590.«اسم» أَخُو [7] ← اخو |
---|
برادر |
آیات |
---|
إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إلَي أَبِينَا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ (يوسف: 8) هنگامى كه (برادران) گفتند: «يوسف و برادرش [بنيامين] نزد پدر، از ما محبوبترند در حالى كه ما گروه نيرومندى هستيم! مسلّماً پدر ما، در گمراهى آشكارى است! (8) |
وَ لَمَّا دَخَلُوا عَلَي يُوسُفَ آوَي إِلَيْهِ أَخَاهُ قَالَ إِنِّي أَنَا أَخُوكَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (يوسف: 69) هنگامى كه (برادران) بر يوسف وارد شدند، برادرش را نزد خود جاى داد و گفت: «من برادر تو هستم، از آنچه آنها انجام مىدادند، غمگين و ناراحت نباش!» (69) |
اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآيَاتِي وَ لاَ تَنِيَا فِي ذِكْرِي (طه: 42) (اكنون) تو و برادرت با آيات من برويد، و در ياد من كوتاهى نكنيد! (42) |
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلاَ تَتَّقُونَ (شعراء: 106) هنگامى كه برادرشان نوح به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟! (106) |
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ ألاَ تَتَّقُونَ (شعراء: 124) هنگامى كه برادرشان هود گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟! (124) |
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلاَ تَتَّقُونَ (شعراء: 142) هنگامى كه صالح به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟! (142) |
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلاَ تَتَّقُونَ (شعراء: 161) هنگامى كه برادرشان لوط به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟! (161) |
پدیدآورنده : دکتر صادق فرازی
همکاران : مرحمت زینالی ، فاطمه فرازی و روح الله فرازی
طراحی و پیاده سازی سایت : مهندس حسن زینالی
Email :
info@quran-mojam.ir
Tel :
09378764435
کلیه حقوق وب سایت محفوظ بوده واستفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلا مانع است