يونس: 88) موسى گفت: «پروردگارا! تو فرعون و اطرافيانش را زينت و اموالى (سرشار) در زندگى دنيا دادهاى، پروردگارا! در نتيجه (بندگانت را) از راه تو گمراه مىسازند! پروردگارا! اموالشان را نابود كن! و (بجرم گناهانشان،) دلهايشان را سخت و سنگين ساز، به گونهاى كه ايمان نياورند تا عذاب دردناك را ببينند!» (88) |
فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَ إِنَّ كَثِيرَاً مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ (يونس: 92) ولى امروز، بدنت را (از آب) نجات مىدهيم، تا عبرتى براى آيندگان باشى! و بسيارى از مردم، از آيات ما غافلند! (92) |
وَ لَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّي جَاءَهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (يونس: 93) (سپس) بنى اسرائيل را در جايگاه صدق (و راستى) منزل داديم و از روزيهاى پاكيزه به آنها عطا كرديم (امّا آنها به نزاع و اختلاف برخاستند!) و اختلاف نكردند، مگر بعد از آنكه علم و آگاهى به سراغشان آمد! پروردگار تو روز قيامت، در آنچه اختلاف مىكردند، ميان آنها داورى مىكند! (93) |
فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ (يونس: 94) و اگر در آنچه بر تو نازل كردهايم ترديدى دارى، از كسانى كه پيش از تو كتاب آسمانى را مىخواندند بپرس، به يقين، «حق» از طرف پروردگارت به تو رسيده است بنا بر اين، هرگز از ترديدكنندگان مباش! [مسلماً او ترديدى نداشت! اين درسى براى مردم بود!] (94) |
إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ (يونس: 96) (و بدان) آنها كه فرمان پروردگار تو بر آنان تحقق يافته، (و بجرم اعمالشان، توفيق هدايت را از آنها گرفته هرگز) ايمان نمىآورند، (96) |
وَ لَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَميعَاً أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّي يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ (يونس: 99) و اگر پروردگار تو مىخواست، تمام كسانى كه روى زمين هستند، همگى به (اجبار) ايمان مىآوردند آيا تو مىخواهى مردم را مجبور سازى كه ايمان بياورند؟! (ايمان اجبارى چه سودى دارد؟!) (99) |
وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفَاً وَ لاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (يونس: 105) و (به من دستور داده شده كه:) روى خود را به آيينى متوجه ساز كه از هر گونه شرك، خالى است و از مشركان مباش! (105) |
وَ لاَ تَدْعُ مِنْ دُونِ اللهِ مَا لاَ يَنْفَعُكَ وَ لاَ يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذَاً مِنَ الظَّالِمِينَ (يونس: 106) و جز خدا، چيزى را كه نه سودى به تو مىرساند و نه زيانى، مخوان! كه اگر چنين كنى، از ستمكاران خواهى بود! (106) |
وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلاَ رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (يونس: 107) و اگر خداوند، (براى امتحان يا كيفر گناه،) زيانى به تو رساند، هيچ كس جز او آن را برطرف نمىسازد و اگر اراده خيرى براى تو كند، هيچ كس مانع فضل او نخواهد شد! آن را به هر كس از بندگانش بخواهد مىرساند و او غفور و رحيم است!» (107) |
وَاتَّبِعْ مَا يُوحَي إِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّي يَحْكُمَ اللهُ وَ هُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ (يونس: 109) و از آنچه بر تو وحى مىشود پيروى كن، و شكيبا باش (و استقامت نما)، تا خداوند فرمان (پيروزى) را صادر كند و او بهترين حاكمان است! (109) |
فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَي إِلَيْكَ وَ ضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلاَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذيرٌ وَاللهُ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ (هود: 12) شايد (ابلاغ) بعض آياتى را كه به تو وحى مىشود، (بخاطر عدم پذيرش آنها) ترك كنى (و به تأخير اندازى) و سينهات از اين جهت تنگ (و ناراحت) شود كه مىگويند: «چرا گنجى بر او نازل نشده؟! و يا چرا فرشتهاى همراه او نيامده است؟!» (ابلاغ كن، و نگران و ناراحت مباش! چرا كه) تو فقط بيم دهندهاى و خداوند، نگاهبان و ناظر بر همه چيز است (و به حساب آنان مىرسد)! (12) |
أَفَمَنْ كَانَ عَلَي بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَي إِمَامَاً وَ رَحْمَةً أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلاَ تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يُؤْمِنُونَ (هود: 17) آيا آن كس كه دليل آشكارى از پروردگار خويش دارد، و بدنبال آن، شاهدى از سوى او مىباشد، و پيش از آن، كتاب موسى كه پيشوا و رحمت بود (گواهى بر آن مىدهد، همچون كسى است كه چنين نباشد)؟! آنها [حقطلبان و حقيقتجويان] به او (كه داراى اين ويژگيهاست،) ايمان مىآورند! و هر كس از گروههاى مختلف به او كافر شود، آتش وعدهگاه اوست! پس، ترديدى در آن نداشته باش كه آن حق است از پروردگارت! ولى بيشتر مردم ايمان نمىآورند! (17) |
فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَرَاً مِثْلَنَا وَ مَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَ مَا نَرَي لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ (هود: 27) اشراف كافر قومش (در پاسخ او) گفتند: «ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمىبينيم! و كسانى را كه از تو پيروى كردهاند، جز گروهى اراذل سادهلوح، مشاهده نمىكنيم و براى شما فضيلتى نسبت به خود نمىبينيم بلكه شما را دروغگو تصور مىكنيم!» (27) |
وَ أُوحِيَ إِلَي نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلاَّ مَنْ قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ (هود: 36) به نوح وحى شد كه: «جز آنها كه (تا كنون) ايمان آوردهاند، ديگر هيچ كس از قوم تو ايمان نخواهد آورد! پس، از كارهايى كه مىكردند، غمگين مباش! (36) |
حَتَّي إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَ فَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَ أَهْلَكَ إِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ وَ مَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ (هود: 40) (اين وضع هم چنان ادامه يافت) تا آن زمان كه فرمان ما فرا رسيد، و تنور جوشيدن گرفت (به نوح) گفتيم: «از هر جفتى از حيوانات (از نر و ماده) يك زوج در آن (كشتى) حمل كن! همچنين خاندانت را (بر آن سوار كن)- مگر آنها كه قبلًا وعده هلاك آنان داده شده [همسر و يكى از فرزندانت]- و همچنين مؤمنان را!» اما جز عده كمى همراه او ايمان نياوردند! (40) |
وَ نَادَي نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ (هود: 45) نوح به پروردگارش عرض كرد: «پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است و تو از همه حكمكنندگان برترى!» (45) |
قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ (هود: 46) فرمود: «اى نوح! او از اهل تو نيست! او عمل غير صالحى است [فرد ناشايستهاى است]! پس، آنچه را از آن آگاه نيستى، از من مخواه! من به تو اندرز مىدهم تا از جاهلان نباشى!!» (46) |
قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَ إِنْ لاَ تَغْفِرْ لِي وَ تَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ (هود: 47) عرض كرد: «پروردگارا! من به تو پناه مىبرم كه از تو چيزى بخواهم كه از آن آگاهى ندارم! و اگر مرا نبخشى، و بر من رحم نكنى، از زيانكاران خواهم بود!» (47) |
قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِنَّا وَ بَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَ عَلَي أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ (هود: 48) (به نوح) گفته شد: «اى نوح! با سلامت و بركاتى از ناحيه ما بر تو و بر تمام امتهايى كه با تواند، فرود آى! و امتهاى نيز هستند كه ما آنها را از نعمتها بهرهمند خواهيم ساخت، سپس عذاب دردناكى از سوى ما به آنها مىرسد (، چرا كه اين نعمتها را كفران مىكنند!)» (48) |
تِلْكَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَ لاَ قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ (هود: 49) اينها از خبرهاى غيب است كه به تو (اى پيامبر) وحى مىكنيم نه تو، و نه قومت، اينها را پيش از اين نمىدانستيد! بنا بر اين، صبر و استقامت كن، كه عاقبت از آن پرهيزگاران است! (49) |
قَالُوا يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَ مَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَنْ قَوْلِكَ وَ مَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ (هود: 53) گفتند: «اى هود! تو دليل روشنى براى ما نياوردهاى! و ما خدايان خود را بخاطر حرف تو، رها نخواهيم كرد! و ما (اصلًا) به تو ايمان نمىآوريم! (53) |
إِنْ نَقُولُ إِلاَّ اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللهَ وَاشْهَدُوا أَنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ (هود: 54) ما (درباره تو) فقط مىگوييم: بعضى از خدايان ما، به تو زيان رسانده (و عقلت را ربوده) اند!» (هود) گفت: «من خدا را به شهادت مىطلبم، شما نيز گواه باشيد كه من بيزارم از آنچه شريك (خدا) قرار مىدهيد ... (54) |
فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحَاً وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ مِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيرُ (هود: 66) و هنگامى كه فرمان (مجازات) ما فرا رسيد، صالح و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمت خود (از آن عذاب) و از رسوايى آن روز، رهايى بخشيديم چرا كه پروردگارت قوى و شكست ناپذير است! (66) |
يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ (هود: 76) اى ابراهيم! از اين (درخواست) صرف نظر كن، كه فرمان پروردگارت فرا رسيده و بطور قطع عذاب (الهى) به سراغ آنها مىآيد و برگشت ندارد! (76) |
قَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ (هود: 79) گفتند: «تو كه مىدانى ما تمايلى به دختران تو نداريم و خوب مىدانى ما چه مىخواهيم!» (79) |
قَالُوا يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ لاَ يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ (هود: 81) (فرشتگان عذاب) گفتند: «اى لوط! ما فرستادگان پروردگار توايم! آنها هرگز دسترسى به تو پيدا نخواهند كرد! در دل شب، خانوادهات را (از اين شهر) حركت ده! و هيچ يك از شما پشت سرش را نگاه نكند مگر همسرت، كه او هم به همان بلايى كه آنها گرفتار مىشوند، گرفتار خواهد شد! موعد آنها صبح است آيا صبح نزديك نيست؟!» (81) |
مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ مَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ (هود: 83) (سنگهايى كه) نزد پروردگارت نشاندار بود و آن، (از ساير) ستمگران دور نيست! (83) |
قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ (هود: 87) گفتند: «اى شعيب! آيا نمازت به تو دستور مىدهد كه آنچه را پدرانمان مىپرستيدند، ترك كنيم يا آنچه را مىخواهيم در اموالمان انجام ندهيم؟! تو كه مرد بردبار و فهميدهاى هستى!» (87) |
قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرَاً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفَاً وَ لَوْلاَ رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَ مَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ (هود: 91) گفتند: «اى شعيب! بسيارى از آنچه را مىگويى، ما نمىفهميم! و ما تو را در ميان خود، ضعيف مىيابيم و اگر (بخاطر) قبيله كوچكت نبود، تو را سنگسار مىكرديم و تو در برابر ما قدرتى ندارى!» (91) |
ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْقُرَي نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْهَا قَائِمٌ وَ حَصِيدٌ (هود: 100) اين از اخبار شهرها و آباديهاست كه ما براى تو بازگو مىكنيم كه بعضى (هنوز) برپا هستند، و بعضى درو شدهاند (و از ميان رفتهاند)! (100) |
وَ مَا ظَلَمْنَاهُمْ وَ لَكِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ شَيْءٍ لَمَّا جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ مَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ (هود: 101) ما به آنها ستم نكرديم بلكه آنها خودشان بر خويشتن ستم روا داشتند! و هنگامى كه فرمان مجازات الهى فرا رسيد، معبودانى را كه غير از خدا مىخواندند، آنها را يارى نكردند و جز بر هلاكت آنان نيفزودند! (101) |
وَ كَذَلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَي وَ هِيَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ (هود: 102) و اينچنين است مجازات پروردگار تو، هنگامى كه شهرها و آباديهاى ظالم را مجازات مىكند! (آرى،) مجازات او، دردناك و شديد است! (102) |
خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ (هود: 107) جاودانه در آن خواهند ماند، تا آسمانها و زمين برپاست مگر آنچه پروردگارت بخواهد! پروردگارت هر چه را بخواهد انجام مىدهد! (107) |
وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاءَ رَبُّكَ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ (هود: 108) امّا آنها كه خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمانها و زمين برپاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد! بخششى است قطع نشدنى! (108) |
وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَي الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَ لَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ (هود: 110) ما به موسى كتاب آسمانى داديم سپس در آن اختلاف شد و اگر فرمان قبلى خدا (در زمينه آزمايش و اتمام حجّت بر آنها) نبود، در ميان آنان داورى مىشد! و آنها (هنوز) در شكّاند، شكّى آميخته به بدگمانى! (110) |
وَ إِنَّ كُلاًّ لَمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمَالَهُمْ إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (هود: 111) و پروردگارت اعمال هر يك را بىكم و كاست به آنها خواهد داد او به آنچه عمل مىكنند آگاه است! (111) |
فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَ مَنْ تَابَ مَعَكَ وَ لاَ تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (هود: 112) پس همانگونه كه فرمان يافتهاى، استقامت كن و همچنين كسانى كه با تو بسوى خدا آمدهاند (بايد استقامت كنند)! و طغيان نكنيد، كه خداوند آنچه را انجام مىدهيد مىبيند! (112) |
وَ مَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَي بِظُلْمٍ وَ أَهْلُهَا مُصْلِحُونَ (هود: 117) و چنين نبود كه پروردگارت آباديها را بظلم و ستم نابود كند در حالى كه اهلش در صدد اصلاح بوده باشند! (117) |
وَ لَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لاَ يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ (هود: 118) و اگر پروردگارت مىخواست، همه مردم را يك امّت (بدون هيچ گونه اختلاف) قرار مىداد ولى آنها همواره مختلفند ... (118) |
إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذَلِكَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأََمْلَأََنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ (هود: 119) مگر كسى را كه پروردگارت رحم كند! و براى همين (پذيرش رحمت) آنها را آفريد! و فرمان پروردگارت قطعى شده كه: جهنّم را از همه (سركشان و طاغيان) جنّ و انس پر خواهم كرد! (119) |
وَ كُلاًّ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَ جَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِكْرَي لِلْمُؤْمِنِينَ (هود: 120) ما از هر يك از سرگذشتهاى انبيا براى تو بازگو كرديم، تا به وسيله آن، قلبت را آرامش بخشيم و ارادهات قوىّ گردد. و در اين (اخبار و سرگذشتها،) براى تو حقّ، و براى مؤمنان موعظه و تذكّر آمده است. (120) |
وَ لِاللهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَ مَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (هود: 123) و (آگاهى از) غيب (و اسرار نهان) آسمانها و زمين، تنها از آن خداست و همه كارها به سوى او بازمىگردد! پس او را پرستش كن! و بر او توكّل نما! و پروردگارت از كارهايى كه مىكنيد، هرگز غافل نيست! (123) |
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ (يوسف: 3) ما بهترين سرگذشتها را از طريق اين قرآن- كه به تو وحى كرديم- بر تو بازگو مىكنيم و مسلّماً پيش از اين، از آن خبر نداشتى! (3) |
قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَي إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدَاً إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ (يوسف: 5) گفت: «فرزندم! خواب خود را براى برادرانت بازگو مكن، كه براى تو نقشه (خطرناكى) مىكشند چرا كه شيطان، دشمن آشكار انسان است! (5) |
وَ كَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَ يُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ عَلَي آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَي أَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (يوسف: 6) و اين گونه پروردگارت تو را برمىگزيند و از تعبير خوابها به تو مىآموزد و نعمتش را بر تو و بر خاندان يعقوب تمام و كامل مىكند، همانگونه كه پيش از اين، بر پدرانت ابراهيم و اسحاق تمام كرد به يقين، پروردگار تو دانا و حكيم است!» (6) |
قَالُوا يَا أَبَانَا مَا لَكَ لاَ تَأْمَنَّا عَلَي يُوسُفَ وَ إِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ (يوسف: 11) (و براى انجام اين كار، برادران نزد پدر آمدند و) گفتند: «پدرجان! چرا تو درباره (برادرمان) يوسف، به ما اطمينان نمىكنى؟! در حالى كه ما خيرخواه او هستيم! (11) |
وَ رَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبَوْابَ وَ قَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ (يوسف: 23) و آن زن كه يوسف در خانه او بود، از او تمنّاى كامجويى كرد درها را بست و گفت: «بيا (بسوى آنچه براى تو مهياست!)» (يوسف) گفت: «پناه مىبرم به خدا! او [عزيز مصر] صاحب نعمت من است مقام مرا گرامى داشته (آيا ممكن است به او ظلم و خيانت كنم؟!) مسلّماً ظالمان رستگار نمىشوند!» (23) |
وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَ قَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَيْ الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءً إِلاَّ أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (يوسف: 25) و هر دو به سوى در، دويدند (در حالى كه همسر عزيز، يوسف را تعقيب مىكرد) و پيراهن او را از پشت (كشيد و) پاره كرد. و در اين هنگام، آقاى آن زن را دم در يافتند! آن زن گفت: «كيفر كسى كه بخواهد نسبت به اهل تو خيانت كند، جز زندان و يا عذاب دردناك، چه خواهد بود؟!» (25) |
وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرَاً وَ قَالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزَاً تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُـحْسِنِينَ (يوسف: 36) و دو جوان، همراه او وارد زندان شدند يكى از آن دو گفت: «من در خواب ديدم كه (انگور براى) شراب مىفشارم!» و ديگرى گفت: «من در خواب ديدم كه نان بر سرم حمل مىكنم و پرندگان از آن مىخورند ما را از تعبير اين خواب آگاه كن كه تو را از نيكوكاران مىبينيم.» (36) |
وَ قَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ (يوسف: 42) و به آن يكى از آن دو نفر، كه مىدانست رهايى مىيابد، گفت: «مرا نزد صاحبت [سلطان مصر] يادآورى كن!» ولى شيطان يادآورى او را نزد صاحبش از خاطر وى برد و بدنبال آن، (يوسف) چند سال در زندان باقى ماند. (42) |
وَ قَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَي رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ الاَّتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ (يوسف: 50) پادشاه گفت: «او را نزد من آوريد!» ولى هنگامى كه فرستاده او نزد وى [يوسف] آمد گفت: «به سوى صاحبت بازگرد، و از او بپرس ماجراى زنانى كه دستهاى خود را بريدند چه بود؟ كه خداى من به نيرنگ آنها آگاه است.» (50) |
وَ قَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ (يوسف: 54) پادشاه گفت: «او [يوسف] را نزد من آوريد، تا وى را مخصوص خود گردانم!» هنگامى كه (يوسف نزد وى آمد و) با او صحبت كرد، (پادشاه به عقل و درايت او پى برد و) گفت: «تو امروز نزد ما جايگاهى والا دارى، و مورد اعتماد هستى!» (54) |
وَ لَمَّا دَخَلُوا عَلَي يُوسُفَ آوَي إِلَيْهِ أَخَاهُ قَالَ إِنِّي أَنَا أَخُوكَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (يوسف: 69) هنگامى كه (برادران) بر يوسف وارد شدند، برادرش را نزد خود جاى داد و گفت: «من برادر تو هستم، از آنچه آنها انجام مىدادند، غمگين و ناراحت نباش!» (69) |
قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيرُ إِنَّ لَهُ أَبَاً شَيْخَاً كَبِيرَاً فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُـحْسِنينَ (يوسف: 78) گفتند: «اى عزيز! او پدر پيرى دارد (كه سخت ناراحت مىشود) يكى از ما را به جاى او بگير ما تو را از نيكوكاران مىبينيم!» (78) |
ارْجِعُوا إِلَي أَبِيكُمْ فَقُولُوا يَا أَبَانَا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَ مَا شَهِدْنَا إِلاَّ بِمَا عَلِمْنَا وَ مَا كُنَّا لِلْغَيْبِ حَافِظِينَ (يوسف: 81) شما به سوى پدرتان بازگرديد و بگوييد: پدر (جان)، پسرت دزدى كرد! و ما جز به آنچه مىدانستيم گواهى نداديم و ما از غيب آگاه نبوديم! (81) |
قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هَذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُـحْسِنِينَ (يوسف: 90) گفتند: «آيا تو همان يوسفى؟!» گفت: « (آرى،) من يوسفم، و اين برادر من است! خداوند بر ما منّت گذارد هر كس تقوا پيشه كند، و شكيبايى و استقامت نمايد، (سرانجام پيروز مىشود) چرا كه خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمىكند!» (90) |
قَالُوا تَاللهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللهُ عَلَيْنَا وَ إِنْ كُنَّا لَخَاطِئِينَ (يوسف: 91) گفتند: «به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برترى بخشيده و ما خطاكار بوديم!» (91) |
قَالُوا تَاللهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلاَلِكَ الْقَدِيِمِ (يوسف: 95) گفتند: «به خدا تو در همان گمراهى سابقت هستى!» (95) |
ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَ مَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَ هُمْ يَمْكُرُونَ (يوسف: 102) اين از خبرهاى غيب است كه به تو وحى مىفرستيم! تو (هرگز) نزد آنها نبودى هنگامى كه تصميم مىگرفتند و نقشه مىكشيدند! (102) |
وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَي أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَفَلاَ تَعْقِلُونَ (يوسف: 109) و ما نفرستاديم پيش از تو، جز مردانى از اهل آباديها كه به آنها وحى مىكرديم! آيا (مخالفان دعوت تو،) در زمين سير نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه پيش از آنها بودند چه شد؟! و سراى آخرت براى پرهيزكاران بهتر است! آيا فكر نمىكنيد؟! (109) |
المر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَّبِّكَ الْحَقُّ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يُؤْمِنُونَ (رعد: 1) المر، اينها آيات كتاب (آسمانى) است و آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، حقّ است ولى بيشتر مردم ايمان نمىآورند! (1) |
وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَي ظُلْمِهِمْ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَشَديدُ الْعِقَابِ (رعد: 6) آنها پيش از حسنه (و رحمت)، از تو تقاضاى شتاب در سيّئه (و عذاب) مىكنند با اينكه پيش از آنها بلاهاى عبرت انگيز نازل شده است! و پروردگار تو نسبت به مردم- با اينكه ظلم مىكنند- داراى مغفرت است و (در عين حال،) پروردگارت داراى عذاب شديد است! (6) |
أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَي إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبَابِ (رعد: 19) آيا كسى كه مىداند آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند كسى است كه نابيناست؟! تنها صاحبان انديشه متذكّر مىشوند ... (19) |
كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ مَتَابِ (رعد: 30) همان گونه (كه پيامبران پيشين را مبعوث كرديم،) تو را به ميان امّتى فرستاديم كه پيش از آنها امّتهاى ديگرى آمدند و رفتند، تا آنچه را به تو وحى نمودهايم بر آنان بخوانى، در حالى كه به رحمان [خداوندى كه رحمتش همگان را فراگرفته] كفر مىورزند بگو: «او پروردگار من است! معبودى جز او نيست! بر او توكّل كردم و بازگشتم بسوى اوست!» (30) |
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِأَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ (رعد: 32) (تنها تو را استهزا نكردند،) پيامبران پيش از تو را نيز مورد استهزا قرار دادند من به كافران مهلت دادم سپس آنها را گرفتم ديدى مجازات من چگونه بود؟! (32) |
وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مِنَ الْأَحْزَابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللهَ وَ لاَ أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُو وَ إِلَيْهِ مَآبِ (رعد: 36) كسانى كه كتاب آسمانى به آنان دادهايم، از آنچه بر تو نازل شده، خوشحالند و بعضى از احزاب (و گروهها)، قسمتى از آن را انكار مىكنند بگو: «من مأمورم كه «اللَّه» را بپرستم و شريكى براى او قائل نشوم! به سوى او دعوت مىكنم و بازگشت من بسوى اوست!» (36) |
وَ كَذَلِكَ أَنْزَلْنَاهُ حُكْمَاً عَرَبِيَّاً وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لاَ وَاقٍ (رعد: 37) همانگونه (كه به پيامبران پيشين كتاب آسمانى داديم،) بر تو نيز اين (قرآن) را بعنوان فرمان روشن و صريحى نازل كرديم و اگر از هوسهاى آنان- بعد از آنكه آگاهى براى تو آمده- پيروى كنى، هيچ كس در برابر خدا، از تو حمايت و جلوگيرى نخواهد كرد. (37) |
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجَاً وَ ذُرِّيَّةً وَ مَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ (رعد: 38) ما پيش از تو (نيز) رسولانى فرستاديم و براى آنها همسران و فرزندانى قرار داديم و هيچ رسولى نمىتوانست ا (ز پيش خود) معجزهاى بياورد، مگر بفرمان خدا! هر زمانى نوشتهاى دارد (و براى هر كارى، موعدى مقرّر است)! (38) |
وَ إِنْ مَا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسَابُ (رعد: 40) و اگر پارهاى از مجازاتها را كه به آنها وعده مىدهيم به تو نشان دهيم، يا (پيش از فرا رسيدن اين مجازاتها) تو را بميرانيم، در هر حال تو فقط مأمور ابلاغ هستى و حساب (آنها) بر ماست. (40) |
الر كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَي صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ (ابراهيم: 1) الر، (اين) كتابى است كه بر تو نازل كرديم، تا مردم را از تاريكيها (ى شرك و ظلم و جهل،) به سوى روشنايى (ايمان و عدل و آگاهى،) بفرمان پروردگارشان در آورى، بسوى راه خداوند عزيز و حميد. (1) |
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَي بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ (ابراهيم: 5) ما موسى را با آيات خود فرستاديم (و دستور داديم:) قومت را از ظلمات به نور بيرون آر! و «ايّام اللَّه» را به آنان ياد آور! در اين، نشانههايى است براى هر صبر كننده شكرگزار! (5) |
رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثيرَاً مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (ابراهيم: 36) پروردگارا! آنها [بتها] بسيارى از مردم را گمراه ساختند! هر كس از من پيروى كند از من است و هر كس نافرمانى من كند، تو بخشنده و مهربانى! (36) |
رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُـحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الَّثمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (ابراهيم: 37) پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بىآب و علفى، در كنار خانهاى كه حرم توست، ساكن ساختم تا نماز را برپا دارند تو دلهاى گروهى از مردم را متوجّه آنها ساز و از ثمرات به آنها روزى ده شايد آنان شكر تو را بجاى آورند! (37) |
رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَ مَا نُعْلِنُ وَ مَا يَخْفَي عَلَي اللهِ مِنْ شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَ لاَ فِي السَّمَاءِ (ابراهيم: 38) پروردگارا! تو مىدانى آنچه را ما پنهان و يا آشكار مىكنيم و چيزى در زمين و آسمان بر خدا پنهان نيست! (38) |
وَ أَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَي أَجَلٍ قَرِيبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَوَ لَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ مَا لَكُمْ مِنْ زَوَالٍ (ابراهيم: 44) و مردم را از روزى كه عذاب الهى به سراغشان مىآيد، بترسان! آن روز كه ظالمان مىگويند: «پروردگارا! مدّت كوتاهى ما را مهلت ده، تا دعوت تو را بپذيريم و از پيامبران پيروى كنيم!» (امّا پاسخ مىشنوند كه:) مگر قبلًا سوگند ياد نكرده بوديد كه زوال و فنايى براى شما نيست؟! (44) |
وَ قَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَـجْنُونٌ (حجر: 6) و گفتند: «اى كسى كه «ذكر» [قرآن] بر او نازل شده، مسلماً تو ديوانهاى! (6) |
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ (حجر: 10) ما پيش از تو (نيز) پيامبرانى در ميان امّتهاى نخستين فرستاديم. (10) |
وَ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ (حجر: 25) پروردگار تو، قطعاً آنها را (در قيامت) جمع و محشور مىكند چرا كه او حكيم و داناست! (25) |
وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرَاً مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (حجر: 28) و (به خاطر بياور) هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گل خشكيدهاى كه از گل بدبويى گرفته شده، مىآفرينم. (28) |
قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَنْ لاَ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ (حجر: 32) (خداوند) فرمود: «اى ابليس! چرا با سجده كنندگان نيستى؟!» (32) |
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ (حجر: 34) فرمود: «از صف آنها [فرشتگان] بيرون رو، كه راندهشدهاى (از درگاه ما!). (34) |
وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَي يَوْمِ الدِّينِ (حجر: 35) و لعنت (و دورى از رحمت حق) تا روز قيامت بر تو خواهد بود!» (35) |
قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (حجر: 37) فرمود: «تو از مهلت يافتگانى! (37) |
إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْـمُخْلَصِينَ (حجر: 40) مگر بندگان مخلصت را.» (40) |
إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ (حجر: 42) كه بر بندگانم تسلّط نخواهى يافت مگر گمراهانى كه از تو پيروى مىكنند (42) |
قَالُوا لاَ تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلاَمٍ عَلِيمٍ (حجر: 53) گفتند: «نترس، ما تو را به پسرى دانا بشارت مىدهيم!» (53) |
قَالُوا بَشَّرْنَاكَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَكُنْ مِنَ الْقَانِطِينَ (حجر: 55) گفتند: «تو را به حق بشارت داديم از مأيوسان مباش!» (55) |
قَالُوا بَلْ جِئْنَاكَ بِمَا كَانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ (حجر: 63) گفتند: «ما همان چيزى را براى تو آوردهايم كه آنها [كافران] در آن ترديد داشتند (آرى،) ما مأمور عذابيم)! (63) |
وَ أَتَيْنَاكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصَادِقُونَ (حجر: 64) ما واقعيّت مسلّمى را براى تو آوردهايم و راست مىگوييم! (64) |
فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَاتَّبِعْ أَدْبَارَهُمْ وَ لاَ يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَامْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ (حجر: 65) پس، خانوادهات را در اواخر شب با خود بردار، و از اينجا ببر و خودت به دنبال آنها حركت كن و كسى از شما به پشت سر خويش ننگرد مأمور هستيد برويد!» (65) |
قَالُوا أَوَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعَالَمِينَ (حجر: 70) گفتند: «مگر ما تو را از جهانيان نهى نكرديم (و نگفتيم كسى را به ميهمانى نپذير؟!» (70) |
لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ (حجر: 72) به جان تو سوگند، اينها در مستى خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست دادهاند)! (72) |
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِيمُ (حجر: 86) به يقين، پروردگار تو، آفريننده آگاه است! (86) |
وَ لَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعَاً مِنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ (حجر: 87) ما به تو سوره حمد و قرآن عظيم داديم! (87) |
لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَي مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجَاً مِنْهُمْ وَ لاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ (حجر: 88) (بنا بر اين،) هرگز چشم خود را به نعمتهاى (مادّى)، كه به گروههايى از آنها [كفّار] داديم، ميفكن! و بخاطر آنچه آنها دارند، غمگين مباش! و بال (عطوفت) خود را براى مؤمنين فرود آر! (88) |
فَوَ رَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (حجر: 92) به پروردگارت سوگند، (در قيامت) از همه آنها سؤال خواهيم كرد ... (92) |
إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ (حجر: 95) ما شرّ استهزاكنندگان را از تو دفع خواهيم كرد (95) |
وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ (حجر: 97) ما مىدانيم سينهات از آنچه آنها مىگويند تنگ مىشود (و تو را سخت ناراحت مىكنند). (97) |
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ (حجر: 98) (براى دفع ناراحتى آنان) پروردگارت را تسبيح و حمد گو! و از سجده كنندگان باش! (98) |
وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّي يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ (حجر: 99) و پروردگارت را عبادت كن تا يقين [مرگ] تو فرا رسد! (99) |
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلاَئِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ مَا ظَلَمَهُمُ اللهُ وَ لَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (نحل: 33) آيا آنها انتظارى جز اين دارند كه فرشتگان (قبض ارواح) به سراغشان بيايند، يا فرمان پروردگارت (براى مجازاتشان) فرا رسد (آن گاه توبه كنند؟! ولى توبه آنها در آن زمان بى اثر است! آرى،) كسانى كه پيش از ايشان بودند نيز چنين كردند! خداوند به آنها ستم نكرد ولى آنان به خويشتن ستم مىنمودند! (33) |
وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (نحل: 43) و پيش از تو، جز مردانى كه به آنها وحى مىكرديم، نفرستاديم! اگر نمىدانيد، از آگاهان بپرسيد (تا تعجب نكنيد از اينكه پيامبر اسلام از ميان همين مردان برانگيخته شده است)! (43) |
بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (نحل: 44) (از آنها بپرسيد كه) از دلايل روشن و كتب (پيامبران پيشين آگاهند!) و ما اين ذكر [قرآن] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى و شايد انديشه كنند! (44) |
تَاللهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَي أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (نحل: 63) به خدا سوگند، به سوى امتهاى پيش از تو پيامبرانى فرستاديم امّا شيطان اعمالشان را در نظرشان آراست و امروز او ولىّ و سرپرستشان است و مجازات دردناكى براى آنهاست! (63) |
وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ هُدَيً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (نحل: 64) ما قرآن را بر تو نازل نكرديم مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف دارند، براى آنها روشن كنى و (اين قرآن) مايه هدايت و رحمت است براى قومى كه ايمان مىآورند! (64) |
وَ أَوْحَي رَبُّكَ إِلَي النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتَاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ (نحل: 68) و پروردگار تو به زنبور عسل «وحى» (و الهام غريزى) نمود كه: «از كوهها و درختان و داربستهايى كه مردم مىسازند، خانههايى برگزين! (68) |
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاَغُ الْمُبِينُ (نحل: 82) (با اين همه،) اگر روى برتابند، (نگران مباش) تو فقط وظيفه ابلاغ آشكار دارى. (82) |
وَ إِذَا رَأَي الَّذِينَ أَشْرَكُوا شُرَكَاءَهُمْ قَالُوا رَبَّنَا هَؤُلاَءِ شُرَكَاؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُوا مِنْ دُونِكَ فَأَلْقَوْا إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكَاذِبُونَ (نحل: 86) و هنگامى كه مشركان معبودهايى را كه همتاى خدا قرار دادند مىبينند، مىگويند: «پروردگارا! اينها همتايانى هستند كه ما به جاى تو، آنها را مىخوانديم! «در اين هنگام، معبودان به آنها مىگويند: «شما دروغگو هستيد! (شما هواى نفس خود را پرستش مىكرديد!)» (86) |
وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنَا بِكَ شَهِيدَاً عَلَي هَؤُلاَءِ وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانَاً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدَيً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرَي لِلْمُسْلِمِينَ (نحل: 89) (به ياد آوريد) روزى را كه از هر امتى، گواهى از خودشان بر آنها برمىانگيزيم و تو را گواه بر آنان قرار مىدهيم! و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز، و مايه هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است! (89) |
قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هُدَيً وَ بُشْرَي لِلْمُسْلِمِينَ (نحل: 102) بگو، روح القدس آن را از جانب پروردگارت بحقّ نازل كرده، تا افراد باايمان را ثابتقدم گرداند و هدايت و بشارتى است براى عموم مسلمانان! (102) |
ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (نحل: 110) امّا پروردگار تو نسبت به كسانى كه بعد از فريبخوردن، (به ايمان بازگشتند و) هجرت كردند سپس جهاد كردند و در راه خدا استقامت نمودند پروردگارت، بعد از انجام اين كارها، بخشنده و مهربان است (و آنها را مشمول رحمت خود مىسازد). (110) |
وَ عَلَي الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا مَا قَصَصْنَا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ مَا ظَلَمْنَاهُمْ وَ لَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (نحل: 118) چيزهايى را كه پيش از اين براى تو شرح داديم، بر يهود حرام كرديم ما به آنها ستم نكرديم، اما آنها به خودشان ظلم و ستم مىكردند! (118) |
ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (نحل: 119) امّا پروردگارت نسبت به آنها كه از روى جهالت، بدى كردهاند، سپس توبه كرده و در مقام جبران برآمدهاند، پروردگارت بعد از آن آمرزنده و مهربان است. (119) |
ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفَاً وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (نحل: 123) سپس به تو وحى فرستاديم كه از آيين ابراهيم- كه ايمانى خالص داشت و از مشركان نبود- پيروى كن! (123) |
إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ عَلَي الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَيَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (نحل: 124) (تحريمهاى) روز شنبه (براى يهود) فقط بعنوان يك مجازات بود، كه در آن هم اختلاف كردند و پروردگارت روز قيامت، در آنچه اختلاف داشتند، ميان آنها داورى مىكند! (124) |
ادْعُ إِلَي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (نحل: 125) با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى كه نيكوتر است، استدلال و مناظره كن! پروردگارت، از هر كسى بهتر مىداند چه كسى از راه او گمراه شده است و او به هدايتيافتگان داناتر است. (125) |
وَاصْبِرْ وَ مَا صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللهِ وَ لاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لاَ تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ (نحل: 127) صبر كن، و صبر تو فقط براى خدا و به توفيق خدا باشد! و بخاطر (كارهاى) آنها، اندوهگين و دلسرد مشو! و از توطئههاى آنها، در تنگنا قرار مگير! (127) |
اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَي بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبَاً (اسراء: 14) (و به او مىگوييم:) كتابت را بخوان، كافى است كه امروز، خود حسابگر خويش باشى! (14) |
وَ كَمْ أَهْلَكْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَ كَفَي بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرَاً بَصِيرَاً (اسراء: 17) چه بسيار مردمى كه در قرون بعد از نوح، زندگى مىكردند (و طبق همين سنت،) آنها را هلاك كرديم! و كافى است كه پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه، و نسبت به آن بيناست. (17) |
كُلاًّ نُمِدُّ هَؤُلاَءِ وَ هَؤُلاَءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ وَ مَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورَاً (اسراء: 20) هر يك از اين دو گروه را از عطاى پروردگارت، بهره و كمك مىدهيم و عطاى پروردگارت هرگز (از كسى) منع نشده است. (20) |
وَ قَضَي رَبُّكَ أَنْ لاَ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانَاً إِنْ مَا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَ لاَ تَنْهَرْهُمَا وَ قُلْ لَهُمَا قَوْلاً كَرِيمَاً (اسراء: 23) و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر نيكى كنيد! هر گاه يكى از آن دو، يا هر دوى آنها، نزد تو به سن پيرى رسند، كمترين اهانتى به آنها روا مدار! و بر آنها فرياد مزن! و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو! (23) |
وَ إِنْ مَا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَيْسُورَاً (اسراء: 28) و هر گاه از آنان [مستمندان] روى برتابى، و انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشى (تا گشايشى در كارت پديد آيد و به آنها كمك كنى)، با گفتار نرم و آميخته با لطف با آنها سخن بگو! (28) |
وَ لاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَي عُنُقِكَ وَ لاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومَاً مَحْسُورَاً (اسراء: 29) هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن، (و ترك انفاق و بخشش منما) و بيش از حدّ (نيز) دست خود را مگشاى، تا مورد سرزنش قرار گيرى و از كار فرومانى! (29) |
إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرَاً بَصِيرَاً (اسراء: 30) به يقين، پروردگارت روزى را براى هر كس بخواهد، گشاده يا تنگ مىدارد او نسبت به بندگانش، آگاه و بيناست. (30) |
وَ لاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً (اسراء: 36) از آنچه به آن آگاهى ندارى، پيروى مكن، چرا كه گوش و چشم و دل، همه مسئولند. (36) |
وَ لاَ تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحَاً إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً (اسراء: 37) و روى زمين، با تكبر راه مرو! تو نمىتوانى زمين را بشكافى، و طول قامتت هرگز به كوهها نمىرسد! (37) |
كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهَاً (اسراء: 38) همه اينها گناهش نزد پروردگار تو ناپسند است. (38) |
ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَي إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ لاَ تَجْعَلْ مَعَ اللهِ إِلَهَاً آخَرَ فَتُلْقَي فِي جَهَنَّمَ مَلُومَاً مَدْحُورَاً (اسراء: 39) اين (احكام)، از حكمتهايى است كه پروردگارت به تو وحى فرستاده و هرگز معبودى با خدا قرار مده، كه در جهنم افكنده مىشوى، در حالى كه سرزنش شده، و رانده (درگاه خدا) خواهى بود! (39) |
وَ إِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابَاً مَسْتُورَاً (اسراء: 45) و هنگامى كه قرآن مىخوانى، ميان تو و آنها كه به آخرت ايمان نمىآورند، حجاب ناپيدايى قرار مىدهيم (45) |
وَ جَعَلْنَا عَلَي قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرَاً وَ إِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَي أَدْبَارِهِمْ نُفُورَاً (اسراء: 46) و بر دلهايشان پوششهايى، تا آن را نفهمند و در گوشهايشان سنگينى و هنگامى كه پروردگارت را در قرآن به يگانگى ياد مىكنى، آنها پشت مىكنند و از تو روى بر مىگردانند. (46) |
نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَ إِذْ هُمْ نَجْوَي إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُورَاً (اسراء: 47) هنگامى كه به سخنان تو گوش فرامىدهند، ما بهتر مىدانيم براى چه گوش فرا مىدهند (و همچنين) در آن هنگام كه با هم نجوا مىكنند آن گاه كه ستمگران مىگويند: «شما جز از انسانى كه افسون شده، پيروى نمىكنيد!» (47) |
انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلاَ يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً (اسراء: 48) ببين چگونه براى تو مثلها زدند! در نتيجه گمراه شدند، و نمىتوانند راه حق را پيدا كنند. (48) |
أَوْ خَلْقَاً مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُوسَهُمْ وَ يَقُولُونَ مَتَي هُوَ قُلْ عَسَي أَنْ يَكُونَ قَرِيبَاً (اسراء: 51) يا هر مخلوقى كه در نظر شما، از آن هم سختتر است (و از حيات و زندگى دورتر مىباشد، باز خدا قادر است شما را به زندگى مجدد بازگرداند). آنها بزودى مى گويند: «چه كسى ما را بازمىگرداند؟!» بگو: «همان كسى كه نخستين بار شما را آفريد.» آنان سر خود را (از روى تعجب و انكار،) به سوى تو خم مىكنند و مىگويند: «در چه زمانى خواهد بود؟!» بگو: «شايد نزديك باشد! (51) |
رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِنْ يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِنْ يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلاً (اسراء: 54) پروردگار شما، از (نيات و اعمال) شما آگاهتر است اگر بخواهد (و شايسته بداند)، شما را مشمول رحمت خود مىسازد و اگر بخواهد، مجازات مىكند و ما تو را بعنوان مأمور بر آنان نفرستادهايم (كه آنان را مجبور به ايمان كنى!) (54) |
وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَ لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَي بَعْضٍ وَ آتَيْنَا دَاوُدَ زَبُورَاً (اسراء: 55) پروردگار تو، از حال همه كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، آگاهتر است و (اگر تو را بر ديگران برترى داديم، بخاطر شايستگى توست،) ما بعضى از پيامبران را بر بعضى ديگر برترى داديم و به داوود، زبور بخشيديم. (55) |
أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَي رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورَاً (اسراء: 57) كسانى را كه آنان مىخوانند، خودشان وسيلهاى (براى تقرب) به پروردگارشان مىجويند، وسيلهاى هر چه نزديكتر و به رحمت او اميدوارند و از عذاب او مىترسند چرا كه عذاب پروردگارت، همواره در خور پرهيز و وحشت است! (57) |
وَ إِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَ مَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَانَاً كَبِيرَاً (اسراء: 60) (به ياد آور) زمانى را كه به تو گفتيم: «پروردگارت احاطه كامل به مردم دارد (و از وضعشان كاملًا آگاه است.) و ما آن رؤيايى را كه به تو نشان داديم، فقط براى آزمايش مردم بود همچنين شجره ملعونه [درخت نفرين شده] را كه در قرآن ذكر كردهايم. ما آنها را بيم داده (و انذار) مىكنيم اما جز طغيان عظيم، چيزى بر آنها نمىافزايد!» (60) |
قَالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكُمْ جَزَاءً مَوْفُورَاً (اسراء: 63) فرمود: «برو! هر كس از آنان از تو تبعيت كند، جهنم كيفر شماست، كيفرى است فراوان! (63) |
وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ وَ عِدْهُمْ وَ مَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُورَاً (اسراء: 64) هر كدام از آنها را مىتوانى با صدايت تحريك كن! و لشكر سواره و پيادهات را بر آنها گسيل دار! و در ثروت و فرزندانشان شركت جوى! و آنان را با وعدهها سرگرم كن!- ولى شيطان، جز فريب و دروغ، وعدهاى به آنها نمىدهد- (64) |
إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَ كَفَي بِرَبِّكَ وَكِيلاً (اسراء: 65) (اما بدان) تو هرگز سلطهاى بر بندگان من، نخواهى يافت (و آنها هيچ گاه به دام تو گرفتار نمىشوند)! همين قدر كافى است كه پروردگارت حافظ آنها باشد.» (65) |
وَ إِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَ إِذَاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلاً (اسراء: 73) نزديك بود آنها تو را (با وسوسههاى خود) از آنچه بر تو وحى كردهايم بفريبند، تا غير آن را به ما نسبت دهى و در آن صورت، تو را به دوستى خود برميگزينند! (73) |
وَ لَوْلاَ أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْءً قَلِيلاً (اسراء: 74) و اگر ما تو را ثابت قدم نمىساختيم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودى)، نزديك بود به آنان تمايل كنى. (74) |
إِذَاً لَأََذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَ ضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرَاً (اسراء: 75) اگر چنين مىكردى، ما دو برابر مجازات (مشركان) در زندگى دنيا، و دو برابر (مجازات) آنها را بعد از مرگ، به تو مىچشانديم سپس در برابر ما، ياورى براى خود نمىيافتى! (75) |
وَ إِنْ كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا وَ إِذَاً لاَ يَلْبَثُونَ خِلاَفَكَ إِلاَّ قَلِيلاً (اسراء: 76) و نزديك بود (با نيرنگ و توطئه) تو را از اين سرزمين بلغزانند، تا از آن بيرونت كنند! و هر گاه چنين مىكردند، (گرفتار مجازات سخت الهى شده،) و پس از تو، جز مدت كمى باقى نمىماندند! (76) |
سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنَا وَ لاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلاً (اسراء: 77) اين سنت (ما در مورد) پيامبرانى است كه پيش از تو فرستاديم و هرگز براى سنت ما تغيير و دگرگونى نخواهى يافت! (77) |
وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَي أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامَاً مَحمُودَاً (اسراء: 79) و پاسى از شب را (از خواب برخيز، و) قرآن (و نماز) بخوان! اين يك وظيفه اضافى براى توست اميد است پروردگارت تو را به مقامى در خور ستايش برانگيزد! (79) |
وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانَاً نَصِيرَاً (اسراء: 80) و بگو: «پروردگارا! مرا (در هر كار،) با صداقت وارد كن، و با صداقت خارج ساز! و از سوى خود، حجتى يارى كننده برايم قرار ده!» (80) |
وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ مَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً (اسراء: 85) و از تو درباره «روح» سؤال مىكنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است و جز اندكى از دانش، به شما داده نشده است!» (85) |
وَ لَئِنْ شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنَا وَكِيلاً (اسراء: 86) و اگر بخواهيم، آنچه را بر تو وحى فرستادهايم، از تو مىگيريم سپس كسى را نمىيابى كه در برابر ما، از تو دفاع كند ... (86) |
إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّ فَضْلَهُ كَانَ عَلَيْكَ كَبِيرَاً (اسراء: 87) مگر رحمت پروردگارت (شامل حالت گردد،) كه فضل پروردگارت بر تو بزرگ بوده است! (87) |
وَ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّي تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعَاً (اسراء: 90) و گفتند: «ما هرگز به تو ايمان نمىآوريم تا اينكه چشمهجوشانى از اين سرزمين (خشك و سوزان) براى ما خارج سازى ... (90) |
أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلاَلَهَا تَفْجِيرَاً (اسراء: 91) يا باغى از نخل و انگور از آن تو باشد و نهرها در لابهلاى آن جارى كنى ... (91) |
أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَي فِي السَّمَاءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّي تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابَاً نَقْرَأُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَرَاً رَسُولاً (اسراء: 93) يا براى تو خانهاى پر نقش و نگار از طلا باشد يا به آسمان بالا روى حتى اگر به آسمان روى، ايمان نمىآوريم مگر آنكه نامهاى بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم! «بگو:» منزه است پروردگارم (از اين سخنان بىمعنى)! مگر من جز انسانى فرستاده خدا هستم؟! (93) |
وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَي تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ فَاسْأَلْ بَنِي إِسْرائِيلَ إِذْ جَاءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأََظُنُّكَ يَا مُوسَي مَسْحُورَاً (اسراء: 101) ما به موسى نه معجزه روشن داديم پس از بنى اسرائيل سؤال كن آن زمان كه اين (معجزات نه گانه) به سراغ آنها آمد (چگونه بودند)؟! فرعون به او گفت: «اى موسى! گمان مىكنم تو ديوانه (يا ساحرى)!» (101) |
قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنْزَلَ هَؤُلاَءِ إِلاَّ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ بَصَائِرَ وَ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا فِرْعَوْنُ مَثْبُورَاً (اسراء: 102) (موسى) گفت: «تو مىدانى اين آيات را جز پروردگار آسمانها و زمين- براى روشنى دلها- نفرستاده و من گمان مىكنم اى فرعون، تو (بزودى) هلاك خواهى شد!» (102) |
وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ مُبَشِّرَاً وَ نَذِيرَاً (اسراء: 105) و ما قرآن را بحق نازل كرديم و بحق نازل شد و تو را، جز بعنوان بشارتدهنده و بيمدهنده، نفرستاديم! (105) |
قُلِ ادْعُوا اللهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيَّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأسْماءُ الْحُسْنَي وَ لاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَ لاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبيلاً (اسراء: 110) بگو: « «اللَّه» را بخوانيد يا «رحمان» را، هر كدام را بخوانيد، (ذات پاكش يكى است و) براى او بهترين نامهاست!» و نمازت را زياد بلند، يا خيلى آهسته نخوان و در ميان آن دو، راهى (معتدل) انتخاب كن! (110) |
فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَي آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفَاً (كهف: 6) گويى مىخواهى بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاك كنى اگر به اين گفتار ايمان نياورند! (6) |
إِذْ أَوَي الْفِتْيَةُ إِلَي الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدَاً (كهف: 10) زمانى را به خاطر بياور كه آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوى خودت رحمتى عطا كن، و راه نجاتى براى ما فراهم ساز!» (10) |
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَاهُمْ هُدَيً (كهف: 13) ما داستان آنان را بحق براى تو بازگو مىكنيم آنها جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند، و ما بر هدايتشان افزوديم. (13) |
إِلاَّ أَنْ يَشَاءَ اللهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَ قُلْ عَسَي أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدَاً (كهف: 24) مگر اينكه خدا بخواهد! و هر گاه فراموش كردى، (جبران كن) و پروردگارت را به خاطر بياور و بگو: «اميدوارم كه پروردگارم مرا به راهى روشنتر از اين هدايت كند!» (24) |
وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ لاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدَاً (كهف: 27) آنچه را از كتاب پروردگارت به تو وحى شده تلاوت كن! هيچ چيز سخنان او را دگرگون نمىسازد و هرگز پناهگاهى جز او نمىيابى! (27) |
وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لاَ تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ لاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَ كَانَ أَمْرُهُ فُرُطَاً (كهف: 28) با كسانى باش كه پروردگار خود را صبح و عصر مىخوانند، و تنها رضاى او را مىطلبند! و هرگز بخاطر زيورهاى دنيا، چشمان خود را از آنها برمگير! و از كسانى كه قلبشان را از ياد خود غافل ساختيم اطاعت مكن! همانها كه از هواى نفس پيروى كردند، و كارهايشان افراطى است. (28) |
وَ كَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَ هُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مَالاً وَ أَعَزُّ نَفَرَاً (كهف: 34) صاحب اين باغ، درآمد فراوانى داشت به همين جهت، به دوستش- در حالى كه با او گفتگو مىكرد- چنين گفت: «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نيرومندترم!» (34) |
قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَ هُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلاً (كهف: 37) دوست (با ايمان) وى- در حالى كه با او گفتگو مىكرد- گفت: «آيا به خدايى كه تو را از خاك، و سپس از نطفه آفريد، و پس از آن تو را مرد كاملى قرار داد، كافر شدى؟! (37) |
وَ لَوْلاَ إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مَالاً وَ وَلَدَاً (كهف: 39) چرا هنگامى كه وارد باغت شدى، نگفتى اين نعمتى است كه خدا خواسته است؟! قوّت (و نيرويى) جز از ناحيه خدا نيست! و اگر مىبينى من از نظر مال و فرزند از تو كمترم (مطلب مهمّى نيست)! (39) |
فَعَسَي رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْرَاً مِنْ جَنَّتِكَ وَ يُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانَاً مِنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدَاً زَلَقَاً (كهف: 40) شايد پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد و مجازات حساب شدهاى از آسمان بر باغ تو فروفرستد، بگونهاى كه آن را به زمين بىگياه لغزندهاى مبدّل كند! (40) |
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوابَاً وَ خَيْرٌ أَمَلاً (كهف: 46) مال و فرزند، زينت زندگى دنياست و باقيات صالحات [ارزشهاى پايدار و شايسته] ثوابش نزد پروردگارت بهتر و اميدبخشتر است! (46) |
وَ عُرِضُوا عَلَي رَبِّكَ صَفَّاً لَقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَنْ لَنْ نَجْعَلَ لَكُمْ مَوْعِدَاً (كهف: 48) آنها همه در يك صف به (پيشگاه) پروردگارت عرضه مىشوند (و به آنان گفته مىشود:) همگى نزد ما آمديد، همان گونه كه نخستين بار شما را آفريديم! اما شما گمان مىكرديد ما هرگز موعدى برايتان قرار نخواهيم داد! (48) |
وَ وُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَي الْمُـجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَ يَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَا لِ هَذَا الْكِتَابِ لاَ يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَ لاَ كَبِيرَةً إِلاَّ أَحْصَاهَا وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرَاً وَ لاَ يِظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدَاً (كهف: 49) و كتاب [كتابى كه نامه اعمال همه انسانهاست] در آن جا گذارده مىشود، پس گنهكاران را مىبينى كه از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند و مىگويند: «اى واى بر ما! اين چه كتابى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى را فرونگذاشته مگر اينكه آن را به شمار آورده است؟! و (اين در حالى است كه) همه اعمال خود را حاضر مىبينند و پروردگارت به هيچ كس ستم نمىكند. (49) |
وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤَاخِذُهُمْ بِمَا كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلاً (كهف: 58) و پروردگارت، آمرزنده و صاحب رحمت است اگر مىخواست آنان را به خاطر اعمالشان مجازات كند، عذاب را هر چه زودتر براى آنها مىفرستاد ولى براى آنان موعدى است كه هرگز از آن راه فرارى نخواهند داشت! (58) |
قَالَ لَهُ مُوسَي هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَي أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدَاً (كهف: 66) موسى به او گفت: «آيا از تو پيروى كنم تا از آنچه به تو تعليم داده شده و مايه رشد و صلاح است، به من بياموزى؟» (66) |
قَالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرَاً (كهف: 67) گفت: «تو هرگز نمىتوانى با من شكيبايى كنى! (67) |
قَالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللهُ صَابِرَاً وَ لاَ أَعْصِي لَكَ أَمْرَاً (كهف: 69) (موسى) گفت: «به خواست خدا مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ كارى مخالفت فرمان تو نخواهم كرد!» (69) |
قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلاَ تَسْأَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّي أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرَاً (كهف: 70) (خضر) گفت: «پس اگر مىخواهى بدنبال من بيايى، از هيچ چيز مپرس تا خودم (به موقع) آن را براى تو بازگو كنم.» (70) |
قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرَاً (كهف: 72) گفت: «آيا نگفتم تو هرگز نمىتوانى با من شكيبايى كنى؟!» (72) |
قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرَاً (كهف: 75) (باز آن مرد عالم) گفت: «آيا به تو نگفتم كه تو هرگز نمىتوانى با من صبر كنى؟!» (75) |
قَالَ إِنْ سَأَلْتُكَ عَنْ شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلاَ تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّي عُذْرَاً (كهف: 76) (موسى) گفت: «بعد از اين اگر درباره چيزى از تو سؤال كردم، ديگر با من همراهى نكن (زيرا) از سوى من معذور خواهى بود!» (76) |
قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَ بَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْرَاً (كهف: 78) او گفت: «اينك زمان جدايى من و تو فرا رسيده اما بزودى راز آنچه را كه نتوانستى در برابر آن صبر كنى، به تو خبر مىدهم. (78) |
وَ أَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلاَمَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَ كَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَ كَانَ أَبُوهُمَا صَالِحَاً فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَ يَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَ مَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْرَاً (كهف: 82) و اما آن ديوار، از آن دو نوجوان يتيم در آن شهر بود و زير آن، گنجى متعلق به آن دو وجود داشت و پدرشان مرد صالحى بود و پروردگار تو مىخواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج كنند اين رحمتى از پروردگارت بود و من آن (كارها) را خودسرانه انجام ندادم اين بود راز كارهايى كه نتوانستى در برابر آنها شكيبايى به خرج دهى!» (82) |
وَ يَسْأَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْرَاً (كهف: 83) و از تو درباره «ذو القرنين» مىپرسند بگو: «بزودى بخشى از سرگذشت او را براى شما بازگو خواهم كرد.» (83) |
قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجَاً عَلَي أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ سَدَّاً (كهف: 94) (آن گروه به او) گفتند: «اى ذو القرنين يأجوج و مأجوج در اين سرزمين فساد مىكنند آيا ممكن است ما هزينهاى براى تو قرار دهيم، كه ميان ما و آنها سدّى ايجاد كنى؟!» (94) |
ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا (مريم: 2) (اين) يادى است از رحمت پروردگار تو نسبت به بندهاش زكريا ... (2) |
قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبَاً وَ لَمْ أَكُنْ بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيَّاً (مريم: 4) گفت: «پروردگارا! استخوانم سست شده و شعله پيرى تمام سرم را فراگرفته و من هرگز در دعاى تو، از اجابت محروم نبودهام! (4) |
وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِي وَ كَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرَاً فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيَّاً (مريم: 5) و من از بستگانم بعد از خودم بيمناكم (كه حق پاسدارى از آيين تو را نگاه ندارند)! و (از طرفى) همسرم نازا و عقيم است تو از نزد خود جانشينى به من ببخش ... (5) |
يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلاَمٍ اسْمُهُ يَحْيَي لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيَّاً (مريم: 7) اى زكريا! ما تو را به فرزندى بشارت مىدهيم كه نامش «يحيى» است و پيش از اين، همنامى براى او قرار ندادهايم! (7) |
قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَ قَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ تَكُ شَيْءً (مريم: 9) فرمود: «پروردگارت اين گونه گفته (و اراده كرده)! اين بر من آسان است و قبلًا تو را آفريدم در حالى كه چيزى نبودى!» (9) |
قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَنْ لاَ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَ لَيَالٍ سَوِيَّاً (مريم: 10) عرض كرد: «پروردگارا! نشانهاى براى من قرار ده!» فرمود: «نشانه تو اين است كه سه شبانه روز قدرت تكلّم (با مردم) نخواهى داشت در حالى كه زبانت سالم است!» (10) |
قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيَّاً (مريم: 18) او (سخت ترسيد و) گفت: «من از شرّ تو، به خداى رحمان پناه مىبرم اگر پرهيزگارى! (18) |
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لاَ يَسْمَعُ وَ لاَ يُبْصِرُ وَ لاَ يُغْنِي عَنْكَ شَيْءً (مريم: 42) هنگامى كه به پدرش گفت: «اى پدر! چرا چيزى را مىپرستى كه نه مىشنود، و نه مىبيند، و نه هيچ مشكلى را از تو حلّ مىكند؟! (42) |
يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطَاً سَوِيَّاً (مريم: 43) اى پدر! دانشى براى من آمده كه براى تو نيامده است بنا بر اين از من پيروى كن، تا تو را به راه راست هدايت كنم! (43) |
يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيَّاً (مريم: 45) اى پدر! من از اين مىترسم كه از سوى خداوند رحمان عذابى به تو رسد، در نتيجه از دوستان شيطان باشى!» (45) |
قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْرَاهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأََرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيَّاً (مريم: 46) گفت: «اى ابراهيم! آيا تو از معبودهاى من روى گردانى؟! اگر (از اين كار) دست برندارى، تو را سنگسار مىكنم! و براى مدّتى طولانى از من دور شو!» (46) |
قَالَ سَلاَمٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيَّاً (مريم: 47) (ابراهيم) گفت: «سلام بر تو! من بزودى از پروردگارم برايت تقاضاى عفو مىكنم چرا كه او همواره نسبت به من مهربان بوده است! (47) |
وَ مَا نَتَنَزَّلُ إِلاَّ بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ مَا بَيْنَ أَيْدِينَا وَ مَا خَلْفَنَا وَ مَا بَيْنَ ذَلِكَ وَ مَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيَّاً (مريم: 64) (پس از تأخير وحى، جبرئيل به پيامبر عرض كرد:) ما جز بفرمان پروردگار تو، نازل نمىشويم آنچه پيش روى ما، و پشت سر ما، و آنچه ميان اين دو مىباشد، همه از آن اوست و پروردگارت هرگز فراموشكار نبوده (و نيست)! (64) |
فَوَ رَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّيَاطينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيَّاً (مريم: 68) سوگند به پروردگارت كه همه آنها را همراه با شياطين در قيامت جمع مىكنيم سپس همه را- در حالى كه به زانو درآمدهاند- گرداگرد جهنم حاضر مىسازيم. (68) |
وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا كَانَ عَلَي رَبِّكَ حَتْمَاً مَقْضِيَّاً (مريم: 71) و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم مىشويد اين امرى است حتمى و قطعى بر پروردگارت! (71) |
وَ يَزِيدُ اللهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدَيً وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابَاً وَ خَيْرٌ مَرَدَّاً (مريم: 76) (امّا) كسانى كه در راه هدايت گام نهادند، خداوند بر هدايتشان مىافزايد و آثار شايستهاى كه (از انسان) باقى مىماند، ثوابش در پيشگاه پروردگارت بهتر، و عاقبتش خوبتر است! (76) |
فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْمَاً لُدَّاً (مريم: 97) و ما فقط آن [قرآن] را بر زبان تو آسان ساختيم تا پرهيزگاران را بوسيله آن بشارت دهى، و دشمنان سرسخت را با آنان انذار كنى. (97) |
مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَي (طه: 2) ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه خود را به زحمت بيفكنى! (2) |
وَ هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَي (طه: 9) و آيا خبر موسى به تو رسيده است؟ (9) |
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوَيً (طه: 12) من پروردگار توام! كفشهايت را بيرون آر، كه تو در سرزمين مقدّس «طوى» هستى! (12) |
وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَي (طه: 13) و من تو را (براى مقام رسالت) برگزيدم اكنون به آنچه بر تو وحى مىشود، گوش فرا ده! (13) |
فَلاَ يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَنْ لاَ يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَي (طه: 16) پس مبادا كسى كه به آن ايمان ندارد و از هوسهاى خويش پيروى مىكند، تو را از آن بازدارد كه هلاك خواهى شد! (16) |
وَ مَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَي (طه: 17) و آن چيست در دست راست تو، اى موسى؟! (17) |
وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَي جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَي (طه: 22) و دستت را به گريبانت ببر، تا سفيد و بىعيب بيرون آيد اين نشانه ديگرى (از سوى خداوند) است. (22) |
لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَي (طه: 23) تا از نشانههاى بزرگ خويش به تو نشان دهيم. (23) |
كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرَاً (طه: 33) تا تو را بسيار تسبيح گوييم (33) |
وَ نَذْكُرَكَ كَثِيرَاً (طه: 34) و تو را بسيار ياد كنيم (34) |
إِنَّكَ كُنْتَ بِنَا بَصِيرَاً (طه: 35) چرا كه تو هميشه از حال ما آگاه بودهاى!» (35) |
قَالَ قَدْ أُوتيِتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَي (طه: 36) فرمود: «اى موسى! آنچه را خواستى به تو داده شد! (36) |
وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَي (طه: 37) و ما بار ديگر تو را مشمول نعمت خود ساختيم ... (37) |
إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَي أُمِّكَ مَا يُوحَي (طه: 38) آن زمان كه به مادرت آنچه لازم بود الهام كرديم ... (38) |
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلَي عَيْنِي (طه: 39) كه: «او را در صندوقى بيفكن، و آن صندوق را به دريا بينداز، تا دريا آن را به ساحل افكند و دشمن من و دشمن او، آن را برگيرد!» و من محبّتى از خودم بر تو افكندم، تا در برابر ديدگان [علم] من، ساخته شوى (و پرورش يابى)! (39) |
إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَي مَنْ يَكْفُلُهُ فَرَجَعْناكَ إِلَي أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَ لاَ تَحْزَنَ وَ قَتَلْتَ نَفْسَاً فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّاكَ فُتُونَاً فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَي قَدَرٍ يَا مُوسَي (طه: 40) در آن هنگام كه خواهرت (در نزديكى كاخ فرعون) راه مىرفت و مىگفت: «آيا كسى را به شما نشان دهم كه اين نوزاد را كفالت مىكند (و دايه خوبى براى او خواهد بود)!» پس تو را به مادرت بازگردانديم، تا چشمش به تو روشن شود و غمگين نگردد! و تو يكى (از فرعونيان) را كشتى اما ما تو را از اندوه نجات داديم! و بارها تو را آزموديم! پس از آن، ساليانى در ميان مردم «مدين» توقف نمودى سپس در زمان مقدّر (براى فرمان رسالت) به اين جا آمدى، اى موسى! (40) |
وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي (طه: 41) و من تو را براى خودم ساختم (و پرورش دادم)! (41) |
اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآيَاتِي وَ لاَ تَنِيَا فِي ذِكْرِي (طه: 42) (اكنون) تو و برادرت با آيات من برويد، و در ياد من كوتاهى نكنيد! (42) |
فَأْتِيَاهُ فَقُولاَ إِنَّا رَسُولاَ رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَني إِسْرائِيلَ وَ لاَ تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَالسَّلاَمُ عَلَي مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَي (طه: 47) به سراغ او برويد و بگوييد: «ما فرستادگان پروردگار توايم! بنى اسرائيل را با ما بفرست و آنان را شكنجه و آزار مكن! ما نشانه روشنى از سوى پروردگارت براى تو آوردهايم! و درود بر آن كس باد كه از هدايت پيروى مىكند! (47) |
قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَي (طه: 57) گفت: «اى موسى! آيا آمدهاى كه با سحر خود، ما را از سرزمينمان بيرون كنى؟! (57) |
فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكَ مَوْعِدَاً لاَ نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لاَ أَنْتَ مَكَانَاً سُوَيً (طه: 58) قطعاً ما هم سحرى همانند آن براى تو خواهيم آورد! هم اكنون (تاريخش را تعيين كن، و) موعدى ميان ما و خودت قرار ده كه نه ما و نه تو، از آن تخلّف نكنيم آن هم در مكانى كه نسبت به همه يكسان باشد!» (58) |
قُلْنَا لاَ تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلَي (طه: 68) گفتيم: «نترس! تو مسلّماً (پيروز و) برترى! (68) |
وَ أَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّ مَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَ لاَ يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَي (طه: 69) و آنچه را در دست راست دارى بيفكن، تمام آنچه را ساختهاند مىبلعد! آنچه ساختهاند تنها مكر ساحر است و ساحر هر جا رود رستگار نخواهد شد!» (69) |
قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَي مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا (طه: 72) گفتند: «سوگند به آن كسى كه ما را آفريده، هرگز تو را بر دلايل روشنى كه براى ما آمده، مقدّم نخواهيم داشت! هر حكمى مىخواهى بكن تو تنها در اين زندگى دنيا مىتوانى حكم كنى! (72) |
وَ مَا أَعْجَلَكَ عَنْ قَوْمِكَ يَا مُوسَي (طه: 83) اى موسى! چه چيز سبب شد كه از قومت پيشى گيرى، و (براى آمدن به كوه طور) عجله كنى؟! (83) |
قَالَ هُمْ أُولاَءِ عَلَي أَثَرِي وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَي (طه: 84) عرض كرد: «پروردگارا! آنان در پى منند و من به سوى تو شتاب كردم، تا از من خشنود شوى!» (84) |
قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ (طه: 85) فرمود: «ما قوم تو را بعد از تو، آزموديم و سامرى آنها را گمراه ساخت!» (85) |
قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَ لَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارَاً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَي السَّامِرِيُّ (طه: 87) گفتند: «ما به ميل و اراده خود از وعده تو تخلّف نكرديم بلكه مقدارى از زيورهاى قوم را كه با خود داشتيم افكنديم!» و سامرى اينچنين القا كرد ... (87) |
قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا (طه: 92) (موسى) گفت: «اى هارون! چرا هنگامى كه ديدى آنها گمراه شدند ... (92) |
قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِريُّ (طه: 95) (موسى رو به سامرى كرد و) گفت: «تو چرا اين كار را كردى، اى سامرى؟!» (95) |
قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لاَ مِسَاسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِدَاً لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَي إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفَاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفَاً (طه: 97) (موسى) گفت: «برو، كه بهره تو در زندگى دنيا اين است كه (هر كس با تو نزديك شود) بگويى «با من تماس نگير!» و تو ميعادى (از عذاب خدا) دارى، كه هرگز تخلّف نخواهد شد! (اكنون) بنگر به اين معبودت كه پيوسته آن را پرستش مىكردى! و ببين ما آن را نخست مىسوزانيم سپس ذرّات آن را به دريا مىپاشيم! (97) |
كَذَلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ مَا قَدْ سَبَقَ وَ قَدْ آتَيْنَاكَ مِنْ لَدُنَّا ذِكْرَاً (طه: 99) اين گونه بخشى از اخبار پيشين را براى تو بازگو مىكنيم و ما از نزد خود، ذكر (و قرآنى) به تو داديم! (99) |
وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنْسِفُهَا رَبِّي نَسْفَاً (طه: 105) و از تو درباره كوهها سؤال مىكنند بگو: «پروردگارم آنها را (متلاشى كرده) بر باد مىدهد! (105) |
فَتَعَالَي اللهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَ لاَ تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَي إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمَاً (طه: 114) پس بلندمرتبه است خداوندى كه سلطان حقّ است! پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مكن، پيش از آنكه وحى آن بر تو تمام شود و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون كن!» (114) |
فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلاَ يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَي (طه: 117) پس گفتيم: «اى آدم! اين (ابليس) دشمن تو و (دشمن) همسر توست! مبادا شما را از بهشت بيرون كند كه به زحمت و رنج خواهى افتاد! (117) |
إِنَّ لَكَ أَنْ لاَ تَجُوعَ فِيهَا وَ لاَ تَعْرَي (طه: 118) (امّا تو در بهشت راحت هستى! و مزيّتش) براى تو اين است كه در آن گرسنه و برهنه نخواهى شد (118) |
وَ أَنَّكَ لاَ تَظْمَأُ فِيهَا وَ لاَ تَضْحَي (طه: 119) و در آن تشنه نمىشوى، و حرارت آفتاب آزارت نمىدهد!» (119) |
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَي شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لاَ يَبْلَي (طه: 120) ولى شيطان او را وسوسه كرد و گفت: «اى آدم! آيا مىخواهى تو را به درخت زندگى جاويد، و ملكى بىزوال راهنمايى كنم؟!» (120) |
قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَ كَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَي (طه: 126) مىفرمايد: «آن گونه كه آيات من براى تو آمد، و تو آنها را فراموش كردى امروز نيز تو فراموش خواهى شد!» (126) |
وَ لَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكَانَ لِزَامَاً وَ أَجَلٌ مُسَمَّيً (طه: 129) و اگر سنّت و تقدير پروردگارت و ملاحظه زمان مقرّر نبود، عذاب الهى بزودى دامان آنان را مىگرفت! (129) |
فَاصْبِرْ عَلَي مَا يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَي (طه: 130) پس در برابر آنچه مىگويند، صبر كن! و پيش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن تسبيح و حمد پروردگارت را بجا آور و همچنين (برخى) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبيح گوى باشد كه (از الطاف الهى) خشنود شوى! (130) |
وَ لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَي مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجَاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقَي (طه: 131) و هرگز چشمان خود را به نعمتهاى مادّى، كه به گروههايى از آنان دادهايم، ميفكن! اينها شكوفههاى زندگى دنياست تا آنان را در آن بيازماييم و روزى پروردگارت بهتر و پايدارتر است! (131) |
وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاَةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لاَ نَسْأَلُكَ رِزْقَاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَي (طه: 132) خانواده خود را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شكيبا باش! از تو روزى نمىخواهيم (بلكه) ما به تو روزى مىدهيم و عاقبت نيك براى تقواست! (132) |
وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلاَ أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزَي (طه: 134) اگر ما آنان را پيش از آن (كه قرآن نازل شود) با عذابى هلاك مىكرديم، (در قيامت) مىگفتند: «پروردگارا! چرا پيامبرى براى ما نفرستادى تا از آيات تو پيروى كنيم، پيش از آنكه ذليل و رسوا شويم!» (134) |
وَ مَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (انبياء: 7) ما پيش از تو، جز مردانى كه به آنان وحى مىكرديم، نفرستاديم! (همه انسان بودند، و از جنس بشر!) اگر نمىدانيد، از آگاهان بپرسيد. (7) |
وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ (انبياء: 25) ما پيش از تو هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر اينكه به او وحى كرديم كه: «معبودى جز من نيست پس تنها مرا پرستش كنيد.» (25) |
وَ مَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ (انبياء: 34) پيش از تو (نيز) براى هيچ انسانى جاودانگى قرار نداديم (وانگهى آنها كه انتظار مرگ تو را مىكشند،) آيا اگر تو بميرى، آنان جاويد خواهند بود؟! (34) |
وَ إِذَا رَآكَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلاَّ هُزُوَاً أَهَذَا الَّذِي يَذْكُرُ آلِهَتَكُمْ وَ هُمْ بِذِكْرِ الرَّحْمَنِ هُمْ كَافِرُونَ (انبياء: 36) هنگامى كه كافران تو را مىبينند، كارى جز استهزا كردن تو ندارند (و مىگويند:) آيا اين همان كسى است كه سخن از خدايان شما مىگويد؟! در حالى كه خودشان ذكر خداوند رحمان را انكار مىكنند. (36) |
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِأَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ (انبياء: 41) (اگر تو را استهزا كنند نگران نباش،) پيامبران پيش از تو را (نيز) استهزا كردند امّا سرانجام، آنچه را استهزا مىكردند دامان مسخرهكنندگان را گرفت (و مجازات الهى آنها را در هم كوبيد)! (41) |
وَ لَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذَابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ (انبياء: 46) اگر كمترين عذاب پروردگارت به آنان برسد، فريادشان بلند مىشود كه: «اى واى بر ما! ما همگى ستمگر بوديم!» (46) |
وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبَاً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَي فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ (انبياء: 87) و ذا النون [يونس] را (به ياد آور) در آن هنگام كه خشمگين (از ميان قوم خود) رفت و چنين مىپنداشت كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت (امّا موقعى كه در كام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها (ى متراكم) صدا زد: « (خداوندا!) جز تو معبودى نيست! منزّهى تو! من از ستمكاران بودم!» (87) |
وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ (انبياء: 107) ما تو را جز براى رحمت جهانيان نفرستاديم. (107) |
ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَ أَنَّ اللهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِيدِ (حج: 10) (و به آنان مىگوييم:) اين در برابر چيزى است كه دستهايتان از پيش براى شما فرستاده و خداوند هرگز به بندگان ظلم نمىكند! (10) |
وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَ عَلَي كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ (حج: 27) و مردم را دعوت عمومى به حج كن تا پياده و سواره بر مركبهاى لاغر از هر راه دورى بسوى تو بيايند ... (27) |
وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عَادٌ وَ ثَمُودُ (حج: 42) اگر تو را تكذيب كنند، (امر تازهاى نيست) پيش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود (پيامبرانشان را) تكذيب كردند. (42) |
وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَ لَنْ يُخْلِفَ اللهُ وَعْدَهُ وَ إِنَّ يَوْمَاً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ (حج: 47) آنان از تو تقاضاى شتاب در عذاب مىكنند در حالى كه خداوند هرگز از وعده خود تخلّف نخواهد كرد! و يك روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سالهايى است كه شما مىشمريد! (47) |
وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لاَ نَبِيٍّ إِلاَّ إِذَا تَمَنَّي أَلْقَي الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللهُ آيَاتِهِ وَاللهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (حج: 52) هيچ پيامبرى را پيش از تو نفرستاديم مگر اينكه هر گاه آرزو مىكرد (و طرحى براى پيشبرد اهداف الهى خود مىريخت)، شيطان القائاتى در آن مىكرد امّا خداوند القائات شيطان را از ميان مىبرد، سپس آيات خود را استحكام مىبخشيد و خداوند عليم و حكيم است. (52) |
وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (حج: 54) و (نيز) هدف اين بود كه آگاهان بدانند اين حقّى است از سوى پروردگارت، و در نتيجه به آن ايمان بياورند، و دلهايشان در برابر آن خاضع گردد و خداوند كسانى را كه ايمان آوردند، بسوى صراط مستقيم هدايت مىكند. (54) |
لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَكَاً هُمْ نَاسِكُوهُ فَلاَ يُنَازِعُنَّكَ فِي الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَي رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلَي هُدَيً مُسْتَقِيمٍ (حج: 67) براى هر امّتى عبادتى قرار داديم، تا آن عبادت را (در پيشگاه خدا) انجام دهند پس نبايد در اين امر با تو به نزاع برخيزند! بسوى پروردگارت دعوت كن، كه بر هدايت مستقيم قرار دارى (و راه راست همين است كه تو مىپويى). (67) |
وَ إِنْ جَادَلُوكَ فَقُلِ اللهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ (حج: 68) و اگر آنان با تو به جدال برخيزند، بگو: «خدا از كارهايى كه شما انجام مىدهيد آگاهتر است! (68) |
فَإِذَا اسْتَوَيْتَ أَنْتَ وَ مَنْ مَعَكَ عَلَي الْفُلْكِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِاللهِ الَّذِي نَجَّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (مؤمنون: 28) و هنگامى كه تو و همه كسانى كه با تو هستند بر كشتى سوار شديد، بگو: «ستايش براى خدايى است كه ما را از قوم ستمگر نجات بخشيد!» (28) |
أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجَاً فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ (مؤمنون: 72) يا اينكه تو از آنها مزد و هزينهاى (در برابر دعوتت) مىخواهى؟ با اينكه مزد پروردگارت بهتر، و او بهترين روزى دهندگان است! (72) |
وَ إِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (مؤمنون: 73) بطور قطع و يقين، تو آنان را به راه راست دعوت مىكنى. (73) |
وَ إِنَّا عَلَي أَنْ نُرِيَكَ مَا نَعِدُهُمْ لَقَادِرُونَ (مؤمنون: 95) و ما تواناييم كه آنچه را به آنها وعده مىدهيم به تو نشان دهيم! (95) |
وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ (مؤمنون: 97) و بگو: «پروردگارا! از وسوسههاى شياطين به تو پناه مىبرم! (97) |
وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ (مؤمنون: 98) و از اينكه آنان نزد من حاضر شوند (نيز)- اى پروردگار من- به تو پناه مىبرم!» (98) |
وَ لَوْلاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ مَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَتَكَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَكَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ (نور: 16) چرا هنگامى كه آن را شنيديد نگفتيد: «ما حق نداريم كه به اين سخن تكلّم كنيم خداوندا منزّهى تو، اين بهتان بزرگى است»؟! (16) |
إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَي أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّي يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ رَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللهَ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (نور: 62) مؤمنان واقعى كسانى هستند كه به خدا و رسولش ايمان آوردهاند و هنگامى كه در كار مهمّى با او باشند، بىاجازه او جايى نمىروند كسانى كه از تو اجازه مىگيرند، براستى به خدا و پيامبرش ايمان آوردهاند! در اين صورت، هر گاه براى بعضى كارهاى مهمّ خود از تو اجازه بخواهند، به هر يك از آنان كه مىخواهى (و صلاح مىبينى) اجازه ده، و برايشان از خدا آمرزش بخواه كه خداوند آمرزنده و مهربان است! (62) |
انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلاَ يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً (فرقان: 9) ببين چگونه براى تو مثلها زدند و گمراه شدند، آن گونه كه قدرت پيدا كردن راه را ندارند! (9) |
تَبَارَكَ الَّذِي إِنْ شَاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْرَاً مِنْ ذَلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَ يَجْعَلْ لَكَ قُصُورَاً (فرقان: 10) زوال ناپذير و بزرگ است خدايى كه اگر بخواهد براى تو بهتر از اين قرار مىدهد: باغهايى كه نهرها از زير درختانش جارى است، و (اگر بخواهد) براى تو كاخهايى مجلّل قرار مىدهد. (10) |
لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ خَالِدِينَ كَانَ عَلَي رَبِّكَ وَعْدَاً مَسْؤُولاً (فرقان: 16) هر چه بخواهند در آنجا برايشان فراهم است جاودانه در آن خواهند ماند اين وعدهاى است مسلّم كه پروردگارت بر عهده گرفته است! (16) |
قَالُوا سُبْحَانَكَ مَا كَانَ يَنْبَغِي لَنَا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِيَاءَ وَ لَكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آبَاءَهُمْ حَتَّي نَسُوا الذِّكْرَ وَ كَانُوا قَوْمَاً بُورَاً (فرقان: 18) (در پاسخ) مىگويند: «منزّهى تو! براى ما شايسته نبود كه غير از تو اوليايى برگزينيم، ولى آنان و پدرانشان را از نعمتها برخوردار نمودى تا اينكه (به جاى شكر نعمت) ياد تو را فراموش كردند و تباه و هلاك شدند.» (18) |
وَ مَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَ يَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ وَ جَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَ كَانَ رَبُّكَ بَصِيرَاً (فرقان: 20) ما هيچ يك از رسولان را پيش از تو نفرستاديم مگر اينكه غذا مىخوردند و در بازارها راه مىرفتند و بعضى از شما را وسيله امتحان بعضى ديگر قرار داديم، آيا صبر و شكيبايى مىكنيد (و از عهده امتحان برمىآييد)؟! و پروردگار تو همواره بصير و بينا بوده است. (20) |
وَ كَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوَّاً مِنَ الْمُـجْرِمِينَ وَ كَفَي بِرَبِّكَ هَادِيَاً وَ نَصِيرَاً (فرقان: 31) (آرى،) اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از مجرمان قرار داديم امّا (براى تو) همين بس كه پروردگارت هادى و ياور (تو) باشد! (31) |
وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَ رَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلاً (فرقان: 32) و كافران گفتند: «چرا قرآن يك جا بر او نازل نمىشود؟!» اين بخاطر آن است كه قلب تو را بوسيله آن محكم داريم، و (از اين رو) آن را به تدريج بر تو خوانديم. (32) |
وَ لاَ يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلاَّ جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيرَاً (فرقان: 33) آنان هيچ مثلى براى تو نمىآورند مگر اينكه ما حق را براى تو مىآوريم، و تفسيرى بهتر (و پاسخى دندان شكن كه در برابر آن ناتوان شوند)! (33) |
وَ إِذَا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلاَّ هُزُوَاً أَهَذَا الَّذِي بَعَثَ اللهُ رَسُولاً (فرقان: 41) و هنگامى كه تو را مىبينند، تنها به باد استهزايت مىگيرند (و مىگويند:) آيا اين همان كسى است كه خدا او را بعنوان پيامبر برانگيخته است؟! (41) |
أَلَمْ تَرَ إِلَي رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنَاً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلاً (فرقان: 45) آيا نديدى چگونه پروردگارت سايه را گسترده ساخت؟! و اگر مىخواست آن را ساكن قرار مىداد سپس خورشيد را بر وجود آن دليل قرار داديم! (45) |
وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرَاً فَجَعَلَهُ نَسَبَاً وَ صِهْرَاً وَ كَانَ رَبُّكَ قَدِيرَاً (فرقان: 54) او كسى است كه از آب، انسانى را آفريد سپس او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از اين دو طريق گسترش داد) و پروردگار تو همواره توانا بوده است. (54) |
وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ مُبَشِّرَاً وَ نَذِيرَاً (فرقان: 56) (اى پيامبر!) ما تو را جز بعنوان بشارت دهنده و انذار كننده نفرستاديم! (56) |
لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَنْ لاَ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ (شعراء: 3) گويى مىخواهى جان خود را از شدّت اندوه از دست دهى بخاطر اينكه آنها ايمان نمىآورند! (3) |
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيرُ الرَّحِيمُ (شعراء: 9) و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (9) |
وَ إِذْ نَادَي رَبُّكَ مُوسَي أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (شعراء: 10) (به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا داد كه به سراغ قوم ستمگر برو ... (10) |
قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدَاً وَ لَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ (شعراء: 18) (فرعون) گفت: «آيا ما تو را در كودكى در ميان خود پرورش نداديم، و سالهايى از زندگيت را در ميان ما نبودى؟! (18) |
وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكَافِرِينَ (شعراء: 19) و سرانجام، آن كارت را (كه نمىبايست انجام دهى) انجام دادى (و يك نفر از ما را كشتى)، و تو از ناسپاسانى!» (19) |
قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهَاً غَيْرِي لَأََجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ (شعراء: 29) (فرعون خشمگين شد و) گفت: «اگر معبودى غير از من برگزينى، تو را از زندانيان قرار خواهم داد!» (29) |
قَالَ أَوَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُبِينٍ (شعراء: 30) (موسى) گفت: «حتّى اگر نشانه آشكارى براى تو بياورم (باز ايمان نمىآورى)؟!» (30) |
يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ (شعراء: 37) تا هر ساحر ماهر و دانايى را نزد تو آورند!» (37) |
فَأَوْحَينَا إِلَي مُوسَي أَنِ اضْرِب بِعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ (شعراء: 63) و بدنبال آن به موسى وحى كرديم: «عصايت را به دريا بزن!» (عصايش را به دريا زد،) و دريا از هم شكافته شد، و هر بخشى همچون كوه عظيمى بود! (63) |
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (شعراء: 68) و پروردگارت شكستناپذير و مهربان است! (68) |
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (شعراء: 104) و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (104) |
قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ (شعراء: 111) گفتند: «آيا ما به تو ايمان بياوريم در حالى كه افراد پست و بىارزش از تو پيروى كردهاند؟!» (111) |
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (شعراء: 122) و پروردگار تو عزيز و رحيم است. (122) |
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (شعراء: 140) و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (140) |
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (شعراء: 159) و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (159) |
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيرُ الرَّحِيمُ (شعراء: 175) و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (175) |
وَ مَا أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنَا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ (شعراء: 186) تو بشرى همچون مايى، تنها گمانى كه درباره تو داريم اين است كه از دروغگويانى! (186) |
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيرُ الرَّحِيمُ (شعراء: 191) و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (191) |
عَلَي قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ (شعراء: 194) بر قلب (پاك) تو، تا از انذاركنندگان باشى! (194) |
وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ (شعراء: 214) و خويشاوندان نزديكت را انذار كن! (214) |
وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (شعراء: 215) و بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند بگستر! (215) |
فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ (شعراء: 216) اگر تو را نافرمانى كنند بگو: «من از آنچه شما انجام مىدهيد بيزارم!» (216) |
الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ (شعراء: 218) همان كسى كه تو را به هنگامى كه (براى عبادت) برمىخيزى مىبيند (218) |
وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ (شعراء: 219) و (نيز) حركت تو را در ميان سجده كنندگان! (219) |
وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ (نمل: 6) به يقين اين قرآن از سوى حكيم و دانايى بر تو القا مىشود. (6) |
وَ أَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّي مُدْبِرَاً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَي لاَ تَخَفْ إِنِّي لاَ يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ (نمل: 10) و عصايت را بيفكن!- هنگامى كه (موسى) به آن نگاه كرد، ديد (با سرعت) همچون مارى به هر سو مىدود (ترسيد و) به عقب برگشت، و حتى پشت سر خود را نگاه نكرد- اى موسى! نترس، كه رسولان در نزد من نمىترسند! (10) |
وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَي فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَاً فَاسِقِينَ (نمل: 12) و دستت را در گريبانت داخل كن هنگامى كه خارج مىشود، سفيد و درخشنده است بى آنكه عيبى در آن باشد اين در زمره معجزات نهگانهاى است كه تو با آنها بسوى فرعون و قومش فرستاده مىشوى آنان قومى فاسق و طغيانگرند!» (12) |
فَتَبَسَّمَ ضَاحِكَاً مِنْ قَوْلِهَا وَ قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلَي وَالِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صَالِحَاً تَرْضَاهُ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ (نمل: 19) سليمان از سخن او تبسّمى كرد و خنديد و گفت: «پروردگارا! شكر نعمتهايى را كه بر من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى به من الهام كن، و توفيق ده تا عمل صالحى كه موجب رضاى توست انجام دهم، و مرا برحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد كن!» (19) |
فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِنْ سَبَاءٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ (نمل: 22) چندان درنگ نكرد (كه هدهد آمد و) گفت: «من بر چيزى آگاهى يافتم كه تو بر آن آگاهى نيافتى من از سرزمين «سبا» يك خبر قطعى براى تو آوردهام! (22) |
قَالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ وَ إِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ (نمل: 39) عفريتى از جنّ گفت: «من آن را نزد تو مىآورم پيش از آنكه از مجلست برخيزى و من نسبت به اين امر، توانا و امينم!» (39) |
قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرَّاً عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ (نمل: 40) (امّا) كسى كه دانشى از كتاب (آسمانى) داشت گفت: «پيش از آنكه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامى كه (سليمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا ديد گفت: «اين از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را بجا مىآورم يا كفران مىكنم؟! و هر كس شكر كند، به نفع خود شكر مىكند و هر كس كفران نمايد (بزيان خويش نموده است، كه) پروردگار من، غنىّ و كريم است!» (40) |
قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ (نمل: 47) آنها گفتند: «ما تو را و كسانى كه با تو هستند به فال بد گرفتيم!» (صالح) گفت: «فال (نيك و) بد شما نزد خداست (و همه مقدّرات به قدرت او تعيين مىگردد) بلكه شما گروهى هستيد فريبخورده! (47) |
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَي النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَشْكُرُونَ (نمل: 73) مسلّماً پروردگار تو نسبت به مردم، فضل (و رحمت) دارد ولى بيشترشان شكرگزار نيستند! (73) |
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ مَا يُعْلِنُونَ (نمل: 74) و پروردگارت آنچه را در سينههايشان پنهان مىدارند و آنچه را آشكار مىكنند بخوبى مىداند! (74) |
إِنَّ رَبَّكَ يَقْضي بَيْنَهُمْ بِحُكْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ (نمل: 78) پروردگار تو ميان آنها در قيامت به حكم خود داورى مىكند و اوست قادر دانا. (78) |
فَتَوَكَّلْ عَلَي اللهِ إِنَّكَ عَلَي الْحَقِّ الْمُبِينِ (نمل: 79) پس بر خدا توكّل كن، كه تو بر حقّ آشكار هستى! (79) |
إِنَّكَ لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَي وَ لاَ تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ (نمل: 80) مسلّماً تو نمىتوانى سخنت را به گوش مردگان برسانى، و نمىتوانى كران را هنگامى كه روى برمىگردانند و پشت مىكنند فراخوانى! (80) |
وَ قُلِ الْحَمْدُ لِاللهِ سَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَ مَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (نمل: 93) بگو: «حمد و ستايش مخصوص ذات خداست بزودى آياتش را به شما نشان مىدهد تا آن را بشناسيد و پروردگار تو از آنچه انجام مىدهيد غافل نيست! (93) |
نَتْلُوا عَلَيْكَ مِنْ نَبَإِ مُوسَي وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (قصص: 3) ما از داستان موسى و فرعون بحقّ بر تو مىخوانيم، براى گروهى كه (طالب حقّند و) ايمان مىآورند! (3) |
وَ قَالَتِ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَ لَكَ لاَ تَقْتُلُوهُ عَسَي أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدَاً وَ هُمْ لاَ يَشْعُرُونَ (قصص: 9) همسر فرعون (چون ديد آنها قصد كشتن كودك را دارند) گفت: «نور چشم من و توست! او را نكشيد شايد براى ما مفيد باشد، يا او را بعنوان پسر خود برگزينيم!» و آنها نمىفهميدند (كه دشمن اصلى خود را در آغوش خويش مىپرورانند)! (9) |
فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خَائِفَاً يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسَي إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُبِينٌ (قصص: 18) موسى در شهر ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهاى (و در جستجوى اخبار) ناگهان ديد همان كسى كه ديروز از او يارى طلبيده بود فرياد مىزند و از او كمك مىخواهد، موسى به او گفت: «تو آشكارا انسان (ماجراجو و) گمراهى هستى!» (18) |
وَ جَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَي الْمَدِينَةِ يَسْعَي قَالَ يَا مُوسَي إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ (قصص: 20) (در اين هنگام) مردى با سرعت از دورترين نقطه شهر [مركز فرعونيان] آمد و گفت: «اى موسى! اين جمعيّت براى كشتن تو به مشورت نشستهاند فوراً از شهر خارج شو، كه من از خيرخواهان توام!» (20) |
فَجاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَي اسْتِحْيَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا فَلَمَّا جَاءَهُ وَ قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قَالَ لاَ تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (قصص: 25) ناگهان يكى از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالى كه با نهايت حيا گام برمىداشت، گفت: «پدرم از تو دعوت مىكند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را كه براى ما انجام دادى به تو بپردازد.» هنگامى كه موسى نزد او [شعيب] آمد و سرگذشت خود را شرح داد، گفت: «نترس، از قوم ظالم نجات يافتى!» (25) |
قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَي ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَي أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرَاً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللهُ مِنَ الصَّالِحِينَ (قصص: 27) (شعيب) گفت: «من مىخواهم يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم به اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى و اگر آن را تا ده سال افزايش دهى، محبّتى از ناحيه توست من نمىخواهم كار سنگينى بر دوش تو بگذارم و ان شاء اللَّه مرا از صالحان خواهى يافت» (27) |
قَالَ ذَلِكَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ أَيَّمَا الْأَجَليْنِ قَضَيْتُ فَلاَ عُدْوَانَ عَلَيَّ وَاللهُ عَلَي مَا نَقُولُ وَكِيلٌ (قصص: 28) (موسى) گفت: « (مانعى ندارد،) اين قراردادى ميان من و تو باشد البته هر كدام از اين دو مدّت را انجام دهم ستمى بر من نخواهد بود (و من در انتخاب آن آزادم)! و خدا بر آنچه ما مىگوييم گواه است!» (28) |
وَ أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّي مُدْبِرَاً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَي أَقْبِلْ وَ لاَ تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ (قصص: 31) عصايت را بيفكن!» هنگامى كه (عصا را افكند و) ديد همچون مارى با سرعت حركت مىكند، ترسيد و به عقب برگشت، و حتّى پشت سر خود را نگاه نكرد! ندا آمد: «برگرد و نترس، تو در امان هستى! (31) |
اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِنْ رَبِّكَ إِلَي فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَاً فَاسِقِينَ (قصص: 32) دستت را در گريبان خود فروبر، هنگامى كه خارج مىشود سفيد و درخشنده است بدون عيب و نقص و دستهايت را بر سينهات بگذار، تا ترس و وحشت از تو دور شود! اين دو [معجزه عصا و يد بيضا] برهان روشن از پروردگارت بسوى فرعون و اطرافيان اوست، كه آنان قوم فاسقى هستند!» (32) |
قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَ نَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانَاً فَلاَ يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِآيَاتِنَا أَنْتَُمَا وَ مَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ (قصص: 35) فرمود: «بزودى بازوان تو را بوسيله برادرت محكم (و نيرومند) مىكنيم، و براى شما سلطه و برترى قرار مىدهيم و به بركت آيات ما، بر شما دست نمىيابند شما و پيروانتان پيروزيد!» (35) |
وَ مَا كُنْتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَ لَكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْمَاً مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (قصص: 46) تو در كنار طور نبودى زمانى كه ما ندا داديم ولى اين رحمتى از سوى پروردگارت بود (كه اين اخبار را در اختيار تو نهاد) تا بوسيله آن قومى را انذار كنى كه پيش از تو هيچ انذاركنندهاى براى آنان نيامده است شايد متذكّر شوند! (46) |
وَ لَوْلاَ أَنْ تُصِيبَهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنَا لَوْلاَ أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (قصص: 47) هر گاه (پيش از فرستادن پيامبرى) مجازات و مصيبتى بر اثر اعمالشان به آنان مىرسيد، مىگفتند: «پروردگارا! چرا رسولى براى ما نفرستادى تا از آيات تو پيروى كنيم و از مؤمنان باشيم؟!» (47) |
فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدَيً مِنَ اللهِ إِنَّ اللهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (قصص: 50) اگر اين پيشنهاد تو را نپذيرند، بدان كه آنان تنها از هوسهاى خود پيروى مىكنند! و آيا گمراهتر از آن كس كه پيروى هواى نفس خويش كرده و هيچ هدايت الهى را نپذيرفته، كسى پيدا مىشود؟! مسلّماً خداوند قوم ستمگر را هدايت نمىكند! (50) |
إِنَّكَ لاَ تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَكِنَّ اللهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (قصص: 56) تو نمىتوانى كسى را كه دوست دارى هدايت كنى ولى خداوند هر كس را بخواهد هدايت مىكند و او به هدايت يافتگان آگاهتر است! (56) |
وَ قَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَي مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمَاً آمِنَاً يُجْبَي إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقَاً مِنْ لَدُنَّا وَ لَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ (قصص: 57) آنها گفتند: «ما اگر هدايت را همراه تو پذيرا شويم، ما را از سرزمينمان مىربايند!» آيا ما حرم امنى در اختيار آنها قرار نداديم كه ثمرات هر چيزى (از هر شهر و ديارى) بسوى آن آورده مىشود؟! رزقى است از جانب ما ولى بيشتر آنان نمىدانند! (57) |
وَ مَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَي حَتَّي يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولاً يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَ مَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَي إِلاَّ وَ أَهْلُهَا ظَالِمُونَ (قصص: 59) و پروردگار تو هرگز شهرها و آباديها را هلاك نمىكرد تا اينكه در كانون آنها پيامبرى مبعوث كند كه آيات ما را بر آنان بخواند و ما هرگز آباديها و شهرها را هلاك نكرديم مگر آنكه اهلش ظالم بودند! (59) |
قَالَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ رَبَّنَا هَؤُلاَءِ الَّذِينَ أَغْوَيْنَا أَغْوَيْنَاهُمْ كَمَا غَوَيْنَا تَبَرَّأْنَا إِلَيْكَ مَا كَانُوا إِيَّانَا يَعْبُدُونَ (قصص: 63) گروهى (از معبودان) كه فرمان عذاب درباره آنها مسلم شده است ميگويند: «پروردگارا! ما اينها [عابدان] را گمراه كرديم (آرى) ما آنها را گمراه كرديم همانگونه كه خودمان گمراه شديم ما از آنان به سوى تو بيزارى مىجوييم آنان در حقيقت ما را نمىپرستيدند (بلكه هواى نفس خود را پرستش مىكردند)!» (63) |
وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَ يَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللهِ وَ تَعَالَي عَمَّا يُشْرِكُونَ (قصص: 68) پروردگار تو هر چه بخواهد مىآفريند، و هر چه بخواهد برمىگزيند آنان (در برابر او) اختيارى ندارند منزه است خداوند، و برتر است از همتايانى كه براى او قائل مىشوند! (68) |
وَ رَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ مَا يُعْلِنُونَ (قصص: 69) و پروردگار تو مىداند آنچه را كه سينههايشان پنهان مىدارد و آنچه را آشكار مىسازند! (69) |
وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لاَ تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ أَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللهُ إِلَيْكَ وَ لاَ تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللهَ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ (قصص: 77) و در آنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب و بهرهات را از دنيا فراموش مكن و همانگونه كه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن و هرگز در زمين در جستجوى فساد مباش، كه خدا مفسدان را دوست ندارد! (77) |
إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَي مَعَادٍ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جَاءَ بِالْهُدَي وَ مَنْ هُوَ فِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ (قصص: 85) آن كس كه قرآن را بر تو فرض كرد، تو را به جايگاهت [زادگاهت] بازمىگرداند! بگو: «پروردگار من از همه بهتر مىداند چه كسى (برنامه) هدايت آورده، و چه كسى در گمراهى آشكار است!» (85) |
وَ مَا كُنْتَ تَرْجُو أَنْ يُلْقَي إِلَيْكَ الْكِتَابُ إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ ظَهِيرَاً لِلْكَافِرِينَ (قصص: 86) و تو هرگز اميد نداشتى كه اين كتاب آسمانى به تو القا گردد ولى رحمت پروردگارت چنين ايجاب كرد! اكنون كه چنين است، هرگز از كافران پشتيبانى مكن! (86) |
وَ لاَ يَصُدُّنَّكَ عَنْ آيَاتِ اللهِ بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ إِلَيْكَ وَادْعُ إِلَي رَبِّكَ وَ لاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (قصص: 87) و هرگز (آنها) تو را از آيات خداوند، بعد از آنكه بر تو نازل گشت، بازندارند! و بسوى پروردگارت دعوت كن، و هرگز از مشركان مباش! (87) |
وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنَاً وَ إِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (عنكبوت: 8) ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند، و اگر آن دو (مشرك باشند و) تلاش كنند كه براى من همتايى قائل شوى كه به آن علم ندارى، از آنها پيروى مكن! بازگشت شما به سوى من است، و شما را از آنچه انجام مىداديد با خبر خواهم ساخت! (8) |
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللهِ وَ لَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَوَ لَيْسَ اللهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ (عنكبوت: 10) و از مردم كسانى هستند كه مىگويند: «به خدا ايمان آوردهايم!» اما هنگامى كه در راه خدا شكنجه و آزار مىبينند، آزار مردم را همچون عذاب الهى مىشمارند (و از آن سخت وحشت مىكنند) ولى هنگامى كه پيروزى از سوى پروردگارت (براى شما) بيايد، مىگويند: «ما هم با شما بوديم (و در اين پيروزى شريكيم)»!! آيا خداوند به آنچه در سينههاى جهانيان است آگاهتر نيست؟! (10) |
وَ لَمَّا أَنْ جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطَاً سِيءَ بِهِمْ وَ ضَاقَ بِهِمْ ذَرْعَاً وَ قَالُوا لاَ تَخَفْ وَ لاَ تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَ أَهْلَكَ إِلاَّ امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ (عنكبوت: 33) هنگامى كه فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از ديدن آنها بد حال و دلتنگ شد گفتند: «نترس و غمگين مباش، ما تو و خانوادهات را نجات خواهيم داد، جز همسرت كه در ميان قوم باقى مىماند. (33) |
اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَ أَقِمِ الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللهِ أَكْبَرُ وَاللهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ (عنكبوت: 45) آنچه را از كتاب (آسمانى) به تو وحى شده تلاوت كن، و نماز را برپا دار، كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه بازمىدارد، و ياد خدا بزرگتر است و خداوند مىداند شما چه كارهايى انجام مىدهيد! (45) |
وَ كَذَلِكَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ فَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هَؤُلاَءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَ مَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلاَّ الْكَافِرُونَ (عنكبوت: 47) و اين گونه، كتاب [قرآن] را بر تو نازل كرديم، كسانى كه كتاب (آسمانى) به آنها دادهايم به اين كتاب ايمان مىآورند و بعضى از اين گروه [مشركان] نيز به آن مؤمن مىشوند و آيات ما را جز كافران انكار نمىكنند. (47) |
وَ مَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَ لاَ تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذَاً لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ (عنكبوت: 48) تو هرگز پيش از اين كتابى نمىخواندى، و با دست خود چيزى نمىنوشتى، مبادا كسانى كه در صدد (تكذيب و) ابطال سخنان تو هستند، شك و ترديد كنند! (48) |
أَوَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَي عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَرَحْمَةً وَ ذِكْرَي لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (عنكبوت: 51) آيا براى آنان كافى نيست كه اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه پيوسته بر آنها تلاوت مىشود؟! در اين، رحمت و تذكّرى است براى كسانى كه ايمان مىآورند (و اين معجزه بسيار واضحى است). (51) |
وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَ لَوْلاَ أَجَلٌ مُسَمَّيً لَجَاءَهُمُ الْعَذَابُ وَ لَيَأْتِيَنَّهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لاَ يَشْعُرُونَ (عنكبوت: 53) آنان با شتاب از تو عذاب را مىطلبند و اگر موعد مقرّرى تعيين نشده بود، عذاب (الهى) به سراغ آنان مىآمد و سرانجام اين عذاب بطور ناگهانى بر آنها نازل مىشود در حالى كه نمىدانند (و غافلند). (53) |
يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُـحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ (عنكبوت: 54) آنان با عجله از تو عذاب مىطلبند، در حالى كه جهنم به كافران احاطه دارد! (54) |
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفَاً فِطْرَتَ اللهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ (روم: 30) پس روى خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده دگرگونى در آفرينش الهى نيست اين است آيين استوار ولى اكثر مردم نمىدانند! (30) |
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لاَ مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللهِ يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ (روم: 43) روى خود را بسوى آيين مستقيم و پايدار بدار، پيش از آنكه روزى فرا رسد كه هيچ كس نمىتواند آن را از خدا بازگرداند در آن روز مردم به گروههايى تقسيم مىشوند: (43) |
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلاً إِلَي قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَانْتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَ كَانَ حَقَّاً عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ (روم: 47) و پيش از تو پيامبرانى را بسوى قومشان فرستاديم آنها با دلايل روشن به سراغ قوم خود رفتند، ولى (هنگامى كه اندرزها سودى نداد) از مجرمان انتقام گرفتيم (و مؤمنان را يارى كرديم) و يارى مؤمنان، همواره حقّى است بر عهده ما! (47) |
فَإِنَّكَ لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَي وَ لاَ تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ (روم: 52) تو نمىتوانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى، و نه سخنت را به گوش كران هنگامى كه روى برگردانند و دور شوند! (52) |
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ وَ لاَ يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لاَ يُوقِنُونَ (روم: 60) اكنون كه چنين است صبر پيشه كن كه وعده خدا حق است و هرگز كسانى كه ايمان ندارند تو را خشمگين نسازند (و از راه خود منحرف نكنند)! (60) |
وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنَاً عَلَي وَهْنٍ وَ فِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ (لقمان: 14) و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش كرديم مادرش او را با ناتوانى روى ناتوانى حمل كرد (به هنگام باردارى هر روز رنج و ناراحتى تازهاى را متحمّل مىشد)، و دوران شيرخوارگى او در دو سال پايان مىيابد (آرى به او توصيه كردم) كه براى من و براى پدر و مادرت شكر بجا آور كه بازگشت (همه شما) به سوى من است! (14) |
وَ إِنْ جَاهَدَاكَ عَلَي أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا وَ صَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفَاً وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (لقمان: 15) و هر گاه آن دو، تلاش كنند كه تو چيزى را همتاى من قرار دهى، كه از آن آگاهى ندارى (بلكه مىدانى باطل است)، از ايشان اطاعت مكن، ولى با آن دو، در دنيا به طرز شايستهاى رفتار كن و از راه كسانى پيروى كن كه توبهكنان به سوى من آمدهاند سپس بازگشت همه شما به سوى من است و من شما را از آنچه عمل مىكرديد آگاه مىكنم. (15) |
يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاَةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَي مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (لقمان: 17) پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهى از منكر كن، و در برابر مصايبى كه به تو مىرسد شكيبا باش كه اين از كارهاى مهمّ است! (17) |
وَ لاَ تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لاَ تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحَاً إِنَّ اللهَ لاَ يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ (لقمان: 18) (پسرم!) با بىاعتنايى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمين راه مرو كه خداوند هيچ متكبّر مغرورى را دوست ندارد. (18) |
وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ (لقمان: 19) (پسرم!) در راهرفتن، اعتدال را رعايت كن از صداى خود بكاه (و هرگز فرياد مزن) كه زشتترين صداها صداى خران است. (19) |
وَ مَنْ كَفَرَ فَلاَ يَحْزُنْكَ كُفْرُهُ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا إِنَّ اللهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (لقمان: 23) و كسى كه كافر شود، كفر او تو را غمگين نسازد بازگشت همه آنان به سوى ماست و ما آنها را از اعمالى كه انجام دادهاند (و نتايج شوم آن) آگاه خواهيم ساخت خداوند به آنچه درون سينههاست آگاه است. (23) |
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْمَاً مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ (سجده: 3) ولى آنان مىگويند: « (محمّد) آن را بدروغ به خدا بسته است»، امّا اين سخن حقّى است از سوى پروردگارت تا گروهى را انذار كنى كه پيش از تو هيچ انذاركنندهاى براى آنان نيامده است، شايد (پند گيرند و) هدايت شوند! (3) |
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفونَ (سجده: 25) البتّه پروردگار تو ميان آنان روز قيامت در آنچه اختلاف داشتند داورى مىكند (و هر كس را به سزاى اعمالش مىرساند)! (25) |
وَاتَّبِعْ مَا يُوحَي إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ إِنَّ اللهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرَاً (احزاب: 2) و از آنچه از سوى پروردگارت به تو وحى مىشود پيروى كن كه خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است. (2) |
وَ إِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّين مِيثَاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَي وَ عِيسَي ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنَا مِنْهُمْ مِيثَاقَاً غَلِيظَاً (احزاب: 7) (به خاطر آور) هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم، و (همچنين) از تو و از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى بن مريم، و ما از همه آنان پيمان محكمى گرفتيم (كه در اداى مسئوليت تبليغ و رسالت كوتاهى نكنند)! (7) |
أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشَي عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَي الْخَيْرِ أُولَئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللهُ أَعْمَالَهُمْ وَ كَانَ ذَلِكَ عَلَي اللهِ يَسِيرَاً (احزاب: 19) آنها در همه چيز نسبت به شما بخيلند و هنگامى كه (لحظات) ترس (و بحرانى) پيش آيد، مىبينى آن چنان به تو نگاه مىكنند، و چشمهايشان در حدقه مىچرخد، كه گويى مىخواهند قالب تهى كنند! امّا وقتى حالت خوف و ترس فرو نشست، زبانهاى تند و خشن خود را با انبوهى از خشم و عصبانيت بر شما مىگشايند (و سهم خود را از غنايم مطالبه مىكنند!) در حالى كه در آن نيز حريص و بخيلند آنها (هرگز) ايمان نياوردهاند، از اين رو خداوند اعمالشان را حبط و نابود كرد و اين كار بر خدا آسان است. (19) |
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحَاً جَمِيلاً (احزاب: 28) اى پيامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگى دنيا و زرق و برق آن را مىخواهيد بياييد با هديهاى شما را بهرهمند سازم و شما را بطرز نيكويى رها سازم! (28) |
وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللهَ وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللهُ مُبْدِيهِ وَ تَخْشَي النَّاسَ وَاللهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَي زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرَاً زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْلاَ يَكُونَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرَاً وَ كَانَ أَمْرُ اللهِ مَفْعُولاً (احزاب: 37) (به خاطر بياور) زمانى را كه به آن كس كه خداوند به او نعمت داده بود و تو نيز به او نعمت داده بودى [به فرزند خواندهات «زيد»] مىگفتى: «همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهيز!» (و پيوسته اين امر را تكرار مىكردى) و در دل چيزى را پنهان مىداشتى كه خداوند آن را آشكار مىكند و از مردم مىترسيدى در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى! هنگامى كه زيد نيازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسرى تو درآورديم تا مشكلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خواندههايشان- هنگامى كه طلاق گيرند- نباشد و فرمان خدا انجام شدنى است (و سنّت غلط تحريم اين زنان بايد شكسته شود). (37) |
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدَاً وَ مُبَشِّرَاً وَ نَذِيرَاً (احزاب: 45) اى پيامبر! ما تو را گواه فرستاديم و بشارتدهنده و انذاركننده! (45) |
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ الاَّتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَ مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللهُ عَلَيْكَ وَ بَنَاتِ عَمِّكَ وَ بَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَ بَنَاتِ خَالِكَ وَ بَنَاتِ خَالاَتِكَ الاَّتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلاَ يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَ كَانَ اللهُ غَفُورَاً رَحِيمَاً (احزاب: 50) اى پيامبر! ما همسران تو را كه مهرشان را پرداختهاى براى تو حلال كرديم، و همچنين كنيزانى كه از طريق غنايمى كه خدا به تو بخشيده است مالك شدهاى و دختران عموى تو، و دختران عمّهها، و دختران دايى تو، و دختران خالهها كه با تو مهاجرت كردند (ازدواج با آنها براى تو حلال است) و هر گاه رن با ايمانى خود را به پيامبر ببخشد (و مهرى براى خود نخواهد) چنانچه پيامبر بخواهد مىتواند او را به همسرى برگزيند امّا چنين ازدواجى تنها براى تو مجاز است نه ديگر مؤمنان ما مىدانيم براى آنان در مورد همسرانشان و كنيزانشان چه حكمى مقرّر داشتهايم (و مصلحت آنان چه حكمى را ايجاب مىكند) اين بخاطر آن است كه مشكلى (در اداى رسالت) بر تو نباشد (و از اين راه حاميان فزونترى فراهم سازى) و خداوند آمرزنده و مهربان است! (50) |
تُرْجِي مَنْ تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِي إِلَیْکَ مَنْ تَشَاءُ وَ مَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَلِكَ أَدْنَي أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَ لاَ يَحْزَنَّ وَ يَرْضَيْنَ بِمَا آتيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَانَ اللهُ عَلِيمَاً حَلِيمَاً (احزاب: 51) (موعد) هر يك از همسرانت را بخواهى مىتوانى به تأخير اندازى، و هر كدام را بخواهى نزد خود جاى دهى و هر گاه بعضى از آنان را كه بركنار ساختهاى بخواهى نزد خود جاى دهى، گناهى بر تو نيست اين حكم الهى براى روشنى چشم آنان، و اينكه غمگين نباشند و به آنچه به آنان مىدهى همگى راضى شوند نزديكتر است و خدا آنچه را در قلوب شماست مىداند، و خداوند دانا و بردبار است (از مصالح بندگان خود با خبر است، و در كيفر آنها عجله نمىكند)! (51) |
لاَ يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ وَ لاَ أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلاَّ مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَ كَانَ اللهُ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبَاً (احزاب: 52) بعد از اين ديگر زنى بر تو حلال نيست، و نمىتوانى همسرانت را به همسران ديگرى مبدّل كنى [بعضى را طلاق دهى و همسر ديگرى به جاى او برگزينى] هر چند جمال آنها مورد توجّه تو واقع شود، مگر آنچه كه بصورت كنيز در ملك تو درآيد! و خداوند ناظر و مراقب هر چيز است (و با اين حكم فشار قبايل عرب را در اختيار همسر از آنان، از تو برداشتيم). (52) |
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَِزْوَاجِكَ وَ بَنَاتِكَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَي أَنْ يُعْرَفْنَ فَلاَ يُؤْذَيْنَ وَ كَانَ اللهُ غَفُورَاً رَحِيمَاً (احزاب: 59) اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [روسرىهاى بلند] خود را بر خويش فروافكنند، اين كار براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده رحيم است. (59) |
لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لاَ يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلاَّ قَلِيلاً (احزاب: 60) اگر منافقان و بيماردلان و آنها كه اخبار دروغ و شايعات بىاساس در مدينه پخش مى كنند دست از كار خود بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان مىشورانيم، سپس جز مدّت كوتاهى نمىتوانند در كنار تو در اين شهر بمانند! (60) |
يَسْأَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللهِ وَ مَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيبَاً (احزاب: 63) مردم از تو درباره (زمان قيام) قيامت سؤال مىكنند، بگو: «علم آن تنها نزد خداست!» و چه مىدانى شايد قيامت نزديك باشد! (63) |
وَ يَرَي الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِي إِلَي صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ (سبأ: 6) كسانى كه به ايشان علم داده شده، آنچه را از سوى پروردگارت بر تو نازل شده حق مى دانند و به راه خداوند عزيز و حميد هدايت مىكند. (6) |
وَ مَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَ رَبُّكَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ (سبأ: 21) او سلطه بر آنان نداشت جز براى اينكه مؤمنان به آخرت را از آنها كه در شكّ هستند باز شناسيم و پروردگار تو، نگاهبان همه چيز است! (21) |
وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرَاً وَ نَذِيرَاً وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ (سبأ: 28) و ما تو را جز براى همه مردم نفرستاديم تا (آنها را به پاداشهاى الهى) بشارت دهى و (از عذاب او) بترسانى ولى بيشتر مردم نمىدانند! (28) |
قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنْتَ وَلِيُّنَا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ (سبأ: 41) آنها مىگويند: «منزّهى (از اينكه همتايى داشته باشى)! تنها تو ولىّ مايى، نه آنها (آنها ما را پرستش نمىكردند) بلكه جنّ را پرستش مىنمودند و اكثرشان به آنها ايمان داشتند!» (41) |
وَ مَا آتَيْنَاهُمْ مِنْ كُتُبٍ يَدْرُسُونَهَا وَ مَا أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ قَبْلَكَ مِنْ نَذِيرٍ (سبأ: 44) ما (قبلا) چيزى از كتابهاى آسمانى را به آنان ندادهايم كه آن را بخوانند (و به اتّكاي آن سخنان تو را تكذيب كنند)، و پيش از تو هيچ بيمدهنده [پيامبرى] براى آنان نفرستاديم! (44) |
وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ وَ إِلَي اللهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ (فاطر: 4) اگر تو را تكذيب كنند (غم مخور، موضوع تازهاى نيست) پيامبران پيش از تو نيز تكذيب شدند و همه كارها بسوى خدا بازمىگردد. (4) |
أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنَاً فَإِنَّ اللهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ فَلاَ تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللهَ عَلِيمٌ بِمَا يَصْنَعُونَ (فاطر: 8) آيا كسى كه عمل بدش براى او آراسته شده و آن را خوب و زيبا مىبيند (همانند كسى است كه واقع را آن چنان كه هست مىيابد)؟! خداوند هر كس را بخواهد گمراه مى سازد و هر كس را بخواهد هدايت مىكند پس جانت به خاطر شدّت تأسف بر آنان از دست نرود خداوند به آنچه انجام مىدهند داناست! (8) |
إِنْ تَدْعُوهُمْ لاَ يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَ لاَ يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ (فاطر: 14) اگر آنها را بخوانيد صداى شما را نمىشنوند، و اگر بشنوند به شما پاسخ نمىگويند و روز قيامت، شرك (و پرستش) شما را منكر مىشوند، و هيچ كس مانند (خداوند آگاه و) خبير تو را (از حقايق) با خبر نمىسازد! (14) |
إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرَاً وَ نَذِيرَاً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلاَ فِيهَا نَذِيرٌ (فاطر: 24) ما تو را بحق براى بشارت و انذار فرستاديم و هر امّتى در گذشته انذاركنندهاى داشته است! (24) |
وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتَابِ الْمُنِيرِ (فاطر: 25) اگر تو را تكذيب كنند (عجيب نيست) كسانى كه پيش از آنان بودند (نيز پيامبران خود را) تكذيب كردند آنها با دلايل روشن و كتابهاى پند و موعظه و كتب آسمانى روشنگر (مشتمل بر معارف و احكام) به سراغ آنان آمدند (امّا كوردلان ايمان نياوردند). (25) |
وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقَاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ (فاطر: 31) و آنچه از كتاب به تو وحى كرديم حق است و تصديقكننده و هماهنگ با كتب پيش از آن خداوند نسبت به بندگانش خبير و بيناست! (31) |
إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (يس: 3) كه تو قطعاً از رسولان (خداوند) هستى، (3) |
فَلاَ يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَ مَا يُعْلِنُونَ (يس: 76) پس سخنانشان تو را غمگين نسازد، ما آنچه را پنهان مىدارند و آنچه را آشكار مىكنند مىدانيم! (76) |
يَقُولُ أَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ (صافات: 52) كه پيوسته مىگفت: آيا (به راستى) تو اين سخن را باور كردهاى ... (52) |
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَي فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَي قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللهُ مِنَ الصَّابِرِينَ (صافات: 102) هنگامى كه با او به مقام سعى و كوشش رسيد، گفت: «پسرم! من در خواب ديدم كه تو را ذبح مىكنم، نظر تو چيست؟» گفت «پدرم! هر چه دستور دارى اجرا كن، به خواست خدا مرا از صابران خواهى يافت!» (102) |
فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّكَ الْبَنَاتُ وَ لَهُمْ الْبَنُونَ (صافات: 149) از آنان بپرس: آيا پروردگارت دخترانى دارد و پسران از آن آنهاست؟! (149) |
سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ (صافات: 180) منزّه است پروردگار تو، پروردگار عزّت (و قدرت) از آنچه آنان توصيف مىكنند. (180) |
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ (ص: 9) مگر خزاين رحمت پروردگار توانا و بخشندهات نزد آنهاست (تا به هر كس ميل دارند بدهند)؟! (9) |
وَ هَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِـحْرَابَ (ص: 21) آيا داستان شاكيان هنگامى كه از محراب (داوود) بالا رفتند به تو رسيده است؟! (21) |
قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَي نِعَاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيرَاً مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَي بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ قَلِيلٌ مَا هُمْ وَ ظَنَّ دَاوُدُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاكِعَاً وَ أَنَابَ (ص: 24) (داوود) گفت: «مسلّماً او با درخواست يك ميش تو براى افزودن آن به ميشهايش، بر تو ستم نموده و بسيارى از شريكان (و دوستان) به يكديگر ستم مىكنند، مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند امّا عدّه آنان كم است!» داوود دانست كه ما او را (با اين ماجرا) آزمودهايم، از اين رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه كرد. (24) |
يَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لاَ تَتَّبِعِ الْهَوَي فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ (ص: 26) اى داوود! ما تو را خليفه و (نماينده خود) در زمين قرار داديم پس در ميان مردم بحق داورى كن، و از هواى نفس پيروى مكن كه تو را از راه خدا منحرف سازد كسانى كه از راه خدا گمراه شوند، عذاب شديدى بخاطر فراموش كردن روز حساب دارند! (26) |
كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبَابِ (ص: 29) اين كتابى است پربركت كه بر تو نازل كردهايم تا در آيات آن تدبّر كنند و خردمندان متذكّر شوند! (29) |
قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكَاً لاَ يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (ص: 35) گفت: پروردگارا! مرا ببخش و حكومتى به من عطا كن كه بعد از من سزاوار هيچ كس نباشد، كه تو بسيار بخشندهاى! (35) |
ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَ شَرَابٌ (ص: 42) (به او گفتيم:) پاى خود را بر زمين بكوب! اين چشمه آبى خنك براى شستشو و نوشيدن است! (42) |
وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثَاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لاَ تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرَاً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (ص: 44) (و به او گفتيم:) بستهاى از ساقههاى گندم (يا مانند آن) را برگير و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را مشكن! ما او را شكيبا يافتيم چه بنده خوبى كه بسيار بازگشتكننده (به سوى خدا) بود! (44) |
إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرَاً مِنْ طِينٍ (ص: 71) و به خاطر بياور هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گل مىآفرينم! (71) |
قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ (ص: 75) گفت: «اى ابليس! چه چيز مانع تو شد كه بر مخلوقى كه با قدرت خود او را آفريدم سجده كنى؟! آيا تكبّر كردى يا از برترينها بودى؟! (برتر از اينكه فرمان سجود به تو داده شود!)» (75) |
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ (ص: 77) فرمود: «از آسمانها (و صفوف ملائكه) خارج شو، كه تو رانده درگاه منى! (77) |
وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَي يَوْمِ الدِّينِ (ص: 78) و مسلّماً لعنت من بر تو تا روز قيامت خواهد بود! (78) |
قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (ص: 80) فرمود: «تو از مهلت دادهشدگانى، (80) |
قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (ص: 82) گفت: «به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم كرد، (82) |
إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُـخْلَصِينَ (ص: 83) مگر بندگان خالص تو، از ميان آنها!» (83) |
لَأََمْلَأََنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَ مِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ (ص: 85) كه جهنّم را از تو و هر كدام از آنان كه از تو پيروى كند، پر خواهم كرد!» (85) |
إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللهَ مُخْلِصَاً لَهُ الدِّينَ (زمر: 2) ما اين كتاب را بحقّ بر تو نازل كرديم پس خدا را پرستش كن و دين خود را براى او خالص گردان! (2) |
وَ إِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبَاً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِاللهِ أَندَادَاً لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلاً إِنَّكَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ (زمر: 8) هنگامى كه انسان را زيانى رسد، پروردگار خود را مىخواند و بسوى او باز مى گردد امّا هنگامى كه نعمتى از خود به او عطا كند، آنچه را به خاطر آن قبلًا خدا را مى خواند از ياد مىبرد و براى خداوند همتايانى قرار مىدهد تا مردم را از راه او منحرف سازد بگو: «چند روزى از كفرت بهرهگير كه از دوزخيانى!» (8) |
إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ (زمر: 30) تو مىميرى و آنها نيز خواهند مرد! (30) |
أَلَيْسَ اللهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ (زمر: 36) آيا خداوند براى (نجات و دفاع از) بندهاش كافى نيست؟! امّا آنها تو را از غير او مىترسانند. و هر كس را خداوند گمراه كند، هيچ هدايتكنندهاى ندارد! (36) |
إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَي فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَ مَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ (زمر: 41) ما اين كتاب (آسمانى) را براى مردم بحق بر تو نازل كرديم هر كس هدايت را پذيرد به نفع خود اوست و هر كس گمراهى را برگزيند، تنها به زيان خود گمراه مىگردد و تو مأمور اجبار آنها به هدايت نيستى. (41) |
قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِي مَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (زمر: 46) بگو: «خداوندا! اى آفريننده آسمانها و زمين، و آگاه از اسرار نهان و آشكار، تو در ميان بندگانت در آنچه اختلاف داشتند داورى خواهى كرد!» (46) |
بَلَي قَدْ جَاءَتْكَ آيَاتِي فَكَذَّبْتَ بِهَا وَاسْتَكْبَرْتَ وَ كُنْتَ مِنَ الْكَافِرِينَ (زمر: 59) آرى، آيات من به سراغ تو آمد، امّا آن را تكذيب كردى و تكبّر نمودى و از كافران بودى! (59) |
وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَ إِلَي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ (زمر: 65) به تو و همه پيامبران پيشين وحى شده كه اگر مشرك شوى، تمام اعمالت تباه مىشود و از زيانكاران خواهى بود! (65) |
مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللهِ إِلاَّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَلاَ يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلاَدِ (غافر: 4) تنها كسانى كه در آيات ما مجادله مىكنند كه (از روى عناد) كافر شدهاند پس مبادا رفت و آمد آنان در شهرها (و قدرتنمايى آنان) تو را بفريبد! (4) |
وَ كَذَلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَي الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحَابُ النَّارِ (غافر: 6) و اين گونه فرمان پروردگارت درباره كسانى كه كافر شدند مسلّم شده كه آنها همه اهل آتشند! (6) |
الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْمَاً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَ قِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ (غافر: 7) فرشتگانى كه حاملان عرشند و آنها كه گرداگرد آن (طواف مىكنند) تسبيح و حمد پروردگارشان را مىگويند و به او ايمان دارند و براى مؤمنان استغفار مىكنند (و مى گويند:) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چيز را فراگرفته است پس كسانى را كه توبه كرده و راه تو را پيروى مىكنند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار! (7) |
رَبَّنَا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّيِّاتِهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (غافر: 8) پروردگارا! آنها را در باغهاى جاويدان بهشت كه به آنها وعده فرمودهاى وارد كن، همچنين از پدران و همسران و فرزندانشان هر كدام كه صالح بودند، كه تو توانا و حكيمى! (8) |
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ (غافر: 55) پس (اى پيامبر!) صبر و شكيبايى پيشه كن كه وعده خدا حقّ است، و براى گناهت استغفار كن، و هر صبح و شام تسبيح و حمد پروردگارت را بجا آور! (55) |
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ فَإِنْ مَا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ (غافر: 77) پس (اى پيامبر) صبر كن كه وعده خدا حقّ است و هر گاه قسمتى از مجازاتهايى را كه به آنها وعده دادهايم در حال حياتت به تو ارائه دهيم، يا تو را (پيش از آن) از دنيا ببريم (مهمّ نيست) چرا كه همه آنان را تنها بسوى ما باز مىگردانند! (77) |
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَ مَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ (غافر: 78) ما پيش از تو رسولانى فرستاديم سرگذشت گروهى از آنان را براى تو بازگفته، و گروهى را براى تو بازگو نكردهايم و هيچ پيامبرى حق نداشت معجزهاى جز بفرمان خدا بياورد و هنگامى كه فرمان خداوند (براى مجازات آنها) صادر شود، بحق داورى خواهد شد و آنجا اهل باطل زيان خواهند كرد! (78) |
وَ قَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَ فِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَ مِنْ بَيْنِنَا وَ بَيْنِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ (فصلت: 5) آنها گفتند: «قلبهاى ما نسبت به آنچه ما را به آن دعوت مىكنى در پوششهايى قرار گرفته و در گوشهاى ما سنگينى است، و ميان ما و تو حجابى وجود دارد پس تو بدنبال عمل خود باش، ما هم براى خود عمل مىكنيم!» (5) |
وَ لاَ تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ الْسَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ (فصلت: 34) هرگز نيكى و بدى يكسان نيست بدى را با نيكى دفع كن، ناگاه (خواهى ديد) همان كس كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى گرم و صميمى است! (34) |
وَ إِنْ مَا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (فصلت: 36) و هر گاه وسوسههايى از شيطان متوجّه تو گردد، از خدا پناه بخواه كه او شنوده و داناست! (36) |
فَإِنِ اسْتَكْبَرُوا فَالَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ يُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَ هُمْ لاَ يَسْأَمُونَ (فصلت: 38) و اگر (از عبادت پروردگار) تكبّر كنند، كسانى كه نزد پروردگار تو هستند شب و روز براى او تسبيح مىگويند و خسته نمىشوند! (38) |
وَ مِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَي الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ إِنَّ الَّذِي أَحْيَاهَا لَمُـحْيِي الْمَوْتَي إِنَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (فصلت: 39) و از آيات او اين است كه زمين را خشك (و بىجان) مىبينى، امّا هنگامى كه آب (باران) بر آن مىفرستيم به جنبش درمىآيد و نموّ مىكند همان كسى كه آن را زنده كرد، مردگان را نيز زنده مىكند او بر هر چيز تواناست! (39) |
مَا يُقَالُ لَكَ إِلاَّ مَا قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِكَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَ ذُو عِقَابٍ أَلِيمٍ (فصلت: 43) آنچه به ناروا درباره تو مىگويند همان است كه درباره پيامبران قبل از تو نيز گفته شده پروردگار تو داراى مغفرت و (هم) داراى مجازات دردناكى است! (43) |
وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَي الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَ لَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ (فصلت: 45) ما به موسى كتاب آسمانى داديم سپس در آن اختلاف شد و اگر فرمانى از ناحيه پروردگارت در اين باره صادر نشده بود (كه بايد به آنان مهلت داد تا اتمام حجّت شود)، در ميان آنها داورى مىشد (و به كيفر مىرسيدند) ولى آنها هنوز درباره آن شكّى تهمتانگيز دارند! (45) |
مَنْ عَمِلَ صَالِحَاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا وَ مَا رَبُّكَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِيدِ (فصلت: 46) كسى كه عمل صالحى انجام دهد، سودش براى خود اوست و هر كس بدى كند، به خويشتن بدى كرده است و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمىكند! (46) |
إِلَيْهِ يُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ مَا تَخْرُجُ مِنْ ثَمَرَاتٍ مِنْ أَكْمَامِهَا وَ مَا تَحْمِلُ مِنْ أُنْثَي وَ لاَ تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ يَوْمَ يُنَادِيهِمْ أَيْنَ شُرَكَائِي قَالُوا آذَنَّاكَ مَا مِنَّا مِنْ شَهِيدٍ (فصلت: 47) علم به قيامت (و لحظه وقوع آن) تنها به خدا بازمىگردد هيچ ميوهاى از غلاف خود خارج نمىشود، و هيچ زنى باردار نمىگردد و وضع حمل نمىكند مگر به علم او و آن روز كه آنها را ندا مىدهد (و مىگويد:) كجايند شريكانى كه براى من مىپنداشتيد؟! مىگويند: « (پروردگارا!) ما عرضه داشتيم كه هيچ گواهى بر گفته خود نداريم!» (47) |
سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (فصلت: 53) به زودى نشانههاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مىدهيم تا براى آنان آشكار گردد كه او حق است آيا كافى نيست كه پروردگارت بر همه چيز شاهد و گواه است؟! (53) |
كَذَلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَ إِلَي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ اللهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (شوري: 3) اين گونه خداوند عزيز و حكيم به تو و پيامبرانى كه پيش از تو بودند وحى مىكند. (3) |
وَ كَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنَاً عَرَبِيَّاً لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَي وَ مَنْ حَوْلَهَا وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لاَ رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ (شوري: 7) و اين گونه قرآنى عربى [فصيح و گويا] را بر تو وحى كرديم تا «أمّ القرى» [مكّه] و مردم پيرامون آن را انذار كنى و آنها را از روزى كه همه خلايق در آن روز جمع مىشوند و شكّ و ترديد در آن نيست بترسانى گروهى در بهشتند و گروهى در آتش سوزان! (7) |
شَرَعَ لَكُم مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّي بِهِ نُوحَاً وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَ مَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَي وَ عِيسَي أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لاَ تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَي الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ (شوري: 13) آيينى را براى شما تشريع كرد كه به نوح توصيه كرده بود و آنچه را بر تو وحى فرستاديم و به ابراهيم و موسى و عيسى سفارش كرديم اين بود كه: دين را برپا داريد و در آن تفرقه ايجاد نكنيد! و بر مشركان گران است آنچه شما آنان را به سويش دعوت مى كنيد! خداوند هر كس را بخواهد برمىگزيند، و كسى را كه به سوى او بازگردد هدايت مىكند. (13) |
وَ مَا تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيَاً بَيْنَهُمْ وَ لَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلَي أَجَلٍ مُسَمَّيً لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ (شوري: 14) آنان پراكنده نشدند مگر بعد از آنكه علم و آگاهى به سراغشان آمد و اين تفرقه جويى بخاطر انحراف از حق (و عداوت و حسد) بود و اگر فرمانى از سوى پروردگارت صادر نشده بود كه تا سرآمد معيّنى (زنده و آزاد) باشند، در ميان آنها داورى مىشد و كسانى كه بعد از آنها وارثان كتاب شدند نسبت به آن در شك و ترديدند، شكى همراه با بدبينى! (14) |
اللهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِيزَانَ وَ مَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ (شوري: 17) خداوند كسى است كه كتاب را بحق نازل كرد و ميزان (سنجش حق و باطل و خبر قيامت) را نيز تو چه مىدانى شايد ساعت (قيام قيامت) نزديك باشد! (17) |
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَي عَلَي اللهِ كَذِبَاً فَإِنْ يَشَإِ اللهُ يَخْتِمْ عَلَي قَلْبِكَ وَ يَمْحُ اللهُ الْبَاطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (شوري: 24) آيا مىگويند: «او بر خدا دروغ بسته است»؟! در حالى كه اگر خدا بخواهد بر قلب تو مُهر مىنهد (و اگر خلاف بگويى قدرت اظهار اين آيات را از تو مىگيرد) و باطل را محو مىكند و حقّ را بفرمانش پابرجا مىسازد چرا كه او از آنچه درون سينههاست آگاه است. (24) |
فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلَنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظَاً إِنْ عَلَيْكَ إِلاَّ الْبَلاَغُ وَ إِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسَانَ كَفُورٌ (شوري: 48) و اگر روىگردان شوند (غمگين مباش)، ما تو را حافظ آنان (و مأمور اجبارشان) قرار ندادهايم وظيفه تو تنها ابلاغ رسالت است! و هنگامى كه ما رحمتى از سوى خود به انسان بچشانيم به آن دلخوش مىشود، و اگر بلايى بخاطر اعمالى كه انجام دادهاند به آنها رسد (به كفران مىپردازند)، چرا كه انسان بسيار كفرانكننده است! (48) |
وَ كَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحَاً مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَ لاَ الْإِيمَانُ وَ لَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورَاً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (شوري: 52) همان گونه (كه بر پيامبران پيشين وحى فرستاديم) بر تو نيز روحى را بفرمان خود وحى كرديم تو پيش از اين نمىدانستى كتاب و ايمان چيست (و از محتواى قرآن آگاه نبودى) ولى ما آن را نورى قرار داديم كه بوسيله آن هر كس از بندگان خويش را بخواهيم هدايت مىكنيم و تو مسلّماً به سوى راه راست هدايت مىكنى. (52) |
وَ كَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَي أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلَي آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ (زخرف: 23) و اين گونه در هيچ شهر و ديارى پيش از تو پيامبر انذاركنندهاى نفرستاديم مگر اينكه ثروتمندان مست و مغرور آن گفتند: «ما پدران خود را بر آئينى يافتيم و به آثار آنان اقتدا مىكنيم.» (23) |
أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضَاً سُخْرِيَّاً وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (زخرف: 32) آيا آنان رحمت پروردگارت را تقسيم مىكنند؟! ما معيشت آنها را در حيات دنيا در ميانشان تقسيم كرديم و بعضى را بر بعضى برترى داديم تا يكديگر را مسخر كرده (و با هم تعاون نمايند) و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمعآورى مىكنند بهتر است! (32) |
وَ زُخْرُفَاً وَ إِنْ كُلُّ ذَلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ (زخرف: 35) و انواع زيورها ولى تمام اينها بهره زندگى دنياست، و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهيزگاران است! (35) |
حَتَّي إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ (زخرف: 38) تا زمانى كه (در قيامت) نزد ما حاضر شود مىگويد: اى كاش ميان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود چه بد همنشينى بودى! (38) |
فَإِنْ مَا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ (زخرف: 41) و هر گاه تو را از ميان آنها ببريم، حتماً از آنان انتقام خواهيم گرفت (41) |
أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدْنَاهُمْ فَإِنَّا عَلَيْهِمْ مُقْتَدِرُونَ (زخرف: 42) يا اگر (زنده بمانى و) و آنچه را (از عذاب) به آنان وعده دادهايم به تو نشان دهيم، باز ما بر آنها مسلّطيم! (42) |
فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (زخرف: 43) آنچه را بر تو وحى شده محكم بگير كه تو بر صراط مستقيمى. (43) |
وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْأَلُونَ (زخرف: 44) و اين مايه يادآورى (و عظمت) تو و قوم تو است و بزودى سؤال خواهيد شد. (44) |
وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ (زخرف: 45) از رسولانى كه پيش از تو فرستاديم بپرس: آيا غير از خداوند رحمان معبودانى براى پرستش قرار داديم؟! (45) |
وَ قَالُوا يَا أَيُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِنْدَكَ إِنَّنَا لَمُهْتَدُونَ (زخرف: 49) (وقتى گرفتار بلا مىشدند مى) گفتند: «اى ساحر! پروردگارت را به عهدى كه با تو كرده بخوان (تا ما را از اين بلا برهاند) كه ما هدايت خواهيم يافت (و ايمان مىآوريم)!» (49) |
وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ (زخرف: 57) و هنگامى كه درباره فرزند مريم مثلى زده شد، ناگهان قوم تو بخاطر آن داد و فرياد راه انداختند. (57) |
وَ قَالُوا أَآلِهَتُنَا خَيْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلاَّ جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ (زخرف: 58) و گفتند: «آيا خدايان ما بهترند يا او [مسيح]؟! (اگر معبودان ما در دوزخند، مسيح نيز در دوزخ است، چرا كه معبود واقع شده)!» ولى آنها اين مثل را جز از طريق جدال (و لجاج) براى تو نزدند آنان گروهى كينهتوز و پرخاشگرند! (58) |
وَ نَادَوْا يَا مَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ قَالَ إِنَّكُمْ مَاكِثُونَ (زخرف: 77) آنها فرياد مىكشند: «اى مالك دوزخ! (اى كاش) پروردگارت ما را بميراند (تا آسوده شويم)!» مىگويد: «شما در اين جا ماندنى هستيد!» (77) |
رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (دخان: 6) اينها همه بخاطر رحمتى است از سوى پروردگارت، كه شنونده و داناست! (6) |
ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ (دخان: 49) (به او گفته مىشود:) بچش كه (به پندار خود) بسيار قدرتمند و محترم بودى! (49) |
فَضْلاً مِنْ رَبِّكَ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (دخان: 57) اين فضل و بخششى است از سوى پروردگارت، اين همان رستگارى بزرگ است! (57) |
فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (دخان: 58) ما آن [قرآن] را بر زبان تو آسان ساختيم، شايد آنان متذكّر شوند! (58) |
تِلْكَ آيَاتُ اللهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللهِ وَ آيَاتِهِ يُؤْمِنُونَ (جاثيه: 6) اينها آيات خداوند است كه ما آن را بحقّ بر تو تلاوت مىكنيم اگر آنها به اين آيات ايمان نياورند، به كدام سخن بعد از سخن خدا و آياتش ايمان مىآورند؟! (6) |
وَ آتَيْنَاهُمْ بَيِّنَاتٍ مِنَ الْأَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيَاً بَيْنَهُمْ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (جاثيه: 17) و دلايل روشنى از امر نبوّت و شريعت در اختيارشان قرار داديم آنها اختلاف نكردند مگر بعد از علم و آگاهى و اين اختلاف بخاطر ستم و برترىجويى آنان بود امّا پروردگارت روز قيامت در ميان آنها در آنچه اختلاف داشتند داورى مىكند. (17) |
ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَي شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَ لاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ (جاثيه: 18) سپس تو را بر شريعت و آيين حقّى قرار داديم از آن پيروى كن و از هوسهاى كسانى كه آگاهى ندارند پيروى مكن! (18) |
إِنَّهُمْ لَنْ يُغْنُوا عَنْكَ مِنَ اللهِ شَيْءً وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَاللهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ (جاثيه: 19) آنها هرگز نمىتوانند تو را در برابر خداوند بىنياز كنند (و از عذابش برهانند) و ظالمان يار و ياور يكديگرند، امّا خداوند يار و ياور پرهيزگاران است! (19) |
وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانَاً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهَاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهَاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهْرَاً حَتَّي إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلَي وَالِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صَالِحَاً تَرْضَاهُ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ (احقاف: 15) ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند، مادرش او را با ناراحتى حمل مىكند و با ناراحتى بر زمين مىگذارد و دوران حمل و از شير بازگرفتنش سى ماه است تا زمانى كه به كمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگى بالغ گردد مىگويد: «پروردگارا! مرا توفيق ده تا شكر نعمتى را كه به من و پدر و مادرم دادى بجا آورم و كار شايستهاى انجام دهم كه از آن خشنود باشى، و فرزندان مرا صالح گردان من به سوى تو بازمىگردم و توبه مىكنم، و من از مسلمانانم!» (15) |
وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِي وَ هُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ فَيَقُولُ مَا هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ (احقاف: 17) و كسى كه به پدر و مادرش مىگويد: «اف بر شما! آيا به من وعده مىدهيد كه من روز قيامت مبعوث مىشوم؟! در حالى كه پيش از من اقوام زيادى بودند (و هرگز مبعوث نشدند)! و آن دو پيوسته فرياد مىكشند و خدا را به يارى مىطلبند كه: واى بر تو، ايمان بياور كه وعده خدا حق است امّا او پيوسته مىگويد:» اينها چيزى جز افسانههاى پيشينيان نيست! (17) |
وَ إِذْ صَرَفْنَا إِلَيْكَ نَفَرَاً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْ إِلَي قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ (احقاف: 29) (به ياد آور) هنگامى كه گروهى از جنّ را به سوى تو متوجّه ساختيم كه قرآن را بشنوند وقتى حضور يافتند به يكديگر گفتند: «خاموش باشيد و بشنويد!» و هنگامى كه پايان گرفت، به سوى قوم خود بازگشتند و آنها را بيم دادند! (29) |
وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ هِيَ أَشَدُّ قُوَّةً مِنْ قَرْيَتِكَ الَّتِي أَخْرَجَتْكَ أَهْلَكْنَاهُمْ فَلاَ نَاصِرَ لَهُمْ (محمد: 13) و چه بسيار شهرهايى كه از شهرى كه تو را بيرون كرد نيرومندتر بودند ما همه آنها را نابود كرديم و هيچ ياورى نداشتند! (13) |
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ حَتَّي إِذَا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قَالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَاذَا قَالَ آنِفَاً أُولَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللهُ عَلَي قُلُوبِهِمْ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ (محمد: 16) گروهى از آنان به سخنانت گوش فرامىدهند، امّا هنگامى كه از نزد تو خارج مىشوند به كسانى كه علم و دانش به آنان بخشيده شده (از روى استهزا) مىگويند: « (اين مرد) الان چه گفت؟!» آنها كسانى هستند كه خداوند بر دلهايشان مُهر نهاده و از هواى نفسشان پيروى كردهاند (از اين رو چيزى نمىفهمند)! (16) |
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ اللهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَ مَثْوَاكُمْ (محمد: 19) پس بدان كه معبودى جز «اللَّه» نيست و براى گناه خود و مردان و زنان باايمان استغفار كن! و خداوند محل حركت و قرارگاه شما را مىداند! (19) |
وَ يَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَوْلاَ نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَي لَهُمْ (محمد: 20) كسانى كه ايمان آوردهاند مىگويند: «چرا سورهاى نازل نمىشود (كه در آن فرمان جهاد باشد)؟!» امّا هنگامى كه سوره واضح و روشنى نازل مىگردد كه در آن سخنى از جنگ است، منافقان بيماردل را مىبينى كه همچون كسى كه در آستانه مرگ قرار گرفته به تو نگاه مىكنند پس مرگ و نابودى براى آنان سزاوارتر است! (20) |
وَ لَوْ نَشَاءُ لَأََرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيَماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ (محمد: 30) و اگر ما بخواهيم آنها را به تو نشان مىدهيم تا آنان را با قيافههايشان بشناسى، هر چند مىتوانى آنها را از طرز سخنانشان بشناسى و خداوند اعمال شما را مىداند! (30) |
إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحَاً مُبِينَاً (فتح: 1) ما براى تو پيروزى آشكارى فراهم ساختيم! ... (1) |
لِيَغْفِرَ لَكَ اللهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَاَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِرَاطَاً مُسْتَقِيمَاً (فتح: 2) تا خداوند گناهان گذشته و آيندهاى را كه به تو نسبت مىدادند ببخشد (و حقّانيت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام كند و به راه راست هدايتت فرمايد (2) |
وَ يَنْصُرَكَ اللهُ نَصْرَاً عَزِيزَاً (فتح: 3) و پيروزى شكستناپذيرى نصيب تو كند. (3) |
إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدَاً وَ مُبَشِّرَاً وَ نَذِيرَاً (فتح: 8) به يقين ما تو را گواه (بر اعمال آنها) و بشارتدهنده و بيمدهنده فرستاديم، (8) |
إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللهَ يَدُ اللهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَي نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفَي بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرَاً عَظِيمَاً (فتح: 10) كسانى كه با تو بيعت مىكنند (در حقيقت) تنها با خدا بيعت مىنمايند، و دست خدا بالاى دست آنهاست پس هر كس پيمانشكنى كند، تنها به زيان خود پيمان شكسته است و آن كس كه نسبت به عهدى كه با خدا بسته وفا كند، بزودى پاداش عظيمى به او خواهد داد. (10) |
سَيَقُولُ لَكَ الْمُـخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَ أَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللهِ شَيْءً إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرَّاً أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعَاً بَلْ كَانَ اللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرَاً (فتح: 11) بزودى متخلّفان از اعراب باديهنشين (عذرتراشى كرده) مىگويند: « (حفظ) اموال و خانوادههاى ما، ما را به خود مشغول داشت (و نتوانستيم در سفر حديبيه تو را همراهى كنيم)، براى ما طلب آمرزش كن!» آنها به زبان خود چيزى مىگويند كه در دل ندارند! بگو: «چه كسى مىتواند در برابر خداوند از شما دفاع كند هر گاه زيانى براى شما بخواهد، و يا اگر نفعى اراده كند (مانع گردد)؟! و خداوند به همه كارهايى كه انجام مىدهيد آگاه است!» (11) |
لَقَدْ رَضِيَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثَابَهُمْ فَتْحَاً قَرِيبَاً (فتح: 18) خداوند از مؤمنان- هنگامى كه در زير آن درخت با تو بيعت كردند- راضى و خشنود شد خدا آنچه را در درون دلهايشان (از ايمان و صداقت) نهفته بود مىدانست از اين رو آرامش را بر دلهايشان نازل كرد و پيروزى نزديكى بعنوان پاداش نصيب آنها فرمود (18) |
إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ (حجرات: 4) (ولى) كسانى كه تو را از پشت حجرهها بلند صدا مىزنند، بيشترشان نمىفهمند! (4) |
يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لاَ تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلاَمَكُمْ بَلِ اللهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (حجرات: 17) آنها بر تو منّت مىنهند كه اسلام آوردهاند بگو: «اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذاريد، بلكه خداوند بر شما منّت مىنهد كه شما را به سوى ايمان هدايت كرده است، اگر (در ادّعاى ايمان) راستگو هستيد! (17) |
لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ (ق: 22) (به او خطاب مىشود:) تو از اين صحنه (و دادگاه بزرگ) غافل بودى و ما پرده را از چشم تو كنار زديم، و امروز چشمت كاملًا تيزبين است! (22) |
فَاصْبِرْ عَلَي مَا يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ (ق: 39) در برابر آنچه آنها مىگويند شكيبا باش، و پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب تسبيح و حمد پروردگارت را بجا آور، (39) |
هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ (ذاريات: 24) آيا خبر مهمانهاى بزرگوار ابراهيم به تو رسيده است؟ (24) |
مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ (ذاريات: 34) سنگهايى كه از ناحيه پروردگارت براى اسرافكاران نشان گذاشته شده است!» (34) |
إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ لَوَاقِعٌ (طور: 7) كه عذاب پروردگارت واقع مىشود، (7) |
فَذَكِّرْ فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَ لاَ مَجْنُونٍ (طور: 29) پس تذكّر ده، كه به لطف پروردگارت تو كاهن و مجنون نيستى! (29) |
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ (طور: 37) آيا خزاين پروردگارت نزد آنهاست؟! يا بر همه چيز عالم سيطره دارند؟! (37) |
وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ (طور: 48) در راه ابلاغ حكم پروردگارت صبر و استقامت كن، چرا كه تو در حفاظت كامل ما قرار دارى! و هنگامى كه برمىخيزى پروردگارت را تسبيح و حمد گوى! (48) |
ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَي (نجم: 30) اين آخرين حدّ آگاهى آنهاست پروردگار تو كسانى را كه از راه او گمراه شدهاند بهتر مىشناسد، و (همچنين) هدايتيافتگان را از همه بهتر مىشناسد! (30) |
الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ فَلاَ تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَي (نجم: 32) همانها كه از گناهان بزرگ و اعمال زشت دورى مىكنند، جز گناهان صغيره (كه گاه آلوده آن مىشوند) آمرزش پروردگار تو گسترده است او نسبت به شما از همه آگاهتر است از آن هنگام كه شما را از زمين آفريد و در آن موقع كه بصورت جنينهايى در شكم مادرانتان بوديد پس خودستايى نكنيد، او پرهيزگاران را بهتر مىشناسد! (32) |
وَ أَنَّ إِلَي رَبِّكَ الْمُنْتَهَي (نجم: 42) (و آيا از كتب پيشين انبيا به او نرسيده است) كه همه امور به پروردگارت منتهى مىگردد؟! (42) |
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارَي (نجم: 55) (بگو:) در كدام يك از نعمتهاى پروردگارت ترديد دارى؟! (55) |
وَ يَبْقَي وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلاَلِ وَالْإِكْرَامِ (الرحمن: 27) و تنها ذات ذو الجلال و گرامى پروردگارت باقى مىماند! (27) |
تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلاَلِ وَالْإِكْرَامِ (الرحمن: 78) پربركت و زوالناپذير است نام پروردگار صاحب جلال و بزرگوار تو! (78) |
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ (واقعه: 74) حال كه چنين است به نام پروردگار بزرگت تسبيح كن (و او را پاك و منزّه بشمار)! (74) |
فَسَلاَمٌ لَكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَـمِينِ (واقعه: 91) (به او گفته مىشود:) سلام بر تو از سوى دوستانت كه از اصحاب يمينند! (91) |
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ (واقعه: 96) پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح كن (و او را منزّه بشمار)! (96) |
قَدْ سَمِعَ اللهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَ تَشْتَكِي إِلَي اللهِ وَاللهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ (مجادله: 1) خداوند سخن زنى را كه درباره شوهرش به تو مراجعه كرده بود و به خداوند شكايت مىكرد شنيد (و تقاضاى او را اجابت كرد) خداوند گفتگوى شما را با هم (و اصرار آن زن را درباره حل مشكلش) مىشنيد و خداوند شنوا و بيناست. (1) |
أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَي ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَ يَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ إِذَا جَاءُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللهُ وَ يَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْلاَ يُعَذِّبُنَا اللهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُ (مجادله: 8) آيا نديدى كسانى را كه از نجوا [سخنان درگوشى] نهى شدند، سپس به كارى كه از آن نهى شده بودند بازمىگردند و براى انجام گناه و تعدّى و نافرمانى رسول خدا به نجوا مىپردازند و هنگامى كه نزد تو مىآيند تو را تحيّتى (و خوشامدى) مىگويند كه خدا به تو نگفته است، و در دل مىگويند: «چرا خداوند ما را بخاطر گفتههايمان عذاب نمىكند؟!» جهنم براى آنان كافى است، وارد آن مىشوند، و چه بد فرجامى است! (8) |
وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَ لاَ تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلاًّ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ (حشر: 10) (همچنين) كسانى كه بعد از آنها [بعد از مهاجران و انصار] آمدند و مىگويند: «پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشى گرفتند بيامرز، و در دلهايمان حسد و كينهاى نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحيمى!» (10) |
كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ (حشر: 16) كار آنها همچون شيطان است كه به انسان گفت: «كافر شو (تا مشكلات تو را حل كنم)!» امّا هنگامى كه كافر شد گفت: «من از تو بيزارم، من از خداوندى كه پروردگار عالميان است بيم دارم!» (16) |
قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَ بَدَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغَضاءُ أَبَدَاً حَتَّي تُؤْمِنُوا بِاللهِ وَحْدَهُ إِلاَّ قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأََسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَ مَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ (ممتحنه: 4) براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او بودند وجود داشت، در آن هنگامى كه به قوم (مشرك) خود گفتند: «ما از شما و آنچه غير از خدا مىپرستيد بيزاريم ما نسبت به شما كافريم و ميان ما و شما عداوت و دشمنى هميشگى آشكار شده است تا آن زمان كه به خداى يگانه ايمان بياوريد!- جز آن سخن ابراهيم كه به پدرش [عمويش آزر] گفت (و وعده داد) كه براى تو آمرزش طلب مىكنم، و در عين حال در برابر خداوند براى تو مالك چيزى نيستم (و اختيارى ندارم)!- پروردگارا! ما بر تو توكّل كرديم و به سوى تو بازگشتيم، و همه فرجامها بسوى تو است! (4) |
رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَاغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (ممتحنه: 5) پروردگارا! ما را مايه گمراهى كافران قرار مده، و ما را ببخش، اى پروردگار ما كه تو عزيز و حكيمى!» (5) |
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَي أَنْ لاَ يُشْرِكْنَ بِاللهِ شَيْءً وَ لاَ يَسْرِقْنَ وَ لاَ يَزْنِينَ وَ لاَ يَقْتُلْنَ أَوْلاَدَهُنَّ وَ لاَ يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لاَ يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللهَ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (ممتحنه: 12) اى پيامبر! هنگامى كه زنان مؤمن نزد تو آيند و با تو بيعت كنند كه چيزى را شريك خدا قرار ندهند، دزدى و زنا نكنند، فرزندان خود را نكشند، تهمت و افترايى پيش دست و پاى خود نياورند و در هيچ كار شايستهاى مخالفت فرمان تو نكنند، با آنها بيعت كن و براى آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب كه خداوند آمرزنده و مهربان است! (12) |
وَ إِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوَاً انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَ تَرَكُوكَ قَائِمَاً قُلْ مَا عِنْدَ اللهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجَارَةِ وَاللهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ (جمعه: 11) هنگامى كه آنها تجارت يا سرگرمى و لهوى را ببينند پراكنده مىشوند و به سوى آن مى روند و تو را ايستاده به حال خود رها مىكنند بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است، و خداوند بهترين روزىدهندگان است. (11) |
إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللهِ وَاللهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ (منافقون: 1) هنگامى كه منافقان نزد تو آيند مىگويند: «ما شهادت مىدهيم كه يقيناً تو رسول خدايى!» خداوند مىداند كه تو رسول او هستى، ولى خداوند شهادت مىدهد كه منافقان دروغگو هستند (و به گفته خود ايمان ندارند). (1) |
وَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللهُ أَنَّي يُؤْفَكُونَ (منافقون: 4) هنگامى كه آنها را مىبينى، جسم و قيافه آنان تو را در شگفتى فرو مىبرد و اگر سخن بگويند، به سخنانشان گوش فرا مىدهى اما گويى چوبهاى خشكى هستند كه به ديوار تكيه داده شدهاند! هر فريادى از هر جا بلند شود بر ضد خود مىپندارند آنها دشمنان واقعى تو هستند، پس از آنان بر حذر باش! خداوند آنها را بكشد، چگونه از حق منحرف مىشوند؟! (4) |
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (تحريم: 1) اى پيامبر! چرا چيزى را كه خدا بر تو حلال كرده بخاطر جلب رضايت همسرانت بر خود حرام مىكنى؟! و خداوند آمرزنده و رحيم است. (1) |
وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَي بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثَاً فَلَمَّا نَبَأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ (تحريم: 3) (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه پيامبر يكى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت، ولى هنگامى كه وى آن را افشا كرد و خداوند پيامبرش را از آن آگاه ساخت، قسمتى از آن را براى او بازگو كرد و از قسمت ديگر خوددارى نمود هنگامى كه پيامبر همسرش را از آن خبر داد، گفت: «چه كسى تو را از اين راز آگاه ساخت؟» فرمود: «خداوند عالم و آگاه مرا با خبر ساخت!» (3) |
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَي اللهِ تَوْبَةً نَصُوحَاً عَسَي رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سِيِّئَاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يَوْمَ لاَ يُخْزِي اللهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَي بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمَانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (تحريم: 8) اى كسانى كه ايمان آوردهايد بسوى خدا توبه كنيد، توبهاى خالص اميد است (با اين كار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهايى از بهشت كه نهرها از زير درختانش جارى است وارد كند، در آن روزى كه خداوند پيامبر و كسانى را كه با او ايمان آوردند خوار نمىكند اين در حالى است كه نورشان پيشاپيش آنان و از سوى راستشان در حركت است، و مىگويند: «پروردگارا! نور ما را كامل كن و ما را ببخش كه تو بر هر چيز توانايى!» (8) |
وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتَاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (تحريم: 11) و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام كه گفت: «پروردگارا! خانهاى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش!» (11) |
ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِئَاً وَ هُوَ حَسِيرٌ (ملك: 4) بار ديگر (به عالم هستى) نگاه كن، سرانجام چشمانت (در جستجوى خلل و نقصان ناكام مانده) به سوى تو باز مىگردد در حالى كه خسته و ناتوان است! (4) |
مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ (قلم: 2) كه به نعمت پروردگارت تو مجنون نيستى، (2) |
وَ إِنَّ لَكَ لَأََجْرَاً غَيْرَ مَمْنُونٍ (قلم: 3) و براى تو پاداشى عظيم و هميشگى است! (3) |
وَ إِنَّكَ لَعَلَي خُلُقٍ عَظِيمٍ (قلم: 4) و تو اخلاق عظيم و برجستهاى دارى! (4) |
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (قلم: 7) پروردگارت بهتر از هر كس مىداند چه كسى از راه او گمراه شده، و هدايتيافتگان را نيز بهتر مىشناسد! (7) |
فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نَائِمُونَ (قلم: 19) امّا عذابى فراگير (شب هنگام) بر (تمام) باغ آنها فرود آمد در حالى كه همه در خواب بودند، (19) |
فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لاَ تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَي وَ هُوَ مَكْظُومٌ (قلم: 48) اكنون كه چنين است صبر كن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهى [يونس] مباش (كه در تقاضاى مجازات قومش عجله كرد و گرفتار مجازات ترك اولى شد) در آن زمان كه با نهايت اندوه خدا را خواند. (48) |
وَ إِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَـجْنُونٌ (قلم: 51) نزديك است كافران هنگامى كه آيات قرآن را مىشنوند با چشمزخم خود تو را از بين ببرند، و مىگويند: «او ديوانه است!» (51) |
وَ مَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ (حاقه: 3) و تو چه مىدانى آن روز واقع شدنى چيست؟! (3) |
وَالْمَلَكُ عَلَي أَرْجَائِهَا وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ (حاقه: 17) فرشتگان در اطراف آسمان قرار مىگيرند (و براى انجام مأموريتها آماده مىشوند) و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فراز همه آنها حمل مىكنند! (17) |
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ (حاقه: 52) حال كه چنين است به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى! (52) |
فَمَا لِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ (معارج: 36) اين كافران را چه مىشود كه با سرعت نزد تو مىآيند ... (36) |
إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحَاً إِلَي قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (نوح: 1) ما نوح را به سوى قومش فرستاديم و گفتيم: «قوم خود را انذار كن پيش از آنكه عذاب دردناك به سراغشان آيد!» (1) |
إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَ لاَ يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرَاً كَفَّارَاً (نوح: 27) چرا كه اگر آنها را باقى بگذارى، بندگانت را گمراه مىكنند و جز نسلى فاجر و كافر به وجود نمىآورند! (27) |
إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً (مزمل: 5) چرا كه ما بزودى سخنى سنگين به تو القا خواهيم كرد! (5) |
إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحَاً طَوِيلاً (مزمل: 7) و تو در روز تلاش مستمر و طولانى خواهى داشت! (7) |
وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلاً (مزمل: 8) و نام پروردگارت را ياد كن و تنها به او دل ببند! (8) |
إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَي مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَاللهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضَي وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللهِ وَ آخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللهِ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّكَاةَ وَ أَقْرِضُوا اللهَ قَرْضَاً حَسَنَاً وَ مَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللهِ هُوَ خَيْرَاً وَ أَعْظَمَ أَجْرَاً وَاسْتَغْفِرُوا اللهَ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (مزمل: 20) پروردگارت مىداند كه تو و گروهى از آنها كه با تو هستند نزديك دو سوم از شب يا نصف يا ثلث آن را به پا مىخيزند خداوند شب و روز را اندازهگيرى مىكند او مىداند كه شما نمىتوانيد مقدار آن را (به دقّت) اندازهگيرى كنيد (براى عبادت كردن)، پس شما را بخشيد اكنون آنچه براى شما ميسّر است قرآن بخوانيد او مىداند بزودى گروهى از شما بيمار مىشوند، و گروهى ديگر براى به دست آوردن فضل الهى (و كسب روزى) به سفر مىروند، و گروهى ديگر در راه خدا جهاد مىكنند (و از تلاوت قرآن بازمىمانند)، پس به اندازهاى كه براى شما ممكن است از آن تلاوت كنيد و نماز را بر پا داريد و زكات بپردازيد و به خدا «قرض الحسنه» دهيد [در راه او انفاق نماييد] و (بدانيد) آنچه را از كارهاى نيك براى خود از پيش مىفرستيد نزد خدا به بهترين وجه و بزرگترين پاداش خواهيد يافت و از خدا آمرزش بطلبيد كه خداوند آمرزنده و مهربان است! (20) |
وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ (مدثر: 3) و پروردگارت را بزرگ بشمار، (3) |
وَ ثِيَابَكَ فَطَهِّرْ (مدثر: 4) و لباست را پاك كن، (4) |
وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ (مدثر: 7) و بخاطر پروردگارت شكيبايى كن! (7) |
وَ مَا أَدْرَاكَ مَا سَقَرُ (مدثر: 27) و تو نمىدانى «سقر» چيست! (27) |
وَ مَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلاَّ مَلاَئِكَةً وَ مَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلاَّ فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَ يَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانَاً وَ لاَ يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَ لِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللهُ بِهَذَا مَثَلاً كَذَلِكَ يُضِلُّ اللهُ مَنْ يَشَاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَ مَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلاَّ هُوَ وَ مَا هِيَ إِلاَّ ذِكْرَي لِلْبَشَرِ (مدثر: 31) مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار داديم، و تعداد آنها را جز براى آزمايش كافران معيّن نكرديم تا اهل كتاب [يهود و نصارى] يقين پيدا كنند و بر ايمان مؤمنان بيفزايد، و اهل كتاب و مؤمنان (در حقّانيّت اين كتاب آسمانى) ترديد به خود راه ندهند، و بيماردلان و كافران بگويند: «خدا از اين توصيف چه منظورى دارد؟!» (آرى) اين گونه خداوند هر كس را بخواهد گمراه مىسازد و هر كس را بخواهد هدايت مىكند! و لشكريان پروردگارت را جز او كسى نمىداند، و اين جز هشدار و تذكّرى براى انسانها نيست! (31) |
إِلَي رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ (قيامة: 12) آن روز قرارگاه نهايى تنها بسوى پروردگار تو است (12) |
لاَ تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ (قيامة: 16) زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن [قرآن] حركت مده، (16) |
إِلَي رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ (قيامة: 30) (آرى) در آن روز مسير همه بسوى (دادگاه) پروردگارت خواهد بود! (30) |
أَوْلَي لَكَ فَأَوْلَي (قيامة: 34) (با اين اعمال) عذاب الهى براى تو شايستهتر است، شايستهتر! (34) |
ثُمَّ أَوْلَي لَكَ فَأَوْلَي (قيامة: 35) سپس عذاب الهى براى تو شايستهتر است، شايستهتر! (35) |
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنْزِيلاً (انسان: 23) مسلّماً ما قرآن را بر تو نازل كرديم! (23) |
فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لاَ تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمَاً أَوْ كَفُورَاً (انسان: 24) پس در (تبليغ و اجراى) حكم پروردگارت شكيبا (و با استقامت) باش، و از هيچ گنهكار يا كافرى از آنان اطاعت مكن! (24) |
وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً (انسان: 25) و نام پروردگارت را هر صبح و شام به ياد آور! (25) |
وَ مَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الْفَصْلِ (مرسلات: 14) تو چه مىدانى روز جدايى چيست! (14) |
جَزَاءً مِنْ رَبِّكَ عَطَاءً حِسَابَاً (نبأ: 36) اين كيفرى است از سوى پروردگارت و عطيهاى است كافى! (36) |
هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَي (نازعات: 15) آيا داستان موسى به تو رسيده است؟! (15) |
فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلَي أَنْ تَزَكَّي (نازعات: 18) و به او بگو: «آيا مىخواهى پاكيزه شوى؟! (18) |
وَ أَهْدِيَكَ إِلَي رَبِّكَ فَتَخْشَي (نازعات: 19) و من تو را به سوى پروردگارت هدايت كنم تا از او بترسى (و گناه نكنى)؟!» (19) |
يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا (نازعات: 42) و از تو درباره قيامت مىپرسند كه در چه زمانى واقع مىشود؟! (42) |
إِلَي رَبِّكَ مُنْتَهَاهَا (نازعات: 44) نهايت آن به سوى پروردگار تو است (و هيچ كس جز خدا از زمانش آگاه نيست)! (44) |
وَ مَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّي (عبس: 3) تو چه مىدانى شايد او پاكى و تقوا پيشه كند، (3) |
وَ مَا عَلَيْكَ أَنْ لاَ يَزَّكَّي (عبس: 7) در حالى كه اگر او خود را پاك نسازد، چيزى بر تو نيست! (7) |
وَ أَمَّا مَنْ جَاءَكَ يَسْعَي (عبس: 8) امّا كسى كه به سراغ تو مىآيد و كوشش مىكند، (8) |
يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ (انفطار: 6) اى انسان! چه چيز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته است؟! (6) |
الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ (انفطار: 7) همان خدايى كه تو را آفريد و سامان داد و منظّم ساخت، (7) |
فِي أَيِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَكَّبَكَ (انفطار: 8) و در هر صورتى كه خواست تو را تركيب نمود. (8) |
وَ مَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ (انفطار: 17) تو چه مىدانى روز جزا چيست؟! (17) |
ثُمَّ مَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ (انفطار: 18) باز چه مىدانى روز جزا چيست؟! (18) |
وَ مَا أَدْرَاكَ مَا سِجِّينٌ (مطففين: 8) تو چه مىدانى «سجّين» چيست؟ (8) |
وَ مَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُونَ (مطففين: 19) و تو چه مىدانى «عليّين» چيست! (19) |
يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَي رَبِّكَ كَدْحَاً فَمُلاَقِيهِ (انشقاق: 6) اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مىروى و او را ملاقات خواهى كرد! (6) |
إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ (بروج: 12) گرفتن قهرآميز و مجازات پروردگارت به يقين بسيار شديد است! (12) |
هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ (بروج: 17) آيا داستان لشكرها به تو رسيده است، (17) |
وَ مَا أَدْرَاكَ مَا الطَّارِقُ (طارق: 2) و تو نمىدانى كوبنده شب چيست! (2) |
سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَي (اعلي: 1) منزّه شمار نام پروردگار بلندمرتبهات را! (1) |
سَنُقْرِئُكَ فَلاَ تَنْسَي (اعلي: 6) ما بزودى (قرآن را) بر تو مىخوانيم و هرگز فراموش نخواهى كرد، (6) |
وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرَي (اعلي: 8) و ما تو را براى انجام هر كار خير آماده مىكنيم! (8) |
هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْغَاشِيَةِ (غاشيه: 1) آيا داستان غاشيه [روز قيامت كه حوادث وحشتناكش همه را مىپوشاند] به تو رسيده است؟! (1) |
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ (فجر: 6) آيا نديدى پروردگارت با قوم «عاد» چه كرد؟! (6) |
فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ (فجر: 13) به همين سبب خداوند تازيانه عذاب را بر آنان فرو ريخت! (13) |
إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ (فجر: 14) به يقين پروردگار تو در كمينگاه (ستمگران) است! (14) |
وَ جَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفَّاً صَفَّاً (فجر: 22) و فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند، (22) |
وَ مَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ (بلد: 12) و تو نمىدانى آن گردنه چيست! (12) |
مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ مَا قَلَي (ضحي: 3) كه خداوند هرگز تو را وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده است! (3) |
وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَي (ضحي: 4) و مسلّماً آخرت براى تو از دنيا بهتر است! (4) |
وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَي (ضحي: 5) و بزودى پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد كرد كه خشنود شوى! (5) |
أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمَاً فَآوَي (ضحي: 6) آيا او تو را يتيم نيافت و پناه داد؟! (6) |
وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدَي (ضحي: 7) و تو را گمشده يافت و هدايت كرد، (7) |
وَ وَجَدَكَ عَائِلاً فَأَغْنَي (ضحي: 8) و تو را فقير يافت و بىنياز نمود، (8) |
وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ (ضحي: 11) و نعمتهاى پروردگارت را بازگو كن! (11) |
أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ (شرح: 1) آيا ما سينه تو را گشاده نساختيم، (1) |
وَ وَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ (شرح: 2) و بار سنگين تو را از تو برنداشتيم؟! (2) |
الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ (شرح: 3) همان بارى كه سخت بر پشت تو سنگينى مىكرد! (3) |
وَ رَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ (شرح: 4) و آوازه تو را بلند ساختيم! (4) |
وَ إِلَي رَبِّكَ فَارْغَبْ (شرح: 8) و به سوى پروردگارت توجّه كن! (8) |
فَمَا يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ (تين: 7) پس چه چيز سبب مىشود كه بعد از اين همه (دلايل روشن) روز جزا را انكار كنى؟! (7) |
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ (علق: 1) بخوان به نام پروردگارت كه (جهان را) آفريد، (1) |
اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ (علق: 3) بخوان كه پروردگارت (از همه) بزرگوارتر است، (3) |
إِنَّ إِلَي رَبِّكَ الرُّجْعَي (علق: 8) و به يقين بازگشت (همه) به سوى پروردگار تو است! (8) |
وَ مَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ (قدر: 2) و تو چه مىدانى شب قدر چيست؟! (2) |
بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَي لَهَا (زلزلة: 5) چرا كه پروردگارت به او وحى كرده است! (5) |
وَ مَا أَدْرَاكَ مَا الْقَارِعَةُ (قارعه: 3) و تو چه مىدانى كه حادثه كوبنده چيست؟! (آن حادثه همان روز قيامت است!) (3) |
وَ مَا أَدْرَاكَ مَاهِيَهْ (قارعه: 10) و تو چه مىدانى «هاويه» چيست؟! (10) |
وَ مَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ (همزه: 5) و تو چه مىدانى «حُطمه» چيست؟! (5) |
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ (فيل: 1) آيا نديدى پروردگارت با فيل سواران [لشكر ابرهه كه براى نابودى كعبه آمده بودند] چه كرد؟! (1) |
إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ (كوثر: 1) ما به تو كوثر [خير و بركت فراوان] عطا كرديم! (1) |
فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ (كوثر: 2) پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن! (2) |
إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ (كوثر: 3) (و بدان) دشمن تو قطعاً بريدهنسل و بىعقب است! (3) |
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابَاً (نصر: 3) پروردگارت را تسبيح و حمد كن و از او آمرزش بخواه كه او بسيار توبهپذير است! (3) |
پدیدآورنده : دکتر صادق فرازی
همکاران : مرحمت زینالی ، فاطمه فرازی و روح الله فرازی
طراحی و پیاده سازی سایت : مهندس حسن زینالی
Email :
info@quran-mojam.ir
Tel :
09378764435
کلیه حقوق وب سایت محفوظ بوده واستفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلا مانع است